خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

آقا من آواتار یاهوم یک عکسه که خواهر زادم و برادر زادم کنار همن دارن میخندن.
بعد داشتم با یکی از دوستا که اصن اسمش پرهام :-" نیست چت میکردم
پرسید که این عکست کین؟ منم گفتم خواهر زاده و برادر زادمن ;;) و بعد ایشون خیلی کنجکاوانه پرسیدن که: دوقلوان؟ 8-^

:)) :))

پ.ن: همین آقا که نباید اسمشو ببرم منو تهدید کرده که یا این اسکرین رو بذار اینجا یا نذار. واقا چی فک کردن با خودشون؟ این اسکرین جز ثابت کردن سوتیی که دادن چه هدف دیگه ای داره؟ واقا من الان ضایع میشم یا خودشون؟
Screen_Shot.png


×محدثه : شواهدی وجود داره که زیر پاگذاشتن قولی رو نشون میده.
Screen_Shot2.png

ویرایش هم نکن پستتو ؛ این فقط برای دوری از یک اسپم بود :))


~حمید: شواهد تو اون عکس اولم هست. بعد من قولی ندادم :-" :))
×محدثه:بعضی از تیکه هاش سانسور شده بود گویا :))
~حمید: اسکرین اولی که گذاشتمو خود پرهام داده بود :-" من هیچ کار غیر اخلاقیی نکردم :-" افشاگری کردم :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس زبان کنار پنجره نشسته بودم و پنجره هم باز بود

وسطای کلاس داشتم حرف میزدمو معلممون هم روش به تحته بود داشت چیزی مینوشت

بعد یک دفعه باد اومد و پرد رو هی تکون میداد پرده هم میخورد تو سرم

منم عصبانی شدم با صدای بلند وسط حرفم گفتم : اه... تو روحت! عجب بادیه :-L

قیافه معلم : :o :-w

قیافه بچه ها : :)) :))

من: X_X :-"

+یک کم آبرو تو کلاس زبان فقط داشتم که اونم پرید :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه دايي دارم اصن سرشار از نبوغ.....
يه روز از اين اس هاي همراه اول بهش مياد كه : روزي يه دونه بيت حافظ ميفرستيم بهت و ....
داييم تأييد كرده بوده.....اومده بود ميگفت : چقد ادبيات ايران غنيه واقعن...
من : چطو؟
خلاصه داييم قضيه رو تعريف كرد و گف ازين طرحا فعال كردم...
من : ميدونستي كه روزي 50 تومن هزينه داره؟
داييم : عه؟جدن؟خب عب نداره غير فعالش ميكنم...
فرداش گف مصطفي نتونستم،خودت بيا غير فعالش كن....
گفتم باشه....
رفتم اس هاي ارساليشو نيگا كردم ديدم 23 تا پيام با متن هاي زير به همراه اول ارسال كرده:
حافظ خاموش
حافظ آف
حافظ بسه
حافظ جون مادرت
حافظ مرگ من
.
.
.
همراه اولم همش پيام ميداد:كد ارسالي صحيح نمي باشد
داييم هم تو پيام بعديش نوشته بود:"پس من چه خاكي به سرم بريزم؟"
دوباره همراه اول:كد ارسالي صحيح نمي باشد
بعدشم شوروع كرده بود عمه حافظ و همراه اولو مورد عنايت خودش قرار داده بود
هيچي ديگه منم غير فعال كردمو عمه هردوشونو نجات دادم
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفعه جلسه نشریه بود
بعد یکی از بچه ها خیلی اصرار داشت به موقع بیاین همه ولی خودش دیر کرد.
تا گفتم این فلانی خودش کو؟
یهو در باز شد یکی بیاد تو
منم سریع گفتم حلال زاده اس.بعد دیدیم اون نیست.
منم حواسم نبود برگشتم گفتم نه گویا حروم زادس :-"
کلاً ناهار اون روز افتاد گردنم واسه بروز ندادنش به طرف :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلممون داشت احتمال و از این‌جور چیزا درس می‌داد . برای توضیح مسئله‌های تاس ، گف که همیشه دو تا تاس رو با دو رنگ مختلف در نظر بگیرید که قاطی نکنید . بعد سوال داد که احتمال ظاهر شدن 4 در پرتاب دو تاس؟! {نخندید بهمون‌ـا ؛ مثلن داریم از حد مبتدی شروع می‌کنیم خو ;;) )
معلمه گف که 4 و 4 رو باید یه بار حساب کرد و اینا . منم با اعتماد به نفس کامل برگشتم گفتم که مگه نگفتین که دو تا تاس رو با دو رنگ مختلف درنظر بگیریم؟! خب پس به نظرتون 4و 4 با 4 و 4 فرقی نداره؟! :-? ;;) :-حس ضایع کردن معلم
معلم : ها؟! :o
دوستان : مگه نداره؟! :-?
معلم : :o :| #-o

×بهله ... همچین آدمایی هستیم ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز مثل هميشه داشتم نماز ميخوندم

داداشم ميخواست بره نوشابه بخره ..بعد بلند دادزد نوشابه كوچيك ميگيرم منم حواسم نمازبودم يه دفعه توسجده گفتم نه نوشابه بزرگ بگير


من :-/اهل خانواده :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام داره آبگرم کن رو درست میکنه ، صدام زده برم آب رو باز کنم !
رفتم باز کردم دستمو گرفتم زیرش ، میگم بابا یکم گرم شدها =P~
بابام میگه آبگرم خاموشه ، چجوری گرم شده ؟ ... X_X اون آب تو لوله س

من : :-"
بابام : :-به رو نیوردن ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم روز بزرگداشت خیام رفتیم سر قبر بنده ی خدا یه گروه از انجمن نمدونم چی چیه مشهد اومده بودن جای مقبره خیام برا خودشون جشن گرفته بودن
ما هم از بیکاری قاطی جمعشون شدیم
بعد خانمه مجریشون گفت:
حالا از استاد(فامیلش یادم نیس ;D) دعوت میکنیم بیان با صدای گرمشون ما رو مفتخر کنن
استاده اومد الهه ی ناز خوند خداییش صداش قشنگ هم بود!
ما هم که اطلاعات عمومی صفر رفتیم رو صفحه ی وبم نوشتیم: ما امروز استاد بنان از نزدیک دیدیم B-) B-)
شبش زنگیدم دختر داییم بهش پز بدم برگشت گفت:استاد بنان که فوت شده!!!!!!!!!
بعد من این شکلی :| :| :| :| :| شدم دختر داییم =)) =)) =)) =)) =)) =))
دیگه نفهمیدم چه جوری کانکت شدم و از وبم پاکش کردم
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم تو مدرسه اسم فامیل بازی می کردیم! بعد به حرف "ن" که رسیدیم هیچکس پوشاک بلد نبود خواستیم تمومش کنیم که من یه دفعه یه چیزی به ذهنم رسید که گفتم: نه من پوشاکو بلدم! خلاصه که همه کلی فکر کردن و نفهمیدن بازی و تموم کردیم و پرسیدن که پوشاکو چی نوشتی! من با یه حالت از خود راضی برداشتم بلند گفتم: نقمعه! دوستان: :)) :)) =)) منم عادت داشتم که همیشه پیش داداشم سوتی بدم، همیشه یه جوابی میدادم که ضایع نشم.... اون موقع هم حسابی هول شدم برداشتم گفتم: خواستم امتحانتون کنم ببینم بلدین یا نه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

با این که معلمای جدید باحالن اما هنوز سوتی میدن
امروز تو مدرسه معلم فیزیکمون میگه : مسئله ها اینقدر مهمن که اصن نمیدونم چی بگم ;D
این یکی رو من دیروز نبودم ولی بچه گفتن کلی خندیدیم ;D
معلم فیزیک یه کلاس دیگه اومده بود سرشونو گفت:
یه سری دانشمندا هستن حالا من اسم نمی برم =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاقا یه روز تو مدرسه حوصلمون سر رفته بود سر کلاس شیمی گیر دادیم که امروزو بچرخیم تو اینترنت و فیلم دانلود کنیم و خلاصه با این video projection ور بریم و از اونجایی که معلم خیلی پایه تشریف داشتن اجازه این مسخره بازیو بعد از حل یه مسئله دادن و یکی از بچه ها سریع اجازه گرفت و رفت که این قلم نوری رو بیاره که با اون کار کنیم روی پرده که بیشتر حال بده و مسخره بازی در بیاریم و اینا بعد ایشون(هم کلاسیم)رفت سریع قلمو و اورد(در ضمن بقیه بچه ها سرگرم اون سواله بودن وکلاس ساکت ساکت بود)منم که ردیف اول بودم حواسم هم به قلم و کامپوتر و خلاصه این چرت و پرتا بود واسه این که سریع تر فرآیند مسخره بازیو شروع کنیم گفتم پرده سفیده رو بیارم پایین بعد خیلی شیک اجازه گرفتم:
من:اجازه
معلم:بله
من:اجازه من بیام بکشم پایین!!!!
معلم: :o :o :oبکشی پایین.
بعد یه نامرد داد زد گفت بچه ها این می خاد بکشه پایین!!!
کلاس: =)) =)) :)) :)) =)) =))
من: X_X X_X :(( :((

معلممون روشو کرده بود به تخته،های های می خندید تا دو سال هم بنده سوژه ی کشیدن پایین بودم. X_X X_X :( :(
 
پاسخ : سوتی‌ها

قرلر بود توی نمایش من نقش یه بچه رو بازی کنم و بچه گونه حرف بزنم..یه جای نمایش من باید یه صفجه از نمایشو به زبون بچه گونه بخونم..خلاصه من میخواستم این متنو به زبون بچه گونه بخونم...هر حرفی رو یه جور تلفظ میکردم و "گ" رو "ک" تلفظ میکردم و رسیدم به کلمه ی"به کار گیری" و "گ" رو "ک" خوندم
من::-[
بچه ها: :)) =)) :)) =)) :))
معلما و ناظم و مدیر: :o :-L :o :-L X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیـشب خـالم مےگـفت رفتـم واسـه پسمـلم از ایـن لبـاسا بخـرم کـه روش عکـش گنجـشک عصبـانے داره

کـل خـانواده هنـگ کـرده بودن

بعـد من گـفتم منـظورت پـرنـدگـان خـشمگینـه

کـل خـانواده:: :)) :)) =)) =))

خـالم:: :-? :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم با داداشم در حد ایکس دعواشون شده بود-/ مامانم:تو روح بابات با این بچه تربیت کردنش :-))-))-)) داداشم:بابای من یا بابای خودت:-/
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه معلم فيزيك داشتيم خيلي لهجه داشت!
به بار ميخواست مسئله بگه گفت:يك ميوه ي آهِني را
بعد حالا ما هي فكر ميكرديم كه ميوه ي آهني منظورش چه جور ميوه ايه،سيب؟توت فرنگي؟آناناس؟
ميترسيديم هم ازش بپرسيم ضايمون كنه،واسه همين صبر كرديم كه بچه ها مسئله رو حل كنن،تموم كه شد معلم رفت پاي تخته شكل بكشه و اونجا بود كه ما فهميديم منظورشون از ميوه،ميله هست.!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چن روز بود تو خونه تنها بودم و اصولا از مزایای خانه خالی :-" استفاده میکردم......مثلا با پارچ آب میخوردم :-" و.....کلا تو خانه راحت تر بودم.......

یکی از همین روزا با یکی دعوا کردم و وقتی اومدم خونه اعصابم خورد بود و لباسامم خاکی..... هیچی دیگه جلو در ورودی لباسامو در آوردم و ناسزا گویان دخول (معنای با ادبانه )کردم..... با خیال راحت رفتم سر یخچال ....پارچُ سر کشیدم و اومدم کپه مرگمو بزارم یه ذره دراز بکشم......

یککم دقت کردم دیدم یه صدای خنده مث این ;)) میاد توجه نکردم....گفتم شاید همسایه هان دارن رد میشن......دیدم تبدیل شد به :)) ....قشنگ مشکوک شدم..... پذیرایی رو نگاه کردم... :-\ :-[ ای دل غافل....آبجیم با دوستش اونجان X_X X_X ا

اینا از کجا اومدن؟؟ X_X

هیچی دیگه نمیدونم چجوری در عرض نیم ثانیه خودمو پرت کردم تو اتاق خواب.....

خوب چرا با من اینجوری میکنن؟؟؟ آخه انصافه؟؟


الان هر وقت دوست خواهرمو میبینم من اینجوری :-[ میشم اونم ;D

البته جای شکرش باقی است نکردیم کاری دیگر از معاصی
 
پاسخ : سوتی‌ها

وختی سر ِ کلاس زبان انگلیسی بحث سر ـه ناصرخسرو و تاریخ بیهقی میشه ادم بایدم سوتی بده :|

معلم داش میگفت بچه ها شما Writing ـهاتون باید شبیه شعر سعدی بشه (واقعن ینی چی؟؟ )
نباید مثل تاریخ بیهقی ـه ناصر خسرو Writing بنویسید :o
بعد من ک تو کف ـه سخنان پر باراین معلم مونده بودم فک کنم درست نشنیده بودم چی گفته بود بعد با اعتماد به نفس گفتم :
اقا تاریخ بیهقی ک واسه بیهقی هست :> فک کنم اشتباه گفتید ;;)
معلم گفت : نــه بابا ...تــو اینو از کجا کشف کردی؟ واقعا فک کردی ما نمیدونیم تاریخ بیهقی واسه بیهقی ـه ؟بچه درست گوش کن من گفتم متن های ناصر خسرو و تاریخ بیهقی
اصن خیلی ضایه شدم :-<
اومدم سوتی بگیرم خودم سوتی دادم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بوديم مسافرت يكي از فاميلامون شارژ گرفته بود بعد وقتي شارژ رو تراشيده بود انتداخته بود دور!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو باشگاه برای کمی استراحت و فرار از تمرین::: ;;)

من:ایسان بیا بریم رختکن بشینیم بحرفیم...... ;D مربی اومد میگیم من حالم خوش نبود!!! ;))

نگو مربی اون دورو برا بوده شنیده...... X_X

دوستم:بگیم چته؟؟؟؟ :))

من:ممثثللااا سرم گیج میره =)) =)) =)) 8-}

چشمتون روز بد نبینه مربی عین ججنننن اومده تو!!!!!!! :o

من: :)) :| :-< ااااااخخخخخخخ

مربی:احساس میکنم سرت گیج میره هااااااااا!!! :-w

دوستم(خودشو زده اون راه)::عععهههه خخااننووومممم؟؟شوما از کجا فهمیدین؟؟؟ :>

من: :|

من:خانوم؟؟احساس نمیکنین انگار خوب شدم؟؟ :-ss

مربی:پاشین دوتاتونم برین سر تمرین احساسمو بهتون بگم دیگه!!! :-L

وما همچنان::: ;D ;D

:-s :-s

:> :>
 
پاسخ : سوتی‌ها

وقتي سال چهارم دبستان بودم يباربه يه سري دلايل سرم شکسته وقتي بردنم بيمارستان دکترگفته بريدعکس بگيريدمنم درحالت منگي به مامانم گفتم منم بايدبيام؟؟؟!!
من...
مامانم ....
دکتر....اصلايه وضعي!!
 
Back
بالا