خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سگ اصحاب کهف با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
از بیانات یکی از اساتید محترم ما :|
.
.
.
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعداز3 ساعت زیست خوندن(باکتریا)...اومدم شیمی بخونم ی این صورت...

الکتروشیمی بود:

من:این انرژی براثر وقوع دسته ای از واکنش های شیمیایی در"باکتری"ها فراهم میشود ک با انتقال یک یا چندeهمراه هستند...

من: :-\

کتاب: :o

خب ی بار دیگ میخونیم:

این انرژی براثر وقوع دسته ای از واکنش های شیمیایی در"باکتری"ها فراهم میشود ک با انتقال یک یا چندeهمراه هستند...

من: 8-}

کتاب: ^-^

من:خب حتما ی ربطی داره دیگ من نیدونم.ی بار دیگ:

این انرژی براثر وقوع دسته ای از واکنش های شیمیایی در"باکتری"ها فراهم میشود ک با انتقال یک یا چندeهمراه هستند...

من:ن ی چیزایی دارم میفهمم ;D

کتاب: [-(

آره خودشه خب تو باکتریم واکنش رخ میده دیگ!مگ ن؟!ب این میگن ترکیب زیست و شیمی مفهومی خوندن ;D

من: :)) =))

کتاب:خاک تو سر بی سوادت کنن!تو همون نخونی بهتره آبرومونو بردی..برو..برو..همون زیستتو بخون ~X(

شیمی رف افقی و عمودی محو شه..خخخخخ! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي مامانم:
دو تا خط تلفن داريم
بعد ي خطمون با شماره اداره بابام ي رقم تفوت داره يعني خونمون ٨٢ است و اداره بابام ٨١
مامانم با اون يكي خط ميخواس اداره بابامو بگيره...
اين يكي زنگ ميخورد...
برميداشت ميگف الو الو!؟ ;D
مزاحم كصافط!
دوباره گرفت
دوباره اون تلفن زنگ خورد
برداشته الو الو!؟
الهي بميري
دوباره گرفت: مهناز الهي بميري بيا اين تلفن اشغالو بردار تا من اينو برميدارم زنگ ميخوره! =))
خلاصه قطع شد تا من رسيدم
دوباره گرفته زنگ ميخوره
گوشيو برداشته ؛ اشغال با كي كار داري!؟ حرف ميزنم قطع ميكني!؟ X-(
من: مامان چه شماره اي ميگيري!؟ :-"
اينو... X-(
داري به خونه زنگ ميزني عاقل! :-L
عه!؟ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو راه برگشت به خونه 2 تا دختره یکی تو ماشین یکی تو خیابون داشتن آب بازی میکردن
دختره تو ماشین آب پاشید به دختره که تو خیابون بود
دختره جا خالی داد به کله خورد تو یک ماشینه :)) (وسط خیابون شلوغ داشتن آب بازی میکردن )
اب هم پاشید به یک ماشن دیگه صاحب ماشین هم عصبانی شد دعواشون کرد ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من و دوستم داشتیم تو راه رو مدرسه راه میرفتیم بعد یکی از معلم ها می خواست امتحان بگیره زیاد جلو عقبش کرده بود بحث که شروع شد :
این X چه غلطی قراره بکنه ؟
جمله رو شروع کرد به گفتن مدیر جلوش سبز شد نشد دیر بود دیگه جمله که تموم شد از کنار مدیر رد شد !!1 :o :o
مدیر ایستاد یک نگاه سنگینی بهش کرد رفت :o :o
بیچاره خودش رو داشت پشت من قایم میکرد :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بد تر از همه اینه که در مورده ترشیدگی مشاور مدرسه در حال صحبتت باشی که یهو



پشت سرت ظاهر شه
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه های کلاس قدش خیلی کوتاه بود دوتا هم داریم خیلی گنده هستن جلو در مدرسمون هم یک مهد کودک هست
یک روز بچه ها برای خنده دست اینو گرفتن بردن دم در مهد کودک
زنگ زدن وقتی جواب داد گفتن اومدیم بچمون رو ثبت نام کنیم :)) :))
خانومه هم در و براشون باز کرد راهنماییشون کرد داخل دفتر :o :o
که این 3تا مونده بودن چجور موقعیت رو جیم بزنن :)) :)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دوستم:

امرو کتابخونه بودیم دوتا چیزبرگر سفارش دادیم . بعد رفتیم بگیریمشون دوستم اومد خلاصه کنه گف چیزارو آماده کردین؟! ;D

مغازه داره:آره آمادس.میبرین؟!! :))

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعدش توآسانسور بودیم.طبقه یک واستاد یه پسره اومد سوار شه.در داشت بسته میشد

همینجوری نگاه میکرد بیچاره میگف من گیرکردم من گیر کردم!! :o

ماام فقط نگا کردیم.. :-"ملتم فقط خندیدن!! :))

ی لحظه یاد گارفیلد افتادم ;D

هیچی دیگ بیچاره قرمز شد ترجیح داد از پله ها بره

رف تو پله ها محو شد =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک دفعه وقتی یکی از مراحل یک بازی مسخره رو بعد از میلیون ها بار باختن رد کردم خیلی خوشال شدم
داداشم کنارم نشسته بود و نگاه میکرد
از شدت خوشالی اومدم داداشم رو بغل کنم
دستام رو به سمتش باز کردم رفتم جلو بقلش کنم چنان با مشت زد تو دماغم که خون ریزی به پا شد :o :o :o :o :o :o :o
می خواستم بکشمش
از خوشالی اومدم بقلت کنم بکس میزنی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟
----------------------------------------------------------------------------
میدونم پست خلاف قوانینی تاپیک هست ولی ممکن بود بعدا یادم بره تا حالا یکی بیاد پست بزاره تا بریم صفحه بعد !
-----------------------------------------------------------------------------
اون دفعه سر کلاس معلم دینی مداد آتیش زدیم
بوش که بلند شد پرسید ؟ بچه ها یک بویی نمیاد ؟
بچه ها هم گفتن بو کولر هست !!!
ساده باور کرد :o :o :o :o
--------------------------------------------------------------------------
یک دفعه کلاس پنجم بودیم داشتیم هدیه آسمان کتاب کارش رو حل چک میکردیم و میخوندیم نوبت یکی از بچه ها که شد طرف کپی کرده بود نمیدونست قضیه چیه گفت :
PAYAM BARANE BAZRAG
حالا ما موندیم این داره چی میگه حالش خوبه و اینا کسی که از روش نوشته بود گفتم منظورش :
PAYAM BARANE BOZORG
هست :)) :)) :))
--------------------------------------------------------------------------
 
پاسخ : سوتی‌ها

همه نشسته بودیم داداشم میخواست یه جریانی رو تعریف کنه.همه داشتیم بهش نگاه میکردیم بعد یوهو در حین صحبت آرنج دستش محکم خورد به 4چوب در. بعد هیشکی هیچی نگفت داداشمم واسه این که ضایع نشه چند بار دیگه خودش دستشو زد که مثن از قصد بوده :-"
عاقا مام خودمونو نگه داشته بودیم نخندیم دیگه خودش نتونست تحمل کنه دستشو چسبید از درد!! مام دیگه نتونستیم تحمل کنیم البته =))

+دختر خاله 2 سالم میخواذ بگه مامان بزرگ، بابا بزرگ میگه : " مامان بُــگُــز، بابا بُـگُـز" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اهم جماعتی با بچه ها در کلاس درس نشسته بودیم :-" ک موضوع حول مدیر محترمه و بد گویی و اینا میچرخید!
من مثلا اومدم پند اخلاقی بدم با کلی ا عتماد ب نفس ب این حالت " B-) " با صدایی رسا اعلام کردم:

دیوار گوش داره / موش هم هوش داره

اونجا بود ک معنی عمیق محو شدن در افق کاملا برام جا افتاد :-" و ب عینه دیدگانم ب گاز زدن صندلی توسط معلم نایل شد! :))

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
چند روز پیش نیز در کلاس المپیاد معلممون داشت از استرسش درباره مرحله 2 تعریف میکرد
و باز هم من ب همون حالته شرح داده شده و صدای مذکور گفتم خوب "عرق رعنا " میزدید استرستون کم میشد !!
حالا واقعا عرق رعنا و عرق نعنا فرقی دارن :))(؟ )

در همین روز مذکور کنار معلممون وایساده بودم و داشت بهم سوال میداد بعد یکی از سوالا ، سوال جهانی فلان سال بود !
برگشتم بهش میگم این سوال جهانیه کدوم کشوره:))

× لازم ب ذکره ک من اونروز ناهار خدمت یکی از دوستان بودم فک کنم تو غذام عصاره ایکس ریخته بوده یحتمل :)) ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز به معلمم (پسرمجرددانشجو)اس دادم بپرسم تا کی میتونم بهتون اس بدم (قراربود بگم یه کاری رو انجام میدم یا نه بسپاره ب یکی دیگه) احساس مودب بودن بهم دست داد جوگیر بودم که مثلا زشته دیر اس بدم یارو خوابه و اینا هرچند کاملا واقفم ایشون چگونه موجودیست ولی دا... نوشتم:
من:
عصربخیر تاکی میشه بهتون بدم؟شبها منظورمه

معلمم:
تا11
اس دیگه!!!
اس قبلیتو بخون


ینی اب شدم به معنای واقعی :-" :-"
البته همچنان معتقدم مقصر اون بود میتونست به روش نیاره :د
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیکمون با عصبانیت و جدیت مسئله حل میکرد وسط حل کردن خب بچهااز اصل پاشکال استفاده میکنیم...کلاس منفجرشد
 
پاسخ : سوتی‌ها

جاتون خالی اون روز تو کلاسمون یه مگس اومده یکی از بچه ها جیغ داد
بعد میگه وای الان میاد نیشم میزنه
من سر به کدوم بیابون بذارم به نطرتون؟؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

برنامه‌ی به خانه برمی‌گردیم ، شبکه تهران ;;)

یه خانومی اومده برا آموزش شیرینی‌پزی اینا، بعد می‌خواد پیشاپیش روز معلم رو تبریک بگه. ;;)

خانومه : احتمالا دو روز دیگه که روز معلمه و جمعس ، برنامه‌ی خانه‌ی مهر برنامه نداشته باشه، پیشاپیش روز معلم مبارک ;;) B-)

مجری : به خانه برمی‌گردیم عزیزم ;D :-w

خانومه : اوا راست می‌گین، ببخشین، به خانه برمی‌گردیم ;;) :-ss
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلاس فیزیک

یکی از معاونا با میکروفون خانم فلانی دفتر

معلممون: نمی دونم چی شده معاونا امروز گم شدن

من: فرار کردن (اروم گفتم ولی معلم شنید و کلاس رف رو هوا)

اخه شایعه شده بود ک یکی از بچه ها با دوس پسرش فرار کرده
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ترم اول امتحان شیمی داشتیم شب 12 خوابیدم و صبح 4 بیدار شدم
روز امتحان سوالای استوکیومتری رو معلممون عددجرمی نداده بود ته سوالات جدول تناوبی داده بود
مام به جای عددجرمی از عدداتمی استفاده کردیم برای 8تاسوال برای هر سوال معلمم 0.5 نمره کم کرد شدم 16
بعضی سوتی ها خیلی سوز داره
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه برنامه ای دانشگاه گذاشته بود که یه سری استادای ما درگیرش بودن بعد شایع شده بود که کلاسامون تعطیل میشه، رفتیم از معاون گروه که یه آقای جوونی هستن بپرسیم چطوریه قضیه، رفتیم پرسیدیم "استاد میگن کلاسا رو قراره تعطیل کنیم؟"
استاد "والا نمیدونم هنوز گروه تصمیم نگرفته، ممکنه همه رو بکنیم، ممکنه همه رو نکنیم، ممکنه یه سری رو بکنیم یه سری رو نکنیم، حالا هنوز تصمیم نگرفتیم کیو بکنیم کیو نکنیم"
ما "استاد منظورتون تعطیله دیگه....."
اصلا اوضاع داغونی شده بودا....
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم کلاس حسابان
ی سرسره بود،بچه کوچیکا داشتندبازی میکردند
بعد اینکه رفتند
یکی از بچه ها گف بچه بیاید بریم سرسره!!!
چارتایی حمله کردیم طرف سرسره
ب طور جایگشتی عکس انداختیم
سرسره هم وسطش دست انداز داشت،با سرعت پرت میشدیم زمین!!!
نفر پنجممون اومد و وایستاد ک مارو نگا کنه
یهو دیدم گف:بچه ها عاقا عاقا!!!
دونفر رفتند کنار آبخوری
منم بالای پله های سرسره یکی از بچه هاهم نشسته ک سر بخوره
منم از پله هااومدم پایین
دوسم نه تونست بیاد پایین نه سر بخوره
معلم ی نگا کرد و خندید و رفت داخل!!!
ی ساعت و نیم درسیدیم دبیر میگه برید ده دیقه استراحت کنید بیاید
برید یکم سرسره بازی کنید
معلم: =))
ما :-‏[‏
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقیه کلاس حسابان
معلم:
تابع فلان به اژافه ی تابع فلان
ما: =))
داشتیم میز گاز میزدیم!!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبل شروع کلاس:
بعد سرسره بازی رفتیم داخل
کلاس کامپیوتر فقط خالی بود
اونجاهم فرش انداخته بودند
من::بچه ها نرید توو،توروخدا نرید تو!!!
دوستم: چرا؟؟؟
من: جورابم سوراخه!
دوستم: :))

بین درس:
دوستم:جوراب عاقا سوراخه
منم دوساعت نگا کردم ک ببینم کجای جورابشه
وقتی پیدا کردم
من: =))
دوستم: :))
 
Back
بالا