ديالوگ‌های ماندگار

[هور]

هاردی:تو به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟
لورل:آره حداقل وقت آدمو نمگیره

تنها چیزی که بین تو و هدفت قرار گرفته داستان های مزخرفیه که برای خودت تعریف میکنی که چرا نمیتونی به اونها برسی!
the wolf of wall street 2013

من ترجیح میدم که افسوس بخورم که چرا اون کارو انجام دادم
تا اینکه افسوس بخورم کاشکی اون کارو انجام میدادم!


اینو خودمم خ دوست داشتم ولی اسم فیلمش یادم نیس

 

[zeynabgol]

کاش اونا که چوب سادگیشونو میخورن نون مهربونیشون رو هم میخوردن

هما سعادت، پایتخت ۶

***********

-این دختر بچه آفتو بکش! یه وحشی خوب باش!
+نمیخوام یه وحشی باشم، چه خوب چه بد!
-تو پسر من نیستی!(گلوی پسر خود را میبرد)

 

[zeynabgol]

-استاد اُدوِی! خبر بدی دارم!
+هه هه هه شیفو! خبر خبره خوب و بد نداره!
-تایلانگ از زندان فرار کرده!
+عه... خب این خبر بدیه!


پاندای کنگ فو کار

 

[پرواز]

_چرا نمیذاری آدما روی خوبت ببینن
+چون وقتی آدما ازم خوبی ببینن انتظار خوبی دارن و من نمیخوام برپایه انتظارات دیگران زندگیمو بنا کنم
دیمن و الینا the vampir diaries
_من دوستت روی کشتم و تو داری دیگری مقصر می کنی الینا این رابطه سمیِ
×میخوای محکومت کنم راحته انجام شد (it's easy done)
_ممنونم (thank you )
×اما الان باید پای روی تک تک اصولم بذارم و ببخشمت چون دوستت دارم(because I love you)
_از دوست داشتن من دست بردار (so stop loving me)
×نمیتونم (l can't)
همون

 

[zeynabgol]

+الینا، من عاشقتم.(صورتش را نوازش میکند) کاش میشد تا ابد باهم باشیم. منو تو. و من مطمئن باشم که احساسم دوطرفست. کاش مجبور نبودی این لحظه رو فراموش کنی.(جادویی چشمانش را بکار میگیرد) ولی مجبوری. فراموش کن اینجا بودم و چنین حرفی بهت زدم!

دیمن ، ومپایر دایریز

 

[lyamyy]

لئون: «تو به زمان نیاز داری تا یک‌کمی بزرگ بشی!»
ماتیلدا: «من دیگه بزرگ‌شدنم تموم شده لئون؛ بعد از این فقط سنم زیاد میشه!»

فیلم Leon

 

[Mehrasa~]

یکی دختر حاجی رو دید شکمش بالا اومده بود رفت به حاجی گفت دخترت حامله است؟ گفت نه نفخ داره
چندماه بعد رفت پیش حاجی گفت بچتو دیدم با یه گوز تو بغل
تهران تابو

 

[zeynabgol]

یه میمون میمون دیگه رو نمیکشه!


سزار-سیاره میمون ها

 

[هور]

عکس های قشنگ دلیل بر زیبایی تو نیست
ساخت دست عکاس است
درونت را زیبا کن که مدیون هیچ عکاسی نباشی...

خسرو شکیبایی

 

[هور]

اون کیه که برای اولین بار کشف کرد زمین به دور خورشید میچرخه؟
مه لقا خانم

 

[lyamyy]

پاتریک: من سال‌هاست بیدار میشم، میخورم، میخوابم..
حس میکنم به استراحت نیاز دارم!

 

[zeynabgol]

وقتی مادرت فهمید خونواده من چی هستن ترکم کرد. ولی من بهش دروغ نگفته بودم. این گناه خانوادم بود نه من. عشق من به مادرت واقعی بود...


بازگشت دینا

-هوی چخبرته کا؟ به چیت مینازی؟ به یه من ریش؟ به ریش نیست که، به ریشه ست!

اخراجی ها

 

[..Mehrab..]

اردل : بورس چیه؟
بامشاد : هن؟
اردل : میگم بورس چیه؟
بامشاد : بورسه دیگه..
اردل : من میخوام بدونم چیه؟
بامشاد : بورس دیگه..
بورس سر..
(بُرِس خونده نشه)
(وضعیت اطلاعات اکثر کسایی ک پارسال پیارسال پولاشونو بردن تو بورس از بورس)

نقطه چین

 

[lyamyy]

آنا: اولاف داری آب میشی!
اولاف: بعضی آدما ارزش اینو دارن که براشون آب بشی.!

 

[zeynabgol]

+لرد سسیل سرش میرفت هم کالدون رو ول نمیکرد. بی گناه بود ولی یه توهینی از دهنش دررفته بود که نمیشد جمعش کرد. مرگی که سسیل براش برنامه ریزی کرده بود دردناک بود. نخواستم درد بکشه. البته قطعا میفهمن من تو زندان کشتمش چون هیچ کس غیر من نمیتونست اون قدر تمیز گردنشو بشکونه.

-متیو، تو کالدوِن رو از روی بخشش کشتی...

+منو به اون اسم صدا نکن. بخشندگی تو ذات من نیست میتونم از روی ژنتیک ثابتش کنم. اگه من بخشنده بودم، اون الان باید توی یه قایق وسط رودخونه تیمز در حال رفتن به سمت خونه ش می بود.




کشف جادوگران فصل دوم، سفر به قرن شانزدهم

 

[zeynabgol]

بی زحمت اینا رو ادغام کنین این ویرایش باز کار نمیکنه.


متیو: بهت گفتم از هیچی نمیترسم. گفتم از هیچ چیزی تو پونزده قرن زندگیم نترسیدم. ولی دروغ گفتم. هیچ وقت دروغی به این بزرگی نگفته بودم. من میترسیدم. من از تجربه کردن همه اینا میترسیدم، از دوباره دیدن مرگ کیت میترسیدم، میترسیدم که همراهت باشم. الان هم میترسم. از اونچه قراره تجربه کنیم، از اینکه شاید تو و از من بگیرن.

 

[Ss_Zahra]

آنا: اولاف داری آب میشی!
اولاف: بعضی آدما ارزش اینو دارن که براشون آب بشی.!

... ولی فکر نکنم الان وقتش باشه :)

 

[【Ｅｐｉｐｈａｎｙ】]

شازده کوچولو : دوست داشتن مهم تره یا دوست داشته شدن؟
روباه : کدوم یکی برا پرنده مهم تره؟ بال چپ یا راست؟
_~_~_~_~_~_~_~_~_~_
میگن آدم زرتی میمیره...
یه وقتایی هست که دوس داری بمیری
اون موقع ها حتی "زرتی" هم لج میکنه، نمیاد!
_~_~_~_~_~_~_~_~_~_
زندگی تعداد نفس هایی که میکشی نیست
زندگی لحظه هاییه که نفس، تو سینت حبس میشه (:
Hitch

 

[zeynabgol]

گرگینه دیمنو گاز گرفته، به زودی قراره بمیره.

استفن: نه حتما یه راهی هست،حتما یه درمانی هست. من یه راهی پیدا میکنم. من یه کاری برات میکنم.
دیمن: میخوای یه کاری بکنی؟ نذار الینا اینو بفهمه.


ومپایر دایریز

 

[lyamyy]

اگه یه هرزه میخوای ، یدونه بخر
اگه ملکه رو میخوای ، بدستش بیار !

Game of Thrones