خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

مکالمه من با بغل دستیم :-"
اون:یکی از بچه هایه کلاس زبان باباش 15 سالش بود زن گرفته
من:خب مامانش چند سالش بوده اونوخت
اون:نمیدونم اون موقع چند سالش بوده ولی الان باباش 35 سالشه مامانش 20 سال
من بعد از دو ثانیه تفکر:=)) :)) :دی :-" ابراهیم یه ذره فکر کن بعد گ.و.ه بخور
اون:چرا چی گفتم مگه
من:یعنی انقد خری خوب اینطوری که میگی مامانه پسره موقعه ازدواج جنین بوده که :))
بعدش که فهمید چی گفته دوتایی تا 5 دیقه داشتیم ریسه میرفتیم نمیدونم چرا اون لحظه خیلی جالب به نظرمون اومد.سر کلاس ریاضی هم بود معلم هم گیر حسابی شاکی شد :-"
یه مثلی حس میگه به درک که شاکی شد بوقه ل قش :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلاس زبان بودم.اومدم با کلاس بازی در بیارم خوراکیمو ب بقیه تعارف کردم.
یکیشون خیلی باکلاس گفت(باتن صدای باکلاس ;D) :نه اصلا .دستت درد نکنه . انقد ک صبحانه خوردم دیگه جا ندارم.
من(خیلی واضح):مرسی ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم از کلاس زبان میومدم،همین که سوار تاکسی شدم درو میخواستم ببندم که دیدم در نمیاد؛گفتم شاید راننده سفتش کرده که کسی نتونه بکوبه درو.بعد هی من زور میزدم هی در نمیومد(این بیماریِ لعنتی [گشادیسم] هم که نمیذاشت برگردم نیگا کنم ببینم در چِشه)
در این بین یه نواهایی میشنیدم که میگفت:آخ دستم آخ دستم...
اولا به این توجهی نداشتم که یهو برگشتم دیدم چه خبره :o X_X ^#^ :-"
هیچی دیگه این بنده خدا تا نشست،من از اون یکی در پیاده شدم که راه اُفُقُ در پیش گیرم...

ولی خیلی سرد بود : | به پیاده رفتنش نمی ارزید
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتيم خونه ي داييم بعد مدت ها زن داييم دستپاچه شد به جايي كه بأمن روبوسي كنه با بچه خودش روبوسي كرد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من و دوست (بسیار دروغگو)-م در حال مکالمه درباره ی انواع ماهیا:

من: ماهی اقیانوسی خوردی؟ خیلی طعمش عالیه...

اون: آره بابا...تو هر نوع ماهی رو که بگی من خوردم...

من: واقعا :o :o بگو ببینم نهنگ هم خوردی؟؟

اون:آره... :>

من؟طعمش چطور بود؟

اون: مامانم داشت تو قابلمه میپزیدش بویه خوبی نداشت....

من: :-L :-L بعلهههه...
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا من خجالت ميكشيدم اينو بگم چند بار اومدم تايپش كنم منصرف شدم ;D
چند روز پيش داشتيم با دوستان ميحرفيديم كه بحث سر اينترنت گوشيا افتاد
يكي از دوستان ميگوفت گوشي من اينترنتش خيلي وقته پول نميندازه 8-}
من بهش ميخواستم بگم مگه عمته كه پول نندازه كه گفتم مگه عممه كه پول نندازه X_X
من عمه ندارم :P
ولي خيلي مزحكه دوستان شديم ~X(
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار از رستوران اومده بودیم بیرون بعد داشت شعر گل اندام اندی رو میخوند بعد میخواست بگه که انعام گارسون رو بدین به جاش گفت اندام گارسون رو بدین
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک معلمی داشتیم

برگشت گفت بچه ها تمرینا رو حل...

یکی سوال پرسید

بنده خدا رشته کلام از دستش در رفت و اینا

یکی دو دقیقه که گذشت و کلاً جو متفاوت بود


با صدای بلند گفت "بکنید" ! :|


ما تا 20 ثانیه به این صورت بودیم ... :o :-\ 8-}

که یکی هم برگشت گفت : کی ـو؟ X_X

=)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

حاج آقای بالای منبر : « سید محمدرضا محسنیان جلیلوند از فعالان سیاسی و ژورنالیسم!!! های معروف که نخواست نامش فاش بشه در مورد یکی از اعضای ... »
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز زبان 3 درس سوم یه جمله ای داشت که معنی اش میشد اون پسره تحت(under) حمایت عموش هست ;))..بعد حمایت یا همون راهنما جای خالی اش بود..
منم بلند گفتم این جمله یعنی چی؟ :o!!...نوشته" اون پسره زیر عموش هست.."...کلاس رفت هوا اصن یه چیزی ;D ;D.........
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چند روز پیش کوییز زیست داشتیم.......این خانوم زیست مون از تو کمپل،فاطمی،خانه زیست شناسی سوال نکته ای درآورده بود.........نمره دو تا از بچه های کلاسمون(از اون بچه هایی که ته کلاس میشینن بعد همش اس بازی میکنن)خییییییلی بد شده بود......... رفتم کنار میز خانوممون بعد دفتر کلاسیو از دبیر گرفتم نمره ایشونارو کشف کنم........یکی از همون ته کلاسی ها گفتش که:اِ........خانوم نذارین نمره هارو ببینه!..منم بهش گفتم میخوام نمره خودمو ببینم :-".......(اسمش تو دفتر کلاسی بعد از منه)........یهو داد میزنه.:نهههههههه!آخه من دقیقاً زیر تواَم!

:D
 
آخرین ویرایش:
پاسخ : سوتی‌ها

نیم ساعت داریم بحث میکنیم تو ناهار خوری با دوستان.هی من میگم خسرو راسته هاشم چپ و مسی ک راسته رو هم قراره هاشم بگیره..
بعد نیم ساعت قاطی کردم گفتم "باو هاشم راسته بیگ زاده چپ دیگه قبول؟"
:))خلاصه بعد اندکی فهمیدم چی بلغور کردم و ریسه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

1)خالم اومد خونه بعد من طبقه دومم در حیاط باز کرد متوجه شدم بعد اومدم لب پنجره کسی دیده نمیشد برای ابراز وجود لولی بازی مختصری انجام دادم بعد دیدم اوه همکارشم باهاش بوده فهمید من یه کم خل وضعم ...
2)سیگار در دراز مدت باعث پیری زودرس میشه : | من دیگه حرفی ندارم
 
پاسخ : سوتی‌ها

روزای ۵ شنبه کلا روزای باحالیه چون همه از رده خارجن سر ضب داشتیم تو کلاس ادبیات درس بانگ جرس رو بررسی میکردیم همون بیت اول بودیم برای دوستان کوچک تر بگم که مضرع این بود: دل بر عبور از سنگ خار و خاره بندیم بعد معلممون گفت ک خاره منطور همون سنگ خاره است و اینا...بعد من یک ساعت داشتم با خودم فک میکردم ک ادم چرا باید سنگ خاره رو باخودش ببره سفر......؟؟؟؟؟!!!! وقتی بیان کردم کلا معلم موند ک من داشتم واسه اینا چی میگفتم.................


بعد زنگ دوم حسابان داشتیم معلم اومد و درس داد و زنگ خورد و معلممون داشت از کلاس میرفت بیرون که دم در یکی از بچه ها ازش سوال پرسید معلم عزیز برگشت تو کلاس....یکی از دوستام ک فک میکرد معلم رفته یهو ضدا رو انداخ سرش بلند
گفت:ضلوااااااااااااااااااااات............یهو برگشت دید معلم هنو تو کلاسه......محو شد کلا.....معلممون فقط در این حد خودشو کنترل کرد ک از کلاس بره بیرون.................


و باتوجه به این ک یک بار dg پیش اومده بود ک باز هم حسابان داشتیم و وقتی معلم رفت بیرون ما همه باهم به در حال انجام حرکات کشسانی گفتیم:اخیـــــــــــــــــــش.............بعد یهو معلم برگشت تو کلاس....یه چیزی گفت و رفت بیرون باز ما همان حالت قبلی ک باز برگشت تو کلاس و خلاضه ۳ با این حرکت تکرار شد............


و یک بار dg هم باز هم ما (البته یکی دو سال پیش) داشتیم با چند تا از دوستان پیاده میرفتیم خونه و چون باز هم اخر هفته بود و ایننا ما هم یه امتحان سخت داده بودیم و بارون هم میومد و خلاضه.......زد به سرمون و شرو کردیم شعرای دوران مهد کودک رو خوندن(البته لازم به ذکر است ک هیچ کس تو خیابون نبود و ما هم بلند نمیخوندیم) که دیدیمیکی از معلم هامون پشت سرمون داره راه میره.......!!!! حالا کاش یه چیز ادم وار میخوندیم.............اون شعره بود ک اخرش میگف:قار و قار و قار وقار......دقیقا در همین قسمت شعر بودیم ک معلم رو دیدیم و..........فقط ایشون سریع خداحافطی کرد و رفت............. :-h X_X X_X




یه بار dg نشسته بودیم با دوستان درباره ی برنامه ریزی امتحانای ترم حرف میزدیم ک مدرسه برامون بد برنامه گذاشته و اینا.....یکی از دوستام گف:خوبه ک ترم ۲ مدرسه برنامه رو برامون نمیذاره........یکی از بچه ها:............پس کی برامون برنامه میذاره......؟؟؟؟ما: =)) =))
(لازمه ک ذکر کنم ما امتحان نهایی داریم........ ;D ;D)



و باز روزی معلم فیزیک اومد سر کلاس و ما همه پای تخته و دور میز و....روی میز و اضن یه وعضی..........خلاضه معلم درو باز کرد و ما همه با هم هجوم بردوم سمت ضندلی ها ن یکی از رو سر اون یکی و خلاضه............معلم درو بست رفت بیرون.............چند دقیقه بعد اومد تو کلاس................. ;D ;D


و با تمام این احوال و با تمام این سوتی هایی ک تقریبا همه معلم ها از ما ناامید شدم رف....فقط یک معلم، تاکید میکنم یک معلم داشتیم ک هنوز به ما امید داشت و ما هم خداییش خیلی در اون درس خوب بودیم اون هم معلم فیزیکمون بود .......تا روزی ک در حالی ک داشت درس میداد یهو برگشت یکی از بچه هارو ضدا کرد ک.....دفعه اول کسی ج نداد.....دفعه دوم.....باز هم ج نیومد.....دفعه سوم....یهو دوستم انگار ک از خواب یهو بیدارش کرده باشن گف:بله بله...........!!!! و ما اومدیم ماست مالیش کنیم گفتیم خیلی خسته ایم و از این حرفا........
بعد معلممون چند لحطه به ما نگا کرد.......بعد گفت:پس من وقتی میام به شما ها درس میدم شما ها ضداتون درنمیاد سوال نمیپرسین همتون خوابین............ما همه: نـــــــــه......چرا.......خب سوال نداریم........


و اینگونه بود ک تنها معلم امیدوار هم از ما نا امید شد.....:دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلا سوتی هایی که میدم فوق العاده است ! بگذریم از اونایی که جاش نیست بگم :)) ... اینی که الان میخوام بگم در واقع سوتی هم شاید خیلی محسوب نشه ...
یه روز داشتم میرفتم مدرسه فوق برنامه و اینا حدود ساعت 4 و5 عصر و زمستونم بود .. سوار تاکسی شدم و رفتم به سمت مدرسه . تاکسیه هم یه پیکان بود .. راننده هم سن و سال دار بود تقریبا ... هیچی .. رسیدیم و من کرایه رو حساب کردم .. پا شدم اومدم بیرون .. در رو بستم .. اومدم برم .. که یهو یه چیزی منو کشید عقب ! یه دفعه دیدم بند کاپشنم ( که خیلی درازه ! ) گیر کرده به در تاکسی ! حالا تاکسیه هم همین طوری داره میره منم پشت سرش دارم میدوم ! :)) در همین حال ملت هم دارن هِر هِر میخندن !
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز از یکی پرسیدم مسی میشناسی؟
گفت که نه مس گران میشناسم
مس گران همکارشه ;;) :))
یه نیم ساعتی خندیدیم!

سرکلاس فیزیک دبیرمون داشت یه چیزی رو توضیح میداد یه یه ربعی اخرش گفت خب بنویسید هرگاه ...
منم یهو گفتم تیتر چی بزنیم؟
بعد همه کلاس منفجر شد...
گویا جواب یکی از سوالای برگه ای بوده که بهمون داده تا حل کنیم:( تیتر نمیخواد که:(
من فکرکردم درس جدیده خب:(

از اون روز به بعد هردبیری میگه خب تیتر بزنین سرسطر همه برمیگردن بهم نگاه میکنن میخندن:(
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زبان فارسی بودیم بعد ما معلممون درسای حفظیو درس نمیده به جاش از خط به خطش سوال درمیاره ما هم مینویسیم
بعد یکی از سوالا این بود نوشته ادبی چیست و مخاطب را به چه واکنشی وادار میکند؟
بعد یهو یکی از بچه ها گفت خاک بر سرم #-o[color=black ;))]هیچی دیگه بعدش کلاس رفت :)) :)) رو هوا فک کنم دیگه معلممون از این به بعد برامون سوال نگه :-ss[/color]
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر ادبیات :بعضی آ عقــلشون.. :>
دوسم:حتی توش پهــنم نیس...(گـلاب به روتون) :)) :))
دبیر ادبیات: :|
ما: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه های کلاسمون اسمش هست س مثل نا سوتی :)) :)) :)) :)) ;D ;D ;D :)) :)) :)) :)) :-[ :-[ :لایک
 
  • لایک
امتیازات: fteh
پاسخ : سوتی‌ها

مامانمو منو خواهر کوچیکمو بابام امروز درحالی که یه معلم خصوصی واسه داداشم اومده بود داشت از کنار در جلویی خونه رد می شد بره طبقه بالا شروع کنه به تدریس...

بعد این شیشه های در خونه ما رفلکسه.....همینجور داشتیم نگاش میکردیم آقاهه رو.یهو خواهر کوچیکم از بابام هل خورد رفت خورد به در----->تق توق تاتالاق......هیچی دیگه....

بنده خدا فهمید داریم دید میزنیم.....همگی متواری شدیم....خواهر کوچولوم همونجا داشت گریه میکرد! اصن یه وضی..... ;D
 
Back
بالا