خاطرات سوتی‌ها

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,439
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم اینا داشتن فیلم میدیدن!
بعد مامانم میگه این بازیگره اون فیلمه ها...
خاهرم میگه نه!
مامانم میگه چرا!صداشم همونه!
حالا فیلمه دوبلس..
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : سوتی‌ها

یه بارم من نشسته بودیم تو ماشین (من پشت فرمون نشسته بودم :D) یه آقایی اومد با عجله نشست تو ماشین برگش به من گف بریم من اینجوری نگاش کردم :-\
طرف این طوری شد :-[ پا شد رفت :))
 

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,479
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

تلفن خونه مامان بزرگم اينا ٢تا گوشي داره!
يه بي سيمي يه ثابت!
يه بار من اون بي سيمي رو با خودم برده بودم طبقه ي بالا و نشستم فيلم ديدن! بعد ٣ ساعت ديدم مامانم عصباني اومد بالا گفت معلوم هست ٣ساعته با كي حرف ميزني؟
گفتم هيشكي بخدا!
مامانمم گفت ١٠ بار زنگ زدم اشغال بود! يعني ميگي من دروغ ميگم؟ بعد منو برد طبقه پايين كه باز بزنگه تلفن ثابته رو برداشت گفت ببين! هنوزم اشغاله!
منم گفتم مامان اينا جفتشون ماله يه خطن سه ساعته داري به خودت ميزنگي!
 

poorya.kh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
8,851
نام مرکز سمپاد
شهیـد بهشتی
شهر
نیشابـور
دانشگاه
علم‌وصنعت‌ ایران
رشته دانشگاه
مهندسی‌کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با دوستم بچه هایی رو که میومدن بسکتبال رو میشمردیم
بعد دوستم گفت : فلانی میاد میشیم 9 تا بعد اون یکی هم میاد میشیم 15 تا :)) :))
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : سوتی‌ها

بابام گفت:ریحانه بشین پشت فرمون افسری چیزی اومد بگو الان می ری من 2 دقیقه دیگه میام...
منم جو گیــــــر...نشستم دیدم یکی هی داره از پشت بوق می زنه و چراغ می ده منم محل ندادم...دیدم یه اقایی از ماشین پشتی پیاده شد اومد گفت خانوم یکم ماشینو ببرین جلو من بتونم برم منم تو رو در بایستی گیر کردم اومدم برم یکم جلو نمی دونم چی شد خوردم به ماشینه جلویی =)) اقاهه گفت خوب خانوم می گفتین من می بردم جلو واستون من: نه...صندل پامه گیر کرد...چیزی نیست بفرمایین دیگه!شما برین دی:
 

pariya

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
689
امتیاز
971
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شیراز
مدال المپیاد
یه حماقتی کردیم یه زمانی :|
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز یه آقاهه اومد شبکه 3 سیما داشت حرف میزد! رسید یه جا گفت:

امام صادق 2بار تو زندگیش تمام زندگیشو داد برای کمک به مردم !
مجریه گفت : 2بار ؟؟؟ تمام زندگیشونو ؟؟
آقاهه گفت : e..bb..ee حالا همشو که نه نصفشو
مجریه گفت : ! بازم زیاده دو بار نصف زندگیتو بدی ...
آقاهه گفت : حالا شاید نصف هم نبوده ..بالاخره یه مقداریشو دادن دیگه..تو تارخ اومده دیگه!!
 

mgh-nano

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,411
امتیاز
3,170
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرمان
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
cs
پاسخ : سوتی‌ها

عادت دارم موبایلم رومیذارم توجیب شلوارم-یه بارباخواهرم قرارداشتیم توخیابون،زنگ زدم بهش باگوشیم که بگم من رسیدم سرقرار-دستموگذاشتم روجیبم موبایلموچک کنم،دیدم نیست:dبه خواهرم گفتم10مین دیگه میرسم
تاخونه پیاده برگشتم دنبال گوشیم-جلودراومدم کلیددربیارم دیدم تودستمه :d :-"
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بدم تو دفتر مدرسه و بر طبق عادت همیشگی که به مدیرمون تو جمعای خودمونی می گیم "اکی" مخفف اکبرپور ،اصلا حواسم نبود برگشتم گفتم: اکی کلید کتابخونه کجاست؟
دفتر هم به جز من و معاونمون و مدیرمون هیشکی نبود...یعنی حتی سرمم بلند نکردم دویدم بیرون :-[ کلی خجالت کشیدم :-"
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان با یکی دیگه از دوستان کار داشت صندوق پ.خ هاش پر بود بعد به من گفت که بهش بگم اگه یاهو آن نمیشی حداقل پ.خ هاتو خالی کن منم با کمال اعتماد به نفس یه پ.خ نوشتم که صندوق پ.خ هات پره خالیش کن :D
:-??
 

Milad96

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
158
امتیاز
6,684
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتي شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از بچه ها سر اینکه لینوکس بهتره یا ویندوز کل کل دارم.بعدش اون یه چیزی گفت و روش رو برگردوند و رفت یه طرف دیگه.بهش گفتم:فلانی!آدم یا حرف نمیزنه!یا اگه میزنه جرات شنیدن جوابش رو هم داره و در نمیره!بعدش برگشت اومد اینور گفت:اوکی خب چی میگی؟بهش یه چیزی گفتم و یه توضیحی دادم و روم رو کردم یه ور دیگه و رفتم.گفت:فلانی!آدم یا حرف نمیزنه!یا اگه میزنه جرات شنیدن جوابش رو هم داره و در نمیره!))
:-[
 

Sarina_ahm

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
717
امتیاز
5,268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين یکـــ
شهر
جَهــان / ٢
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
علوم پزشكى اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكى
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

سلام اینم از اولین جمع بندی ماهیانه تاپیک سوتی ها(از 7 جون تا 7 جولای):
به نقل از lof :
حالا اینو داشته باشین :D

یه بار بابام پارک کرده بوده رفته بانک برگشته دیده اُه اُه اُه! یه یارو زده پشت ماشین درب و داغونش کرده!

خلاصه رفته جلو یقه ی یارو رو گرفته دعوا و جر و بحث

گفته مرد حسابی ماشینو داغون کردی!

خلاصه زنگ زدن پلیس بیاد و کروکی بکشه

همه کارا تموم شده بابام اومده نشسته سوئیچو چرخونده میبینه ا! این که روشن نمیشه!

میاد پایین به یارو میگه پول جرثقیلم باید بدی!

یه دفعه نگاش میفته به پلاک میبینه! عجب اینکه پلاک ماشین ما نیست! =))

میبینه هی وای ماشینش 2 تا ماشین جلوتره =))

فرض کنین حالا چطوری پیچونده =))
به نقل از مونا پ :
سر کلاس زیست حرف سرطان و اینا شده بود و معلممون پرسید کیا تو خانوادشون کسی از سرطان مرده؟؟؟

منم گفتم بابابزرگم!!!

معلممون گف آخی از چه سرطانی فوت کرد خدا بیامرز؟ :(

ـــ سرطان سینه {-8


کلاس رف رو هوا

+ منظورم سرطان ریه بود! O0
به نقل از Samaneh.Z :
اول راهنمایی بودیم :D ما رو برده بودن سد کرج ، گفته بودن ازتون گزارش کار میخوایم !!!!
مام کلی حرصمون گرفته بود و اینا ، قرار شد برای جمعی از دوستان صدای یه آقاهه که حرف میزد و ضبط کنم که راحت شیم ! یه آقایی اومد حرف بزنه، صداش در نمیومد کلا ! به خاطر این، همه موبایلاشون گرفته بودن تو دهنش ( یعنی عملا تو دهنش بود :D )
مسئولمون دید این صحنه رو اومد یکی یکی بچه ها رو جدا کنه، بعد هی زد رو شونه م محکم ( بدم میومد !! ) منم که از پشت نمی دیدیم، نفهمیدم کیه ! هی دستشو با زور برمیداشتم از شونه م (پرت میکردم :D ) ! اونم هی میزد رو شونه م ! آخر همون جور که داشتم دستشو از شونه م برمیداشتم ، گفته : چته کَنه ؟ گرخید مسئوله :D
به نقل از Nahid :
واسه منم افتاد :))
صبح کله سحر, ساعت 8 ! خوابِ خواب بودم, یکی زنگ زد به گوشیم
برداشتم (حالا در اوج خواب :D :-" ) گفتم بله؟ گفت اوا خواب بودی عزیزم؟ :D (یه خانومی بود ) گفتم بفرمایین
گفت من سمیرا م, گفتم سمیرا؟؟ گفت آره دیگه خواهر المیرا :)) گفتم امرتون رو بفرمایین
گفت میخواستم ببینم پرده ی ما آماده شد؟ :)) :))
جداً چی باید جوابشو میدادم؟ :-w :D


یه بارم داشتم کتاب میخوندم, تلفن هم کنار دستم بود و یهو زنگ زد ;))
شمارشو نگاه کردم, آخرش شبیه شماره ی خونه ی عموی مامانم بود. جواب که دادم یه خانوم بود که صداشم خیلی خیلی شبیه صدای زن عموی مامانم بود ! :D بعد شروع کرد احوالپرسی, منم گفتم سلام زن عمو, خوبین؟ لیلا جون خوبن؟ عمو چه طورن؟ اون هی میگفت منو شناختی؟ هی من میگفتم بله بله!! :)) بعد یهو گفت من عروسِ خاله یِ مامانتم! من بازم گفتم بله بله! :)) :)) وااای :-"
اگه مبخواد جزییات جمع بندی ماهیانه رو بدونید به قوانین انجمن خاطرات مراجعه کنید
ممنونم :D
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم میخواست بگه کلاسایی که دوستای من میرن گفت کلاسای من دوستایی که میرن =)) =))

شب ولادت پیامبر شبکه3یک برنامه داشت مثلا جشن بود بعد یکی که سخنرانی میکرد گفت ولادت اولین و اخرین پیامبر :O :O :O :O!!!!!!!برشما مبارک =)) =)) =))
 

Mozartine

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
1,737
پاسخ : سوتی‌ها

آقا این سوتی توسط ۴ نفر (من ،خواهرم،مامانم،مامان بزرگم) :Dصورت گرفته ! و مدتش ۱ هفته بوده با اجازتون ! :D :))
مامان بزرگ من پا درد گرفته بود بعدش گفت بریم میز نماز بخریم بعدش با مامانم رفتن یکی‌ دیدن و سفارش دادن تا پس فرداش برن بگیرن.میز نماز هارو هم دیدین که چطوریه...سرو تهش یه صفحه صافه ولی‌ اون سریش که روش نماز میخونن یه لبه داره که مهر نیفته و یه ۳۰ درجه شیب هم داره. :>

خلاصه مامانم پارک می‌کنه مامان بزرگم میره میگیره میز رو میاره میذاره توی صندوق عقب، سوار میشن میان..توی خونه اینو که میخوان بزارن زمین سرو ته میذارن ! یعنی‌ کفِش توی هوا بوده ( و خوب میز کج هم وایمیستاد :))! اما اینا نمی‌فهمن !! =))) خلاصه مامان بزرگم یه ۲-۳ روز روی این نماز خواند دید هی‌ مهرش میافته..میز کجه...دیگه ما‌ها کلی‌ فحش :-[ :D :)) که آخه این چه میزاییه میسازن اینقد افتضاح...مامان بزرگم میگفت من پیرزنو دیدن میز خراب انداختن به من ! ???

یه ۲ روز بعدش من دیدم ااا :O ! سطحه پاینی میز لبه داره ! شروع کردم به خندیدن به مامانم اینا گفتم ببینین یارو چقد خنگ بوده ! زده میزو وارونه ساخته =)) =))! پایئنو بالاش جابجاس ! دیگه یه روز ما اینقد خندیدیم که چقد اینا خر بودن ! :-" :D

دیگه فرداش مامان بزرگم عصبانی‌ شد گفت من دیگه نمی‌تونم این میزو تحمل کنم ! میریم پس میدیم ! خلاصه در شرف رفتن بودیم که مامانم یه بار گفت: میگم..ما که اینو وارونه نذاشته بودیم که..نه؟ :-s :-s بعده ۷ روز تازه دو زاریمون افتاد که به ! میزو ما وارونه گذشته بودیم نه اینکه وارونه ساخته باشنش !!! :)) :))

فرض کنین آدم بره یه مبل بخره،بد بیاره وارونه بذاره کفه خونه ! بد بره شکایت بکنه چرا وارونه ساختین مبله رو ! یعنی‌ سوتی در این حد! :-" :-"

حالا جالبیش اینجاست به من میگن تو چقد خری ! مثلا باهوشمون تویی‌! خوب به من چه :D ! میخواستن از اول وارونه نذارن ! ;;)
 

khorshidz

کاربر فعال
ارسال‌ها
58
امتیاز
178
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ما یه معلم شیمی داشتیم بنه خدا اطلاعاتش زیاد بوده ولی قدرت بیان هیچی
بعد یه کلاس فوقالعاده تا2:15 باهاش داشتیم و معمولا بچه ها تو این کلاس همه تو چرت بودن (مثلا تست می زدیم) معلم کماکان در حال درس دادن بود یه موقع متوجه شد سه تا از بچه های ردیف اخر کاملا خوابن و گفت این کلاس شما یه نمونه کامل از مدرسه ی موشهاست و گفت فلانی مثل نارنجی و فلانی مثل عینکی و ... و من بغل دستیم که اصلا تو باغ نبودیم شروع کردیم به مسخره کردن معلمه بعد هیشکی هم هیچی نمی گفت بالاخره معلمه گفت دیگه استراحت بسه و ادامه میدیم و اون موقع بود که بنده متوجه شدم چه کردم :D
 

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,479
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

چند سال پیش مادر بزرگم فوت کرده بود یه روز زنگ در خونمونو زدن همسایمون اومد به بابام گفتش: "ببخشید یه سوال داشتم!!!شما تازگی ها دیش گذاشتین؟؟؟؟"

بابام هم در جواب گفتش که:" بله بایجازتون!!! مادرم فوت کرده مجبور شدم بزارم :))"

هممون مردیم از خنده!!!

بابام فکر کرده بود همسایه هه میگه شما ریش گذاشتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :)) =)) :))
 

naseri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
403
امتیاز
1,540
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان يك تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار پيش دوست يكي كه ازش متنفر بودم نشسته بودم!گفت طرف كيك اورده بود!! فهميدي؟؟ من گفتم ااااااااااي اَي اَي!!! گفت چي شد؟ گفتم هيچي از كيك بدم مياد!!! آخه موز و گردو داره!!!!!!!!!!
 

hoda.m

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
195
امتیاز
370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم كوچيكه (نه خيلي!)‌ داره تازه ميره كلاس زبان.
طفلكي تازه چند تا كلمه ياد گرفته بوده. اما همه رو باهم قاطي كرده.
مي خواسته معلمشون رو صدا كنه به جاي teacher بهش گفته picture !!!
ديده مثل اينكه بچه ها :)) :)) :)) شدن، خواسته درستش كنه گفته teakcher !!!
=)) =)) =))
 

amirali

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
ندارم !!! :دی
دانشگاه
سبزوتریم دیگه اما نپرس کجاش
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم الان این سوتی رو داد
به خواهر دیگم میگه دماغت مثل منگلا شده
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

starterکه بودم تو کلاس زبان(مختلط بود!)
دبیرمون از یکی از پسرا پرسید what's your name?
پسره گفت I"m aligator
نمیدونم املاشو درست نوشتم یانه ولی گفت من تمساحم!!!!!!!!!! =)) =)) =)) =)) =))
 

hoda.m

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
195
امتیاز
370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار معلممون يه جزوه سياه و سفيد گذاشته بود جلومون.
خودشم داشت اصلش رو از توي لپ تاپش نگاه ميكرد
بنده خدا ميخواست يه شكلي رو نشونمون بده، ما نميديديمش (عكسه رو)
فكر كرده بود ما كوررنگي داريم
هي داد ميزد همون عكس زرده، همون عكس زرده (تشخيص نداد برگه هاي ما سياه و سفيدن)!!!
 
بالا