خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دختر عمه ام یه مدت در نوجوانی در فاز نجوم و اینا بود...
الان مهندس تشریف دارن
در جمعی نشسته بودیم در پارک
از قضا ماه و خورشید با هم در اسمون بودن
دختر عمه ام خیلی جدی:کار خدارو
آخر زمونه ماه شده خورشید
من:منظورت اینه ک باهم تو اسمونن دیگه؟؟
اون: نه دیگه! ینی ببین ماه و خورشید جدا شدن!!
من: :-??
اون: بابا ماه و خورشید یکین دیگه
فقط در شب خورشید تبدیل به ماه میشه
جمع: :o :o=)) =)) =))
اون: :-??
من: دلبندم خورشید ستاره است و...
بعد ی ربع فهمید حالا اینجوریه ^#^ ^#^ X_X
تازه در جمعی که رو دربایستی داشت!
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز تو ماشین:
بابام: آهنگ من به تو مدیونمُ بذار.
من: :-/
-بابا من به توم مدیونم میخوند خیلی معروف شده بود؟
- مطمئنی دُرُس میگی بابا؟
-آره دیگه نمیگف همه چی مدیونه من به تو مدیونم؟
-همه چی آرومه؟ :-/ ;D ;D ;D :)) :)) =)) =))
-----------------------
امروز تو مدرسه اشرفی به مهسا چن تا برگه داد گف برو کپی بگیر اینا رو برا کلاسا.
مهسا میخواس بگه برا چن تا کلاس،
میگه خانوم شما کلاس چندمید؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز مدیر راهنماییمون اومده بود تو سایت،این آنتی ویروس کامپیوتره هم هی صدا می داد.
مدیرمون گفت:این صدای چیه؟
یکی از بچه ها گفت:صدای آنتی ویروسه شه، بزنید رو صفحه ...
مدیره هم نه گذاشت نه ورداشت فکر کرد صفحش تاچه با انگشتش زد روی صفحه ی مانیتور :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه دوستم سرش و گذاشته بود رو شونم خواستم سرفه کنم می خواستم بهش بگم ی لحظه سرت و بردار گفتم یه لحظه گوشی :) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز برقامون رفته بود، يه شمع برداشتم روشن كردم گذاشتم جلوي تلويزيون كه تلويزيون روشن بشه!!!
واقعا الان كه فكر ميكنم نميدونم چي شد كه همچين نتيجه اي گرفتم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو سرویس بهداشتی مدرسه
صدای اب می امد (از صدا معلوم بود شیر اب تا ته بازه )منم داد زدم گفتم اون تو داری چی کار می کنی اینجا دست شویی نه حمام :-w
یه موقعی در باز شد مدیر مدرسه از اون تو اومد بیرون گفت : خودم میدونم اینجا کجاس فقط چاه دست شویی گرفته بود مستخدمم مدرسه نیست :-s
تا یه هفته وقتی میدیدمش راهم رو کج می کردم =)) =)) =)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من یه زمان خیلی عشق هیچکس داشتم ;D یه روز آخر کلاس داشتم تو حال خودم برا خودم میخوندم...خوندم:یه روز خوب میااااد...که ما همو نکنیم... :))یهو دیدم دبیر کنارمه!گفت خوب...خوب...چه روزی... :))اصلا حواسم نبود چی دارم میگم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ فیزیک معلممون داشت شکست نورو درس میداد بعدش گفت مثلا فرض کنید از این پرتو دو تا ماهی می خوره تو چشم ناظر (ترجمه:از این ماهی دو تا پرتو میخوره به چشم ناظر) :))
-----------------------------------------------
دوستم به خواهرش: یه لحظه اون مامان موبایلو بده به من
-چی رو؟
- نه نه ببخشید موبایل مامانو میگم ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما امروز داشتیم یواشکی سر کلاس ریاضی اسم و فامیل بازی میکردیم! یه دفعه جوگیر شدم بلند داد زدم استپپپ!!!!!!!!!!!
کل کلاس برگشتن بهم نگاه کردن
 
پاسخ : سوتی‌ها

يادش بخير سه سال پيش تازه سال اول دبيرستان بودم رفته بودم تو اتاق خانمي كه بخش نامه ها و اينا رو ميگيره و ... مي خواستم يه چيزي كپي بگيرم گفت كامپيوترامون ويروسي ميشه و اينا منم گفتم آنتي ويروس دارم و نصب مي كنم خانوم گفت جديده گفتم آره (نود 32 يود )
بود منم اومدم آنتي ويروس رو نصب كردم و فوتو رو هم گرفتم بعدشم كامپيوتر رو ريبوت كردم و رفتم. فرداش ديدم يكي از بچه ها ميگه خانوم باهات كارداره وقتي رفت ديدم چه گندي زدم رو كامپيوتري كه كسپر اسكاي نصب هستش يه آنتي ويروس ديگه نصب كردم :دي تا 3 روز كه خانوم منو فحش مي داد كه هر چي فرم و نامه ي اداري بود پاك شده :دي بعدشم كه ويندوز رو خانوم عوض كرد
 
پاسخ : سوتی‌ها

من با دوستام کلاس زبان میریم بعد امروز(الان کلاس تموم شد)دوستم نیومد نشدم کلاسو کنسل کنیم من تنها بودم.حالمم خوب نبود اصا.
معلم زبان(چشاش خیلی چپه):چرا پکری انقد؟اصا اینجایی؟
من(یادم رفت دوستم نیست,فک کردم با اونه:-" آخه منو نگا نمیکرد!):منم بش گفتم نمیدونم چرا اینطوریه :-"
-کاش قبول میکردم کلاسو کنسل کنم:o :-?
من: X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز اومدم تیریپه دبستان بردارم
اومدم بگم دهقان فداکار گفتم چوپانه فداکار :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

هعی مادر !این مردم میان سوتیای ما رو میذارن مگه خودتون تا بحال سوتی ندادید خوب بیاید اونارو بذارید.حالا بگذریم
مامانم چند شب پیش اومده پشت در اتاقم میگه داری چی کار میکنی ؟
من:دارم درس میخونم
پس چرا صدای آهنگ میاد و چراغ اتاقت خاموشه
من:همین طوری چشام درد گرفت گفتم خاموشش کنم
مامان: :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

من=بابا چرا گاز نگرفتی؟
بابام= :o چیو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من= X_X
منظورم دوغ گاز دار بود! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس شیمی آقای ایزدی یروز خیلی تکه های بامزه انداخت و من کفرم درومده بود،جون نمیتونستم جوابشو بدم!!! X-( X-( X-(
آخر کلاس یکی از بچه ها به یه سؤال خیلی گیر دادو هی سؤالو پیچوند... :-?
منم که قاطی بودم بلند گفتم: فرقی نمیکنه،چه حسن کچل،چه کچل حسن!!! >) >) >)
در حالی که اسم معلممون حسن ایزدیه!!! ^#^ ^#^ ^#^
2دقیقه بعد که کلاس ترکید من فهمیدم چه سوتی دادم!!! :-" :-" :-"
دلم خنک شدا!!! =D> =D> =D>
 
پاسخ : سوتی‌ها

اینـطور که من فهمیـدم :-? معلم هندسمون به حمـوم میگه: حمـون =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخه یعنی دبیر هم تا این حد گیج که نفهمه ماشین حساب من مهندسیه و همش من دارم در بسته میدم به دوستم و نفهمه من دارم تقلب مینویسم!
اخه جالبیش اینجاست اومده ماشین حساب رو دیده و نفهمیده که چی نوشتم تازه اون به کنار
سر امتحان ادبیات باشه و زبان و از ماشین حساب استفاده کنی
خیلی حال میده
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از اين مدير داخلي هاي حرفه اي(!) جديد رفته تو شبكه و اينترنت دو تا تاپيك رو تركيب كرده ، بعد تو يه پست نوشته : "اين تاپيك ( لينك كرده به تاپيكي كه پاك كرده 8-^ ) بهتر بود تركيب شه ، تركيب كردم "

هلاك اين انتخاب هاي مديرانم اصلا 8-^
به اين صورت :
به نقل از اسم نميبرم حالا :-" :
این تاپیک، گزینه های بیشتری داره، ولی بحث توش کمتره

~ترکیب شدن این دو تاپیک :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس دینی :
معلم : در نماز یاد خدارا ........ می کنیم
یکی از بچه ها : گرامی می داریم
کلاس : =)) =)) =)) =)) =))
 
Back
بالا