خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی چند تا از معلمامون:
ایی یکی(این یکی) :))
برانتز(پرانتز)
افرادحفره ای(افراد حرفه ای) :))
قلیم(گلیم) :))
باعش آرامس(باعث آرامش) :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ما جلسه ی اول طراحی صنعتی سال اول راهنمایی یه امتحان تعیین سطح داشتیم، بعد یکی از سوالاش این بود که ارگونومی یعنی چه؟
ما هم اون موقع هیچ کدوممون نمی دونستیم ینی چی برا همین از معلم خواستیم راهنمایی کنه. معلمه هم گفت: مثلا یه جسمی مثله صندلی کامپیوتر ارگونومیکه منم خیلی شیک ورداشتم نوشتم ارگونومی به معنی صندلی چرخدار است! :D :D خب چیکار کنم معلمه بد راهنمایی کرد :| :|
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

همین آرشامِ خودمون، یه وویسی ضبط کرده بود و تو تلگرام برام سندش کرده بود، قرار بود بفرستم برای مازیار تا حدس بزنه صدای کیه، بعد من برداشتم وویسو مستقیم برای مازیار «فوروارد» کردم ""-: اسمش بالای وویس زده شد، خیلی به طرز ضایعی گند زدم (((:
دومین سوتی هم برمی‌گرده به همین جناب مازیار که من صدای «خودش» رو براش فرستادم متوجّه نشد صدای کیه ((: هی می‌گفت صدای کامرانه؟ صدای خودته؟ تهش گفت چقد شبیه صدا خودمه ((((=
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ی سری از این پیج مشکلات جنسی تو یکی از گروها اومده بود تو تلگرام بعد میخاستم پاکش کنم فوروارد کردم تو یه گروه فرهنگی ... نمیدونم اون لحظه چی شد که فوروارد کردم ... آبروم رفت ... :-w
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دوستم: از گشنگی شکمم قار قار میکنه
من: قار قار؟مگه کلاغه؟؟! :))
دوستم: خب حالا توام...قور قور میکنه
من: قور قور؟مگه قورباغس؟؟! =))
دوستم: :|
من: آخه دوست گلم شکم قار و قور میکنه نه قار قار و قور قور :-" مگه باغ وحشه :-"
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

پسر دوستمون کوچیکه به ق میگه د :)) بعد همه نشسته بودن بعد منم داشتم باهاش بازی میکردم کتاب قصش دستم بود اسم حیونا رو میگفتم اونم صداشو در میاورد

عاقا حواسم نبود که این بچه به ق میگه د منم گفتم خروس چی میگه

دیگه فرض کنید چی گفت حالا داد هم زد گفت =))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از اعضای محترم خانواده : خب مامان در اون پارکینگ لعنتی رو قفل کن تا سوسک نیاد تو خونه. (# خیلی جدی. :|)
من : خب آخه دلبندم مگه سوسکه کلید میندازه درو باز میکنه میاد تو ؟ :D :-" ((:
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

قلم چی؛یه نظرسنجی داشت یا این محتوی " آیاد پشتیبان شما تغییر کرده است؟" خوندمش؛گفتم خدایا ینی چی تغییر کرده است؟خب من از کجا باید بدونم؟مگه من چقد اخلاقشو میشناسمو قلم چی دیگه داره شورشو درمیاره و اینا؟خلاصه کلی فک کردم و از آخر نوشتم " نه؛تغییری نکرده."
بعد داشتیم میرفتیم پشتیبانمون چن نفرو صدا زد که بیان نظرسنجیشونو درست کنن؛حالا چی نوشته بودن اونا :)) مثلا؛بد اخلاق شده؛یا خودشو لوث میکنه :))
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه آزمایش خون دادم چند وقت پیش ، هیچ مشکلی نداشت اما مونوسیت های خونم یه مقدار کمی پایین بود. :د
بنده هم آزمایش به دست رفتم محضر یکی از آشنایان که خونمون بودن.
گفتم که مونوسیت خون فردی یکم پایین باشه اشکال داره ؟ :-"
ایشون عم فرمودن: چی ؟! :-؟؟
منم فکر کردم منظورشون اینه که مونوسیت چیه و اینا :-"
گفتم که : مونوسیت دیگه ;;) نوعی گلبول سفید ;;) همونی که دیاپدز میکنه ;;) بعد میشه ماکروفاژ ;;) بعد فاگوسیتوز میکنه ;;)
ایشون هم :D این شکلی طور ، گفتن نه منظورم این بود چرا می پرسی ؟ مگه مونوسیتت پایینه ؟
درگوشی نوشت : الان لازمه عرض کنم ایشون فوق تخصص خون شناسی از دانشگاه لندن هستن ؟ :-< (پروفسورن درواقع :-< )
آبروم رفت به کل ، یه لحظه احساس کردم چقدر دلم میخواد برم بمیرم ینی :)) X_X
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رفتم رباعیات خیامو خریدم دارم ورق میزنم یه بنده خدایی برگشته یهویی میگه (با اعتماد به نفس تمام) :
خانم میشه یه لحظه کتاب رو بدین میخوام ببنم تو صفحه ی اول در مورد عمر ِ خیام (omre khiam) چی نوشته

ملت ادیب پرور که میگن ینی این!
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من ب حالت کاملا جدی:
اقای دکتر این پارازیته قطرش چقده؟ :-?
دکتر:وات؟ :o X_X
منظور پروتز بوده حالا :D
بگم اب شدم دوروغ گفتم خندیدم فقط :)) :-"
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه روز داشتم از کانون زبان بر میگشتم خونه وقتی خواستم از تاکسی پیاده شم پولو دادم بهش گفتمthanks
مسافرا هم چپ چپ نگام کردن :-\ :-"
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه معلم فیزیک داشتیم سال پیش دانشگاهی ماه :x
کلن عصبانیت تو کارش نبود. ولی یه بار بچه ها به خاطر برف بازی حیاط بودن بعد نیم ساعت از شروع کلاس اومدن تو.
معلممونم اومد تریپ جدی و عصبانی برداره خیلی جدی درو باز کرد گفت : حالا وایمیستاشدید ... :)) (وامیستادید)
کلاس ترکید :)) :))
با خنده گفت بیاین برین تو ببینم :))

+ چقد دلم براش تنگ شده :x
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

ای یکی از درسا یه همچین آرایه ای بود بعد داشتیم سرش بحث میکردیم
(نزین سوتی دوستم سر کلاس ادبیاتمونه
یه آرایه ای هست که من اسمش وبلد نیستم مثلا میگیم کیف میف- کتاب متاب
تودیک مدرسه ی ما یه سیرینی فروشی هس که نزدیک ظهر که میشه بوی شیرینیش میپیچه کلا)
یکی بچه ها گف : وای چه بوی شیرینی میاد
دوست خله من: عه شیرینی می*ینی
دبیرمون: :))
من و بقیه دوستان: =))
خودش: :-[ :D
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه بنده خدا [nb]سمپادی نیست خوشبختانه :D[/nb] رشتش تجربی بهم زنگ زده میگه ایشالا باهم میریم شریف منم دندون شریف قبول میشم...
من :o :| :| :| :| :| :| :| :| :|
شریف :| :| :| :| :| :| :| :| :|
میخوای تو دانشگاه نرو 8-| 8-|
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

عبادی پور:
با توجه به بازی خوبی ک داشته بودیم...
خیلی عالیه این بشر =)) :دی
 
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

این مکالمه دقایقی پیش اتفاق افتاد و ایشون از بچه های سایتن ! تو گروه داشتیم حرف میزدیم ! :))

× بدون شرح !

× پیشاپیش بابت محتوای عکس عذرخواهم !

× برای گذاشتن عکس با خودش هماهنگ شد !

photo_2015_06_30_16_48_50.jpg
 
Back
بالا