خاطرات سوتی‌ها

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

فكر كنم سوتيه!!
بچه بودمااا
يه روز دايي ناتنيم واسه ناهار اومده بود خونمون
بعد ناهار هم خورش فسنجون بود
اين دايي ما هم داشت هي خورش ميريخت رو برنجش،منم برگشتم گفتم:بسه ديگه چقد ميريزي؟؟؟؟
من: :-w :-w :-w
مامان: :-s :-s :-s [-o
داييم: :|
بقيه: :))
 

Mahshad-nasr

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سيرجان
رشته دانشگاه
کاش می دونستم.
پاسخ : سوتی‌ها

+بزميش X_X
(من در حين فحش دادن به داداشم :D :-[ :-")


+عموم اخونده :-" بعد اومدم به عموم بگم "عمو الان برام استخاره ميكني؟" ;;)
كه گفتم عمو برام فال ميگيري؟ ^#^ :-"

عموم: قيافه ي من به فالگيرا ميخوره؟ :| :-w
ساير عمو ها هم كه پخش زمين شده بودن :)) =)) =)) :-[
 

mohandes leily

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
275
امتیاز
1,425
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 و 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

چقد ما داستان داریم با این خانواده سمپادیا ......اوووووف

از یکی از بچه ها یه سوال پرسیدم نمی دونس گفت الان از داییم میپرسم
من : اااا کی دایی دار شدی فاطمه ؟؟!! کی هس داییت؟؟ من میشناسمش ؟؟ چرا زودتر ب من نگفتی پس...!!!؟؟؟ :D

فاطمه : لیلی میخوام از دایی واقعی بپرسم ...
من : :-"
فاطمه : :)))
من : =)))
 

armin1272

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
221
امتیاز
1,123
نام مرکز سمپاد
اژه اي ١
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پيش تهران بودم، بعدش رفتم يه موس واسه كامپيوتر بخرم. بعد تو راه برگشت رفتم تو ايستگاه مترو منتظر موندم بعد ديدم كه موسش usb نيس :-< :ضدلایک
خواستم برم بالا بعد اصن حواسم نبود از پله برقيه كه داشت ميومد پايين خاستم برم بالا! :D ميدويدم روش بعد ب خودم گفتم پس چرا از جام تكون نميخورم؟؟ :)) :| ملت داشتن يجوري نگاه ميكردن كه در چند ثانيه تبديل به عن شدم :-<
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,384
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یه سوالو بلد نبودم بعد کنارش از اسمایل :-? استفاده کرده بودم معلمه کپ کرده بود.
یه بارم سر امتحان ریاضی سوالو دیدم تعجب کردم :O گذاشتم
و متاسفانه در نامه ای که برای مدیرمون نوشته بودم از :D استفاده کردم :-"
جنبه اسمایلم ندارم :))
 

هلهله

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
205
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
پاسخ : سوتی‌ها

توباشگاه استادمون به يكي از بچه ها كه يه انگشتر بزرگ دستش بود گفت:ديگه انگشترازاين بزرگتر نبود دستت كني؟گفت: استاد روش دعاي جلب توجه داره استادگفت :دعاي چي؟
من :همون جلب شوي همون دوست X-( استاد :) من :-[
 

e.razi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
133
امتیاز
3,743
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو كلاس زبان نشسته بوديم...گوشيم زنگ زد.آهنگ زنگمم آهنگ تريلر من نفرت انگيز2 بود كه ميخوندن:بابابا...بابانانا...بابابا...بابانا...[nb]داشتن برا موز ميخوندن[/nb] منم :-[ همه هم مردن از خنده
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم میگفت کلسترول َم رفته بالا.
خواهرم(بچه س) گفت چه جالب :D منم LCD َم رفته بالا
 

zahra AB

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
2,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

در دوران طفولیت تو دستشویی بودم(توحیاته)
بعد دیدم دارن در میزنن، من فک کردم دارن در حیاتو میزنن، برگشتم گفتم: بفرمایید X_X
داداشم پشت در بود گفت چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا مدت ها اذیتم میکرد. :(
 

Hashie

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
235
امتیاز
1,732
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی
شهر
تبریز
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

یه دفعه یکی داشت با مداد فشاری من زیر ناخن هاش رو چرک گیری میکرد٬ بهش گفتم اگه میخوای میتونی تهش رو هم بکنی تو گوشت٬ بعد گفت حتماً ؛ ... و حتی تو دماغت ... حتماً. گفتم سگ صفت ٬ انگار من اون رو میکنم تو دهنمااااا .... حتماً.
بعد دیدم از رو نمیره٬ همونطور که داشتم معلم رو نگاه میکردم فکر کردم چیکار کنم٬ تصمیم گرفتم مداد فشاریش رو بشکنم. بعد این هم توی همون مدت مداد فشاریم رو گذاشته بود رو میز کنار مداد فشاری خودش٬ منم اشتباهی برداشتم مداد فشاری خودمو شکستم. حس بدی داشت.
 

mischievous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
615
امتیاز
5,336
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2️⃣
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

یک فرد فروشنده داشت علت گرونی اجناسشو می گفت . منم زیاد گوش نمی کردم . خلاصه داشت می گفت اینا چند روز تو گمرک دبی می مونه
من یهو گفتم : وا ، دبی ؟ برای چی باید تو گمرک دبی بمونه ؟ مگه دبی مال ایران نیس ...
هیچی دیگه فروشنده تصمیم گرفت بقیه اش رو توضیح نده

یعنی هر چقدر فک می کنم درک نمی کنم چرا چنین حرفی زدم . احتمالا با قشم اشتباه گرفته بودم.
 

armin1272

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
221
امتیاز
1,123
نام مرکز سمپاد
اژه اي ١
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

تو تاكسي بودم، صندلي عقب نشسته بودم، سمت چپم يه دختره بود جلو هم يه خانوم ديگه! تو حس و حال خودم بودم كه يه صدايي گفت مرسي پياده ميشم. :-w منم فكر كردم اين كناريه بود راننده كه وايساد سريع پياده شدم تا اين دختره پياده شه! :| يهو ديدم جلوييه پياده شد تازه چند لحظه نفهميدم چي شد! همچنان منتظر بودم اون عقبي هم پياده شه X_X آخرش زير نگاه راننده و دختره دوباره سوار شدم :D
 

incognito

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
12,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دوشنبه مدرسه واسه بچه های دوم تجربی جلسه گذاشته بود خانواده ها با بچه ها اخه مدیرمونم عوض شده سخنرانی داشت تازه چند نفرم از اداره اومده بودن
یکی از خانواده ها برگشت گفت:پزشکی قبول شدن که کار سختی نیست الان ازادم پزشکی داره باید بچه ها دانشگاه خوب قبول شن
مدیر:حرف شما کاملا درسته ایشالله بچه هامون پزشکی دانشگاه تهران،شهید بهشتی،شریف قبول میشن :> :>
خانواده ها با هم:شریف مگه پزشکی داره؟؟ :-/ :-?کی دانشکده پزشکیش تاسیس شد؟؟ :-?? :-/
بعد معاونمون با خنده در گوش مدیر یه چیز گفت :D
مدیرمون: :-"پزشکی دانشگاه بابلم عالیه.بهتر بحث و عوض کنیم در رابطه با مدرسه صحبت کنیم :-"
 

جوجه سمپادی

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
463
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز معلممون زنگ آخر مارو انداخت بیرون. زنگ خونه که خورد من فک میکردم طبق معمول بچه ها و معلما مثل وحش میریزن بیرون. خواستم برم کلاس کیفمو جمع کنم برم خونه ولی چون شر بودم از ته سالن دویدم جف پا رفتم تو در کلاس – فک کردم همه رفتن ، ولی همه + معلم تو کلاس بودن- معلم همون موقعی که جفت پا رفتم خواست از کلاس بره بیرون که در خورد تو صورتش و افتاد. بقیشو خودتون حدس بزنید…
 

♥KIANA♥

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
424
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 همدان
مدال المپیاد
يه سري خاطرات سبز شيميايي...
دانشگاه
علوم پزشکی شهیدبهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم سيب زميني سرخ كرده درس كرده بود بعد داد من بخورم.
بهش گفتم خوبه ولي مزه نداره يكم بي نمكه
بعد گفت:بي نمكي از خودتونه!
اين سوتي بود آيا يا از قصد گفت؟ :|

من بي نمكم؟ =((
 

@Han

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
172
امتیاز
372
نام مرکز سمپاد
فزانگان1
شهر
طــهـــر0N
پاسخ : سوتی‌ها

من که کلا در کودکی کلماتو چپ اندر قیچی میگفتم مثلا به کرایه میگفتم کیاره به دوربین دیربون :|
حالا هرچی ـم سوتی دادم سر کلاس یه معلمامون بوده!
یه بار امتحان داشتیم دریلو نوشتم دِلِیر
یه بارم داش ازم سوال میپرسید اومدم کلاس بذارم به جا بیشتر وختا بگم غالبا گفتم اغلبا :|
:D :D
 

fteh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,893
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خوزستان
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : سوتی‌ها

یادم میاد یه بار سوار تاکسی شده بودم بعد می خواستم پیاده شم .به جای اینکه بگم :ممنون آقا ،پیاده میشم،گفتم ...نه ممنون! X_X:نمایی از چهره ی من در آن لحظه!
خیییلی احساس مچاله شدن بهم دست.آخه یکی از بچه های کلاسمم که تازه باهاش قهر کرده بودم هم تو تاکسی بود حسابی به گند من خندید L-:
 

نمیدانم

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
228
امتیاز
1,544
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس دیفرانسیل

یکی از بچه ها :آقا دیدید این دفعه هم ما میانگینمون از اون کلاس ها بالاتر شد

خواجویی: اره دیدم فکر میکنم بخاطر کار گروهی شما هست شما به کار گروهی بیشتر اهمیت میدید اتفاقا من زنگ پیش به اونا توپیدم حالا قرار شده امشب کار گروهی کنند برای ازمون فردا بترکونندتون

یکی از بچه ها:آقا یعنی امشب تا صبح میخوان بشینند کار گروهی کنند؟ :-"

خواجویی : :):)) :-w :-" =))

بچه ها : =)) =)) =)) =))

دانش اموز مذکور: :-[ :-[ :-" (نه منظورم این بود که اگه میخوان کار گروهی کنند ما هم امشب تا صبح با هم کار گروهی کنیم )

ناگهان همه با هم =)) =)) =)) =)) =)) با کی ؟؟؟؟با آقا =)) =)) =)) =))



-------------------------------

سر کلاس فیزیک

المیرا : نسترن نسترن مهدیه داره غیبتت رو میکنه

نسترن : وایسا زنگ بخوره میام چشمات رو در میارم

المیرا:نه بابا مداد وریمل کشیده دستات کثیف میشه

:)) :))
 
ارسال‌ها
237
امتیاز
9,718
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
90
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
عمران-مدیریت منابع آب
پاسخ : سوتی‌ها

آقا یه کم بی ادبیه ولی ما خیلی خندیدیم...

من بدجوری سرماخوردم بعد رفتم آمپول زدم، نمیدونم این خانومه چه جوری آمپوله رو زد که بعدش یه عالمه خون امد و جاش سیاه شد و درد میکرد. دیشب خواهرم از تهران برگشته بود داشتم براش تعریف میکردم که جاش سیاه شده و اینا، خواهرمم میگفت دروغ نگو، منم گفتم نه به خدا ،مامان هم دید. در همون لحظه برادر محترم،لازم به ذکره 18 سالشونه، رسیدن و گفتن: مامان چی دیده؟ منم میخام ببینم
من و خواهرم =)) =)) =))
داداشم :O
داداشم بعد از تعریف کردن ماجرا X_X :D
 
بالا