خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم عربیه ما به کتری میگفت کتر !!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابا
این معلم ما همه چی رو یه چیز دیگه میگه
به من میگه سِبر!!!!(seber)!
من هم هر دفعه میگفتم سپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپهر!
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از نرگس :

تازه !! fresh weresho did you see ?? یعنی تازه کجاشو دیدی !؟؟!؟!

به قوری هم میگفت قور !
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از محمدحسین :
تازه !! fresh weresho did you see ?? یعنی تازه کجاشو دیدی !؟؟!؟!

به قوری هم میگفت قور !
:o
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم داشتیم ... بد بخت اولین جلسش بود اومده بود... اولین جلسه هم صوتی داد !!! گفت دانشمندان فلان عنصر رو کفش کردن !!! همه زدیم زیره خنده !!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما يكي از معلمامون به دانشگاه سراسري مي گفت:
دانشگاه سرتاسري!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از نرگس :
ما يكي از معلمامون به دانشگاه سراسري مي گفت:
دانشگاه سرتاسري!

:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي ديگشون به تكنولوژي مي گفت:
تكنولوژيست!
مثلا ميگفت:
اتاق تكنولوژيست!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از محمدحسین :
یه معلم داشتیم ... بد بخت اولین جلسش بود اومده بود... اولین جلسه هم صوتی داد !!! گفت دانشمندان فلان عنصر رو کفش کردن !!! همه زدیم زیره خنده !!

صوتی =سوتی
سوتی خودت ضایع تره
 
پاسخ : سوتی‌ها

از سوتي هاي همديگه بگذرين!
سوتي هاي معلما عشقست! >:D<
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار يكي از معلم هاي ما از دستمون عصباني شد و گفت :حالا كه اينجوري ميكنيد يا منفي بهتون ميدم يا منفي ميدم
همه ي بچه ها زدند زير خنده
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم المپیاد ما به پروتئین میگه:perotein
به الکترون میگه:elekteron
به پروتون میگه:peroton

یه بار معاونمون داشت همچین با طمانینه راه می رفت که افتاد تو باغچه.
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما سال سوم راهنمايي كه بودم روز اول مهر با بچه ها تصميم گرفتيم يه دفتر درست كنيم و سوتي هاي معلم ها رو بنويسيم يادش بخير آخر سال چقدر به اون دفتر خنديديم ولي باور كنيد هيچي شو يادم نيست حتي سوتي هاي همين امسال رو هم يادم نيست
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از امير :
ما سال سوم راهنمايي كه بودم روز اول مهر با بچه ها تصميم گرفتيم يه دفتر درست كنيم و سوتي هاي معلم ها رو بنويسيم يادش بخير آخر سال چقدر به اون دفتر خنديديم ولي باور كنيد هيچي شو يادم نيست حتي سوتي هاي همين امسال رو هم يادم نيست
ما هم همچين دفتري رو درست كرديم ولي سوتي بچه ها رو توش مي نوشتيم
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما يه معلم داشتيم خميشه پشت جوراباش سوراخ بود و هميشه وقتي ميشست رو صندلي كفشاشو درمياورد و ما كلي يواشكي مي خنديديم.
بچه ها مي گفتند دبر عربيمون خاله ي منه. مديرمونم هي گير داده بود به دبيرمون كه چرا بچه ها اينو ميگن اونم يه روز از بس اعصابش خرد بود اومد سر كلاس وقتي مي خواست از من درس بپرسه اسم بچه خواهرشو اشتباهي گفت
ما يه معلم آباداني داشتيم كه هر وقت مي خواست حرف بزنه لهجه آباداني و تهراني باهم قاطي ميشد. يه روز سر كلاس مي خوردش رو گفت ميخورَش.
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از 85050093 :
ما يه معلم داشتيم خميشه پشت جوراباش سوراخ بود و هميشه وقتي ميشست رو صندلي كفشاشو درمياورد و ما كلي يواشكي مي خنديديم.
بچه ها مي گفتند دبر عربيمون خاله ي منه. مديرمونم هي گير داده بود به دبيرمون كه چرا بچه ها اينو ميگن اونم يه روز از بس اعصابش خرد بود اومد سر كلاس وقتي مي خواست از من درس بپرسه اسم بچه خواهرشو اشتباهي گفت
ما يه معلم آباداني داشتيم كه هر وقت مي خواست حرف بزنه لهجه آباداني و تهراني باهم قاطي ميشد. يه روز سر كلاس مي خوردش رو گفت ميخورَش.
:o
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من اصلا یادم نمی اد...
 
پاسخ : سوتی‌ها

:))
يه بار يكي از معلمامون به من گفت :
راستي فاميل بابات چي بود؟!؟ :)) :))
من دقيقا اينجوري شدم: :o :o :o :o :o ??? ??? ???
بعدشم اينجوري: :)) =D>
 
پاسخ : سوتی‌ها

از این لاستیک های گرد که برای تقویت مچ و ساعد هست داشتیم تو کلاس رکورد میزدیم که نگه داریم دبیرمون خواست ازمون بگیره گفت : اون <<دمبل>> و بدید من
 
Back
بالا