پاسخ : سوتیها
رفتیم کلاس حسابان
ی سرسره بود،بچه کوچیکا داشتندبازی میکردند
بعد اینکه رفتند
یکی از بچه ها گف بچه بیاید بریم سرسره!!!
چارتایی حمله کردیم طرف سرسره
ب طور جایگشتی عکس انداختیم
سرسره هم وسطش دست انداز داشت،با سرعت پرت میشدیم زمین!!!
نفر پنجممون اومد و وایستاد ک مارو نگا کنه
یهو دیدم گف:بچه ها عاقا عاقا!!!
دونفر رفتند کنار آبخوری
منم بالای پله های سرسره یکی از بچه هاهم نشسته ک سر بخوره
منم از پله هااومدم پایین
دوسم نه تونست بیاد پایین نه سر بخوره
معلم ی نگا کرد و خندید و رفت داخل!!!
ی ساعت و نیم درسیدیم دبیر میگه برید ده دیقه استراحت کنید بیاید
برید یکم سرسره بازی کنید
معلم:

ما :-[
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقیه کلاس حسابان
معلم:
تابع فلان به اژافه ی تابع فلان
ما:

داشتیم میز گاز میزدیم!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبل شروع کلاس:
بعد سرسره بازی رفتیم داخل
کلاس کامپیوتر فقط خالی بود
اونجاهم فرش انداخته بودند
من::بچه ها نرید توو،توروخدا نرید تو!!!
دوستم: چرا؟؟؟
من: جورابم سوراخه!
دوستم:
بین درس:
دوستم:جوراب عاقا سوراخه
منم دوساعت نگا کردم ک ببینم کجای جورابشه
وقتی پیدا کردم
من:

دوستم:
