mhjh
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 158
- امتیاز
- 207
- نام مرکز سمپاد
- شهید قدوسی قم
- شهر
- قم
پاسخ : ديالوگ های ماندگار
شرلوک هلمز فصل سوم قسمت سوم آخراش
شرلوک : ویلیام شرلوک اسکات هلمز
جان : ببخشید ؟
- این کاملشه اگه به دنبال اسم بچه میگردی .
- نه ! آزمایش داشتیم ! کاملا مطمئنیم که یه دختره !
- باشه ...
- آره ! میدونی ! حتی یه چیز هم به ذهنم برای گفتن خطور نمیکنه
- منم همینطور
- بازی دیگه تموم شده
- بازی هیچ وقت تموم نمیشه جان ! ولی حالا ممکنه بازیکنای جدیدی بیان ، طوری نیست ، باد شرقی در نهایت هممونه با هم میبره
- چی ؟
- یه داستانیه که برادرم وقتی بچه بودم برام میگفت.
باد شرقی یه نیروی قدرتمند هولناکه که در مسیرش همیشه کثیفی به جای میذاره.
اون نالایق ها رو تعقیب میکنه و از روی زمین میکنه و با خودش می بره.
اون ، در کل به خودم اشراه داشت .
- خوبه
- اون برادر بزرگتر مضخرفیه
- خوب تو چی ؟ تو دقیقا کجا میخوای بری حالا ؟
- یه سری ماموریت سری در اروپای شرقی
- شش ماه ، برادرم تخمین زده ! اون هیچ وقت اشتباه تخمین نمیزنه.
- و بعدش چی ؟
- کی میدونه ؟
جان ، یه چیزی که همیشه قصد گفتنش رو داشتم و هنوز نگفتم رو باید بگم.
از اونجایی که ممکنه هیچ وقت همدیگه رو ملاقات نکنیم ، همین الآن میگمش.
شرلوک در واقع یه اسم دخترونه است.
(جان میخندد)
- نه ، نیست
- به امتحانش می ارزید.
- ما دخترمونو به یاد تو نام گذاری نمی کنیم .
- فکر میکنم که خوب چیزی میشد.
به امید بهترن لحضات ، جان
( شرلوک دستش را دراز میکند و جان با او دست میدهد .)
شرلوک هلمز فصل سوم قسمت سوم آخراش
شرلوک : ویلیام شرلوک اسکات هلمز
جان : ببخشید ؟
- این کاملشه اگه به دنبال اسم بچه میگردی .
- نه ! آزمایش داشتیم ! کاملا مطمئنیم که یه دختره !
- باشه ...
- آره ! میدونی ! حتی یه چیز هم به ذهنم برای گفتن خطور نمیکنه
- منم همینطور
- بازی دیگه تموم شده
- بازی هیچ وقت تموم نمیشه جان ! ولی حالا ممکنه بازیکنای جدیدی بیان ، طوری نیست ، باد شرقی در نهایت هممونه با هم میبره
- چی ؟
- یه داستانیه که برادرم وقتی بچه بودم برام میگفت.
باد شرقی یه نیروی قدرتمند هولناکه که در مسیرش همیشه کثیفی به جای میذاره.
اون نالایق ها رو تعقیب میکنه و از روی زمین میکنه و با خودش می بره.
اون ، در کل به خودم اشراه داشت .
- خوبه
- اون برادر بزرگتر مضخرفیه
- خوب تو چی ؟ تو دقیقا کجا میخوای بری حالا ؟
- یه سری ماموریت سری در اروپای شرقی
- شش ماه ، برادرم تخمین زده ! اون هیچ وقت اشتباه تخمین نمیزنه.
- و بعدش چی ؟
- کی میدونه ؟
جان ، یه چیزی که همیشه قصد گفتنش رو داشتم و هنوز نگفتم رو باید بگم.
از اونجایی که ممکنه هیچ وقت همدیگه رو ملاقات نکنیم ، همین الآن میگمش.
شرلوک در واقع یه اسم دخترونه است.
(جان میخندد)
- نه ، نیست
- به امتحانش می ارزید.
- ما دخترمونو به یاد تو نام گذاری نمی کنیم .
- فکر میکنم که خوب چیزی میشد.
به امید بهترن لحضات ، جان
( شرلوک دستش را دراز میکند و جان با او دست میدهد .)