پاسخ : بابک خرمدین کمی قبل از مرگ
به نقل از ISO9002 :
چه جالب!! نصایح کوروش کبیر از کجا رسیده؟ از کدوم سنگ نبشته؟ از کدوم کتاب؟ از کدوم تاریخ نگار که اون زمان یا حد اقل یک قرن یا دو قرن بعد از اون نوشته باشدشون؟ من یه زمانی اونقدر پیگیر زندگی نامه کوروش کبیر بودم که هر چیزی که ازش رسیده بود رو خوندم. همچین چیزی ندیدم.
کلیله و دمنه هم که از هند به ایران رسیده.
و مثلا این چند کتاب حداقل از نظر تعداد قابل قیاس با کتبی هست که از قبل حمله مغول به ما رسیده؟ من میگم دهها برابرش از زمان بعد از اسلام و قبل از حمله مغول به مارسیده.
به نظرت اگه اينا نصيحت نيست پس چيه ؟
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)
۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)، «زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.
همش نصيحته براي امثال من كه به مردم درباره دين سخت نگيرن كه آزادي بيان براي همه انسانها لازمه اينا همش نصيحته البته براي كساني كه مي انديشند.
كليله و دمنه اي كه به زبان پارسي ترجمه شده از ساسانيان به ما رسيده نه از كتاب مرجع هندي
اگه كتاب ادبيات ساساني رو بخوني ميفهمي كه گفته مردم ايران براي فهم قرآن مجبور شدند زبان عربي رو ياد بگيرند و حد اقل الفباي اونا معرب شد در نتيجه كتب ديگه قابل فهم نبود و به فراموشي سپرده شد ( همون بلايي كه سر كتيبه هاي خط ميخي بعد از سلوكيان اومد)