پاسخ : سوتیها
امروز تو مدرسه بحث ِ این بود که یه موقه هایی حرف ِ یکیو نمیشنویم، بعد همین جوری جواب میدیم!
بچه ها داشتن خاطراتشونو تعریف میکردن!
+ یکیشون میگفت یه بار تو عروسی بودن، یه خانومه کنار دوستم بوده، دوستمم کنار ِ دختر عمّش بوده
بعد کلا آهنگ و اینا... هیچ صداییم شنیده نمی شده! خانومه از دوستم یه چیزی میپرسه، دوستم فک میکنه خانومه
میپرسه: این که کنارت نشسته کیه؟ (ینی به اون سمت اشاره میکنه!)
دوستم میگه: بله، این مریمه
خانومه برمیگرده میگه: دارم میگم دسشویی کجاس؟؟ ^-^
+ یکی دیگه میگفت یه بار چهارم ابتدایی که بوده، رفته استخر بعد یه دختره بوده که دبیرستانی بوده، ولی چثه ـش کوچیکتر بوده
بعد به دوستم میگه کلاس چندمی؟ دوستم میگه: چهارم... یارو کلی تعجب میکنه بعد هی یه سری سوال میپرسه که
دوستم دیگه حواسش نبوده، هی الکی جواب میده: آره آره...
یهو میبینه دختره این شکلی:
![Surprised :o :o](/forum/styles/yahmas/smiles/surprised.gif)
شده و هی داره میگه: واقعا؟؟؟؟
دوستم میگه یه بار دیگه بگو! دختره میگه: میگم تجدید شدی؟
دوستم:
![Disappointed X_X X_X](/forum/data/assets/smilies/mini_disappointed-face.png)
نه! بعد دیگه دختره باورش نمیشه
(نکته
![Big Grin :دی :دی](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
: دختره فک میکرده دوستم سنّش زیادتره ولی چن سال تجدید شده که هنوز چهارم ابتداییه!)