خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

- یه بار چند سال پیش که رفته بودیم سفر، تو راه وایستاده بودیم رستوران ناهار بخوریم.بعد همه نشسته بودیم سر میز داییم بلند شد بره بگه دوغ هم بیارن واسمون بعد همینجوری که داشت میرفت میخواستم داد بزنم بگم اگه دوغش گاز دار بود نگیر :-"یه چی دیگه گفتم X_X

- میخواستم مشخصات یه نفرو واسه یکی تعریف کنم: همونی که موهاش توپولی بود :-?

- بعد اومدم خونه میگم پنجره رو کی روشن کرده دیگه؟؟؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال ما یه مسابقه خلاقیت ریاضی برگزار میکردیم در سطح کشور ;;)
بعد ما جمعه شرکت کننده هارو پذیرش میکردیم شنبه مسابقه بود و یکشنبه اختتامیه ....
بعد شما فرض کنید من از جمعه تا یکشنبه شاید مجموعا 2-3 ساعت خوابیدم و کل مسابقه و بعد اختتامیه داشتم کار میکردم وو اینا :-" .
بعد از اختتامیه که همه کارا تموم شد و همه رفتن خونه هاشون من و 3 تا از بچه ها مونده بودیم فقط ....
گفتیم که بشینیم یه دست حکم بازی کنیم ....
بعد(این قسمت روایت از دوستانه )
میگن وسط دست داشتیم بازی میکردیم که (حالا یادم نمیاد من نشسته بودم یا دراز کشیده بودم )
که یه دفه نوبت من میشه که بیام اما من خواب میرم :)) =))
قشنگ یادمه 3-4 دقیقه خواب بودم وسط بازی :)) :)) =)) =))

-----------------------------------
لازم به ذکر یه سوتی دیگه (شایدم خاطره ) در این رابطه تعریف کنم :
با دوستان برو بچ رفته بودیم رصد بعد از عصر که رفتیم ما کلا نخوابیدیم شب اونجا و همش داشتیم بازی میکردیم و راه میرفتیم ..... .
بعد صبحش که داشتیم بر میگشتیم تو مینی بوس بودیم همه خسته هرکی یه جا افتاده بود .... بعد منم رو یه صندلی تکی نشسته بودم بعد همینجور که داشتیم میرفتیم من نشسه (خیلی خسته بودم) خواب رفتم .... بعد دوستان هم نامردی نکردند و آب ریختن روم و منو بیدار کردند :-< :(( :(( .
بعد فکر کنم 1 دقیقه طول نکشید که من دوباره خواب رفتم :)) :)) ( اصلا دست خودم نبودا )
بعد دوباره دوستان نامردی نکردن و آبریختن رو من و منو بیدار کردن :-< :(( :((
ینی فکر کنم اون روز من تویه نیم ساعت نزدیک 10 بار خواب رفتم و اینا آب ریختن روم :)) :)) =)) =)) =)) خیلی بیشعورن :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه توضيحي بدم در ابتدا:يه دختره تو كلاس ما هست كه من ازش بدم مياد متاسفانه دائم يه زماني اظهار فضل ميكرد اين يه بار سر كلاس جبر يه سوال سخت و مسخره پرسيده بود كه توي امتحان اومد و اكثرا نمرشو نگرفتيم :| حالا اسم اين خانمو ميزاريم خانم ايكس
خوب حالا ميريم سر اصل مطلب، چن تا چارشنبه ي پيش به قول معلممون قبل از اينكه برفگير بشيم! دوست من كه كنارمم ميشينه،(اسمشو ميزاريم خانم ايگرگ ;D)يه سوال از معلم جبر پرسيد كه راجب يه نفر بود كه ليسانسشو تو فرانسه گرفته بود،معلمم گفت ميره رو سوال فكر ميكنه جوابشو ميگه
بعد اين چهارشنبه اي آقا اومد سر كلاس گفت بچه ها يكي از دوستاتون چن جلسه پش اين سوالو پرسيده بود،كي بوده؟؟
منم كه توي توهم خانم ايكس بودم،با خوشحالي تمام گفتم:اون كه امروز نيومده
آقا هم كه اينو شنيد گفت:خوب خدا رو شكر،چه بهتر =))
ناگهان خانم ايگرگ كه سوالو پرسيده بود با نهايت تعجب و با صداي نسبتا بلند رو به من گفت :من كه اينجام!(بولد نوشتم كه بفهمين اينجا رو داد زده :> )
منم كه هنوز نگرفته بودم جريانو اومدم بهش بگم:خوب چيكار كنم كه تو اينجايي،كه ناگهان اون يكي دوستم كه اونورم نشسته بود گفت كه كسي كه اين سوالو پرسيده بوده،خانم ايگرگ بوده ;D
لازم به ذكره كه بگم خانم ايگرگ از دستم ناراحت بود و فكر ميكرد من اصلا نديده بودمش!! 8-|


استعداد عجيبي دارم در بد تعريف كردن :-?


پ.ن:خيلي ضايس حرف بزنت از سوتيت بيشتر لايك بگيره =))
حس يه ادم خُنَك رو دارم الان :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه ساعته دارم فکر می‌کنم لگاریتم 1 در مبنای 2 چی می‌شه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از جارو کشیدن، مقداری پوست میوه زیر میز من مشاهده شد ;;)

یکی از اعضای خانواده : آدم وقتی می‌خواد چیز بخوره، نمیشینه روی صندلی که. میشینه رو زمین، زیرش روفرشی رو پهن میکنه که دور و برش کثیف نشه. بعد هرچقدر دلش میخواد میخوره ;;)


:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار داشتيم تو حياط مدرسه فوتبال ميزديم يهو يكي از اين معلماي كودن اومد جلوي پام خوردم بهش توپ رف تو اوت.منم كه فك كردم يكي از بچه هاس يه فحش مشتي بهش دادم بعد كه سرمو بردم بالا قيافشو ديدم تا يه هفته تو افق محو شدم... :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم در دوران طفولیت
مامان یه سوال اسم عمه صدیقه چیه؟ :-?
مامانم: :o :o 8-|
عمم: :-w :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازبچه ها میگفت معلم دینی شون خدای سوتی دادنه یه بار میخواسته بگه بچه وقتی به راه می افته... گفته بچه وقتی پا درمیاره!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم دفتر انضباطی مدرسشونو آورده بود خونه (مدرسه راهنمایی!!!!) اومدم چن صفحشو خوندم دیدم مثبت هیجدس بد آموزی داره واسم بی خیال شدم! :)) بعد دیدم حوصلم سر رفته نشستم با خودکار عکس چن نفرشونو آرایش کردم خوشششگل!(مدیونین فک کنین امسال ک کنکوریم از اینکارا میکنم! ) فقط نمیدونم چرا مامانم کلی عصبانی شد! خب من فک کردم واسم چرک نویس آورده! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

برای بهبود مریضی بابام آب زمزم آورده بودن(خیلی کم بود شیشش اندازه ظرف این عطر مشد کوچولوئا بود :-" )بعد خواهر گرامه ما ورداشت بدون مقدمه اینو خورد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بنده معذورم ;D
توضیحات: من وقتی اینترنتم قطع بود به پسرخاله م گفته بودم یه سری سوال واسم دربیاره از نت. بعد یه روز این اومد دنبال من بریم خونشون. حالا در مسیر:

من: درآوردی؟ :-w ( ;D)
اون: ببین حسش نیس فعلا (:|
من: خو مگه چیه دربیار دیگه.من حتما باید ببینمشون :| [-( ( =)) )
اون: از کجا در بیارم؟ ( X_X )
من: از همونجا که گفتم دیگه. فقط تا امشب وقت داریا :-w
... ادامه ی بحث :-"

حضار: :o جوونای امروز خجالتم نمی کشن دیگه [-(

ما: ^#^

;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم داشت ماجرای یه بنده خدایی رو تعریف میکرد که یه نامادری داشته و اذیتش میکرده و آخرشم پزشکی تهران قبول میشه... حالا تعریف کردن دوستم:

دوستم: این یارو مامانش چند سال بوده فوت کرده بوده... بعد باباش میره زن ناتنی میگیره و...

من: زن ناتنی؟ :o :-"

دوستم : نه نه ... منظورم همین بود که زن میگیره که میشده مادر ناتنی بچش..8-} :-"

من: :-? خوب ادامشو بگو...

دوستم: خلاصه.. این مادر زنه خیلی اذیتش میکرده...

من: مادر زن....:-?

دوستم: نه نه ببخشید مادرشوهر :-".. ا نه نه مادر پدر...:-??

دایره لغت به این میگن...:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم سر زنگ فیزیک توی دفترم سوال حل میکردم. این جلویی من هی میز رو تکون میداد دستم خط میخورد، یهو وسط درس معلم داد زدم:
«تکون نده؛ بذار کارم رو بکنم دیگه X-(»
دیدم معلم یه لبخند زده به من نگاه میکنه ;D
طبق معمول هم قهقهه ی بقیه ی بچه :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

شنبه سزه درس شیرین دینی یکی یه صحبتیو خیلی داشت کش میداد بعد من گفتم بسته دیگه یهو دبیر گرام با تعجب گفت چی.گفتم هیچی گفت آقای معافی چی گفتی گفتم:گفتم بسته کشش نده گفت:آها :-" .حالا گویا دسوتان میگن من گفتم خ*ی* مالی بسته :-" .من قسم میخورم همچین چیزی نگفتم ولی ده نفری که نزدیکه منن به اتفاق میگن اینو گفتی :))
سره کلاسه ریست در حال تدریس فصل 13 (تولید مثل)
دبیر:موجوداتی که تولید مثل نمیکنن زنده نیستند.
یکی از بچه ها:آقا اجازه پس مردا مُردن؟زنده نیستن :)) .
پ.ن:یه ذره منشوری شد پستم به بزرگی خودتون ببخشین :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی دوستم اسمش ساراست.مامان دوستم قراربود پریروز برن مکه.بعداسم دختردوست مامانمم ساراست.حالاسوتی منو داشته باشین!
مامانم ازتوگوشیش اومده رواسم سارامیگه بیاباسارابحرف بعدبگو گوشیرو بده ب مامانش.
من:سلام ساراخوبی؟
-سلام ممنون.توخوبی؟
-مرسی.چراصدات گرفته؟
-صدام؟ن نگرفته.
-گریه کردی بچه ننه؟
-ن.چراگریه کنم؟
-مامان بابات خوبن؟کجاین؟
-ممنون.خونه ان
-مگ نرفتن؟
-کجا؟
-مکه دیگ
-مکه؟
-ساراخودتی؟
-آره.بفرمایین
-میشه گوشیروبدین ب سارا؟
-خودمم.بفرمایین
-پس چراصدات اینجوریه؟خوبی؟
-مرسی.امرتون؟
-سارامسخره بازی درنیار

بعدیهوووووووووووقطع کردم


خوب ک نگاه میکنم میبینم این سارادختردوست مامانمه ;D ;D
منو مامانم: :)) =))
بعدبابام اوده توماشین: ;D :)) =))

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بدترازاین:

شب ساعت 11بابام زنگیده خونه خالم:

-به سلام.زهراخانوم احوالات؟شب شمابخیر.خوبین؟خوشین؟بچه ها خوبن؟
-سلام.ممنون
-خاب بودین؟
-آره
-ا...چ زودمیخابین!
-دیگ.ببخشیدشما؟
-اینجانب احسان جهان بین هستم ازقوچان(بابام فک کرد خالم داره شوخی میکنه!!)
-بله؟اشتباه گرفتین
-مگ منزل خدادادی نیست؟
-خیرآقا

بابام: ;D
ما: :)) =))

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

من وسط یه دعوای جدی بادوستم:

"حقت هست حالا یه توگوشی بزنم تو دهنت؟؟"

چنــــــــــــــــــــدثانیه ســـــــــــــــــــــکوت...

و....من وطرف همزمان مث بمب خنده ترکیدیم!!! :))




روزپرسوتی ای بوووووووود
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دینیمون اومده سر کلاس .
بعد میاد میشینه رو صندلی یه کیف دستشه .
بعد یک کم فکر میکنه .
بعد میگه : " اه ! این که کیف من نیست "
 
پاسخ : سوتی‌ها

این خاطره اسمش سوتی نیست! یعنی از کسی خطای خنده داری سر نزده! ولی چون منجر به ترکیدن کلاس شده گفتم اینجا تو این بخش بگم. حرف بزن مسئولینش جنبه ندارن میان عمل مدیریتی میکنن اعمال قانون گواهی نامه کارت بیمه سِویچ و اینا میشیم!!!

دبیر فیزیکمون آدمیه که تو کلاس حرفای 18+ زیاد میزنه. و خیلی ریلکس و بیخیال صحبت میکنه! و خب همه هم دوسش داریم!!

اومد بهمون گفت یه شعر میگم اول دفتر فیزیکتون بنویسین به عنوان یادگاری. ماهم گفتیم خب چی میخواد بگه مثلا!

گفتش این شعره شاید بدآموزی داشته باشه! (حالا بگذریم این خودش بدتر از اینارو سر کلاس میگه، یعنی رسماً میگه!!) ولی گفت خب میگم شمام اگه دوس داشتین بنویسین.

تذکر: خواندن این شعر برای افرادی که جنبه ندارند ممنوع و حتی خطرناک است! پس اگر اهلش نیستید همین حالا کلا این سایت را ترک کنید!!!

حالا شعره این بود:

سالها بود که تو را می کردم :o ، همه شب تا به سحرگاه دعا #:-S

یاد داری که به من می دادی X_X ، درس آزادگی و مهر و وفا؟

همه کردند چرا ما نکنیم؟! وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد [-( ، خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود X-( :-" ، قد رعنای تو از این درگاه

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش :-w :-[ ، به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می کردم، صد دعا از دل مجروح پریشان احوال؟

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوش است X_X ، کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن، نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال


دیگه حرفی ندارم ... !
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس شیمی جهت گیری رو خوندم " جفت گیری " :|
بادکنک اوردیم برا شکل هندسی ملکولا معلممون میگه بزن به موهات باردار شه , هر کار کردیم نشد!
- خانم ما می مالیم باردار نمیشه :|

ینی امروز میخاستم بمیرم! :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم ی ساعته با لپ تاب تایپ میکرد؛بدش هی میگف این حرف پ کجاس؟
میگم یا بالای enter هس یا بالای tab
بد میگه نه؛اونا نیس امتحان کردم!!!
رفتم پشت لپ تاب میبینم صفحه کلید انگلیسی هس!!!
~X( ~X( ~X( ~X( ~X( ~X(

انگشتای پای دوسم در رفته بود،بعد
ب دوسم میگم انگشتای پات چی شده؟
میگه از رو موتور افتادم ،شیش تا انگشت پای راستم داغون شد!

استاد:جمعه ی سیاه کی بوده؟
یکی از بچه ها: جمعه ی سیاه همون کودتای 32 مرداد نیس؟ :-?
یکی دیگه از بچه ها:مرداد ک سی روزس! :))
- منظورم از 32،سال اتفاق افتادنشه!!!! :|
 
Back
بالا