لوییس:یعنی خدایی وجود نداره؟
آندرو(فک کنم اسمش همین بود. بهر حال هردوشون خوناشامن): من چیزی از خدا نمیدونم! همین طور بهشت و جهنم. من فقط میدونم که چهارصد سالمه و پیرترین خوناشام زنده جهانم. اون قدر عمر کرده ام که با در و دیوار این دخمه یکی شده ام؛ پس شاید خدا و بهشت و جهنم، همه شون منم!
مصاحبه با خوناشام
ویرایش:
لئون: تو وقت میخوای تا بزرگ بشی.
ماتیلدا: من بزرگ شده ام؛ فقط سنم میره بالا تر.
لئون: برای من برعکسه. سنم رفته بالا؛ ولی وقت میخوام تا بزرگ شم.
و یه جای دیگه ی فیلم:
آدمکش: از مرگ میترسی ماتیلدا؟
ماتیلدا:اوهوم(وحشتزده)
آدمکش: خوبه.... میدونی، وقتی کسیو میکشی، اگه جونش واسش عزیز نباشه، لذتی نداره!
فیلم لئون