خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

همین مستخدمه ی بار دیگه اومد واس ی دوستمون اژانس بگیره واس شکوفه محلاتی
میگه شکوفه محلاتی واسه کجا ؟
دوستم : ;D ... فلانی هستم شکوفه محلاتی ادرسه ..... ;)) ...... :))
ما : =)) کلن سوتی سر اژانس گرفتن زیاد داره ایشون
 
پاسخ : سوتی‌ها

با اجازه ی صاحابش ;D (و با ذکر پوزش)
سوتی یعنی این .... تو سوتی ها سوتی بدی ...
به نقل از ShAda.Na :
9 + 2 = 13 ! :|
17 به توانِ دو : 198 (میشه 208 فک کنم!)
جوابُ در آوردم 250 ، تو مرحله بعد 225 حساب کردم! :|
هعی ..
هر جوری حساب کردم دیدم رقم اخرش 8 نمیشه!
جواب = 289
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم ساندویچی بعد یارو صاب مغازه موقع دادن نوشابه میگه مشکی میخای یا سیاه؟ =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم دانشگاه شریف، با دوستم رفتیم تریا چیزی بخریم. برای اولین بار دیدیم اونجا یه دستگاهی هست که چندتا دکمه داره و هر کدوم رو که بزنی یه چیزی واست میریزه:شیر قهوه،کافی میکس، هات چاکلت و ...
2 تا کاپوچینو گرفتیم من رفتم لیوان برداشتم گرفتم زیر شیرش و دکمه کاپوچینو رو زدم، لیوان داشت پر پر میشد اما هنوز هم داشت کاپوچینو میومد. من زیر لبی به دوستم:چی کارش کنم؟چرا قطع نمیشه؟!الان سرریز میشه!
دوستم:نمیدونم والا!
_به نظرت باید دکمه شو دوباره بزنم تا قطع شه؟!
_شاید!
اومدم دکمه رو دوباره بزنم که قطع شه، تا دستم اومد بره سمت دکمه اش کاپوچینو قطع شد ;D
حالا از تریا اومدیم بیرون گفتم:شانس آوردیم ها!فک کن اگه دکه رو دوباره میزدیم چه فاجعه ای رخ میداد! :))
_آره!یارو میگفت این دهاتیا کی هستن دیگه!از پشت کوه اومدن :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

(سوتی بچه های کلاس زبان یکی ا بچه ها ;D) معلم زبانشون(مرد بود :-") داشته درمورد یه بحث روانشناسی حرف میزده پرسیده شما چه طوری میخوابین؟ on your back? on your stomach? or on you side? اونام اسکل بودن فرق ضمایرو نمیدونستن یکیشون گفته on your stomach یکیشون گفته on your back خلاصه اوضاعی بوده دیگه :)) ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه آزمون تیمی داشتیم که فقط دوتا گروه از مدرسه ما شرکت کرده بود و من مجبور بودم با یکی از بچه هامون که نیومده بود تلفنی صحبت کنم
از دفتر اجازه گرفته بودم که موبایل استفاده کنم
اما حواسم نبود سایلنت کنم و رفتم سر کلاس ;D
زنگم هم از ایناست که اسم طرف رو میگه
سر کلاس بودم که این پسر دایی خنگ و اسگل من زنگ زد و کلاس ساکت شد ^#^

شروع کرد حمید حمید کردن ;)) ;D :-"
بچه ها =)) =)) :)) :))

دبیر گفت بدو بیرون :-$ [-(
و من حرفی نداشتم بگم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يكى از بچه ها: دفتر منو ندادين
معلم: چه شكلى بود؟
بچه هه: عكس يه گورخر راه راه روش بود!
كل كلاس: :)) مگه گورخر غير راه راه هم داريم؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس منطق قبل از اینکه معلم بیاد (یکم دیر کرده بود ...)
بغل دستیه گرام: بچه ها درو ببندین بذارین خانم فک کنه اومده! :-?
 
پاسخ : سوتی‌ها


امروز تولد معلم ریاضیمون بود
دوستم گفت امروز تولد یکیه که خیلی دوسش دارم!
معلممون: پس منو دوست نداری اون یکی رو دوست داری!
معلم: ;D
دوستم: :-w :-L

در راستای متن بالا ...
دوستم گفت امروز تولد یکیه که خیلی دوسش دارم!
سارینا: تولدت مبارک
دوستم: تولد من که نیست ، تولد اون کسیه که دوسش دارم
سارینا: خب فرقی نمیکنه که شما دوتا روحین تو یه جسم ;D
من : اشتباه نگفتی؟
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت ژيش سر كلاس زبان معلم گفت لغاتو بخون منم با اعتماد به نفس همينجوري شروع كردم.... :>

به سكسزفولي(با موفقيت) كه رسيدم حواسم نبود اشتباهي گفتم س..ي فولي.... :-[ :)) ;D

بعد كل كلاس+معلم بد خنديدن بهم.... :)) :))

بعد معلم زبانه منو بيرونه مدرسه ميبينه ميگه "هاي مستر س...ي فول " ~X( :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتتتتتتتتتتتتتتتتتتی بگم یعنی داغون ;D :P
دیروز با دختر خالم رفتیم بیرون....
رفتم دستمال بخرم از مغازه ...دیدم خیلی شلوغه حوصله نداشتم برم یک ساعت داخل بعد از دم درش بلند گفتم :
اقا دستمال کاغذی یه بار مصرف دارین...مرده بدبخت هنگ کرد ( لابد تو دلش گفته شما دستمالاتون و چند بار مصرف می کنین
من : ;D
مرده: :))
بقیه : =))...
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم شیمی میخوندم, فولادِزنگ نزن و خوندم فولاد,زنگ نزن! بعد با خودم میگم:خاک برسرت!فولاد کیه؟!
تا 2-3 مین تو هنگ بودم بعد رفتم جلوتر یادم اومد چیه! ;D
آخه خودشو یه جانوشتم ترکیباتشو یه جای دیگه!
ماییم دیگه!

+مجومعه!(به جای مجموعه!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

من: فلانی مزدوجه؟؟
دوستم: ها؟؟؟ منظورت متاهله؟ =D>
من: خب حالا همون... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

توي يه عروسي بوديم ميزي كه ما نشسته بوديم كنار ميز فاميل عروس بود ولي من نمي دونستم ;D
عروسه رو خيلي زشت آرايش كرده بودن، منِ از همه جا بي خبر هم بلند بلند در مورد آرايش و لباس عروس بد گفتم و غرغر كردم بعد كه سرمو بر گردوندم مادربزرگ عروس رو ديدم كه بهم چشم غره ميرفت! هيچي ديگه تا آخر عروسي به دو كيلومتري خانواده ي عروس عزيز نزديك نشدم! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معني يكي از آيات كتاب قرآن داداش بنده از زبون خودش!
ب پدر و مادر خود نيكي كنيد ولي اسراف نكنيد! :> :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب با بابا داشتیم برنامه میدیدیم بعد شبکه آموزش بود خانومه داشت یه شعر سنگین از حافظ میخوند منم تو کف شعر بودم پایین صفحه اسم خانومه رو نوشت منم بلند خوندم: ریحانه تُوسَلیان (towsalian)...
بابا با یه چشم غره: ماشا الله.... کم عقل توسلیان(tavasolian)
بعد باهم: :)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز کلاس حسابان دبیر درس رو گفته بود و ما داشتیم با بچه ها باهم می حرفیدیم که صحبت از آیفون شد..... :|
یهو معلم برگشت گفت : شما ها چند تا در دارین؟؟؟تو خونتون؟؟؟؟که هر کدوم یه آیفون اختصاصی دارین؟؟؟ =)) =)) =)) =)) =))
معلم :|
ما :| بعد از چند ثانیه =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
استیو جابز :|
خواجه حافظ شیرازی :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زیست ما: دیدید توی فیلم پرستاران دختره 16 سالش بود با شوهرش اومد بیمارستان؟همین بیماریو داشت
ما: دختر16 ساله با شوهرش؟ :o :o
معلم: نمیدونم...با نامزدش :-"
ما: با نامزدش؟ :-/ :o :o :o :o :o
معلم: ول کنین بابا :-L اصن با هر خری :-L X-( :-" =))
اسکول کرده ما را!
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلممون داش از رشته نفت بد میگف:
- چیه آخه این؟خیلی خوب بشه واستون ی بیل میدن ب دستتون ک زمین رو بکَنین تا ب گاز برسین!
 
Back
بالا