پادشاه فرانسه وگربه (روایت شاه و روا )
ماین قدیمهایی ، روآ در فرانسه دنه بیچی ، همنی خاطر ، میشی دوکت بیچن وملتی بیچاره کربی چیشون . ای یه رو ، ای سفیر کو سمنی بیچی ، از طرفی دولتی ایرانی مشو فرانسه ، مهمونی پادیشاهی فرانسی بیچی ، سری ناهاری ميزی ، دوهیره هزار سربازی ومستخدمی ، از دمی بری تا سری سفره ، چوبه دست ، حاضر و آماده اشتن . ما پرسه : انی انجو چه مکرن ؟ پادیشاهی فرانسه ژوره مایه : انجو ميشی دو کچن هما بیچاره کرچیشون .
ان همه آدمی واشچیمون کو ، میشون بکوتن ، کو دله سفره نین . سفیر مایه : ا، ای کاری ماکرون همه یی میشون مزونون ، شاهی فرنگی مایه : خدا ته پیر بیومرزی ، سفیری سمنی کو ای که روآستی یه خوشتون هومرا در چی ، میاره ، ژین ول ماکره پلی سفره . همه یی سر بازونن مرخص مکره . میشی کو بیرین مین ، روآ ، ژون دله مکه .دی دقه همون قره به قره مونه . دیگه ، ای میش مخضی نمینه پیدا منبو .میشولومبو هر اییه صی تیمن .
خیلی خیلی شاهی خوش می ، مایه : ان حیوونگه چی چی یی ؟ سفیری سمنی مایه ؟ هما انین نه مائین (( روآ )) ( فرانسوی خوشتون شاهی ره ماین روآ) . پادیشاه مایه : باریکلا ، کاری کو ان حیوونکین ها کرد ، مو، ای قشونی نزنا . از اون تاریخ فرانسوی ، روئینه ماین شاه شاهی ره ماین روآ .
وقتی کو میونی ایران وفرانسی هم مگنه ، سمنی ان شعره موخونن :
هماروآ فرنگیون شایی چوکو ژون شاه همارو آیی
Øبرگرداندن فارسی
می گویند قدیم ها ، گربه در فرانسه وجود نداشته است وبه همین خاطر ، موشها افتاده بودند وملت را بیچاره کرده بودند .روزی یک سفیر که سمنانی بوده ، از طرف دولت ایران به فرانسه می رود و مهمان پادشاه فرانسه بوده است . سر ناهار می بیند ، دو سه هزار سرباز ومستخدم . از جلوی در تا سر سفره ، چوب به دست ، حاضر و آماده ، ایستاده اند .می پرسد : اینها اینجا چه می کنند ؟ پادشاه فرانسه به او می گوید : اینجا موش ها افتاده اند وما را بیچاره کرده اند . این همه آدم گذاشته ایم کهموش ها را بزنند تا داخل سفره نیایند . سفیر میگوید : من کاری می کنم که همه ی موش ها را بر می اندازم . شاه فرنگ میگوید : خدا پدرت را بیامرزد . سفیر سمنان که یک گربه دستی ( اهلی ) ، همراه خود داشته ، می آورد و آن را پهلوی سفره ، رها میکند ، همه سربازها را هم مرخص میکند موش ها که بیرون می آیند گربه میان آن ها می افتد و ظرف یکدقیقه همه را تارو مار ولت و پار می کند .دیگر یک موش ، محضنمونه پیدا نمی شود . سوراخ موش می شود یکی صد تومان پادشاه فرانسه خیلی خیلی خوشش می آید ، میگوید: این حیوانک چیست ؟ سفیر سمنان می گوید : ما به این می گوییم (روآ) (فرانسوی به شاه خودشان میگویند ((روآ)) ) پادشاه می گوید : بارک الله ، کاری که اینحیوانککرد ، یکقشونمن نتوانست بکند . از آن تاریخ ، فرانسوی ها گربه تربیت می کنند و نسل آن ها زیاد می شود واسمش را می گذارند ((شا)) و به شاه می گویند ((روآ)) وقتی میان ایران وفرانسه به هم می خورد ، سمنانی ها این شعر را می خوانند :
پادشاه فرنگ گربه ماست گربه ماست ، پادشاه فرنگ