آخرین کتابی که خوندید؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع سیاوش
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بیاین بمن تبریک بگین بعد از هفته ها بالاخره "عقاید یک دلقک" رو تموم کردم : )
اثر هاینریش بل
راجع ب زندگی شنیر یه دلقک بود ک همسرش ولش کرده و میخواد با یکی دیگه ازدواج کنه و زانوش زخمی شده و هیچ پولی براش نمونده و تنهاست و نمیتونه کار نمایش انجام بده ... از هرکی کمک میخواد جور نمیشه حتی خونوادش با اینکه خ پولدارن کمکش نکردن و اخرش خودش دست ب کار شد و شروع ب ساز زدن تو خیابون کرد... ازش نتیجه گرفتم ک اخرش هیچکی ب دادت نمیرسه فقط خودتی و خودت ک تو هر موقعیتی باید خودتو نجات بدی..چیزی ک بارها تجربش کردم تو زندگیم...همیشه تا خودم دست ب کار شدم و دیگه از کسی انتظار کمک نداشتم سریع تر از اون چیزی ک فکرشو میکردم مشکلم حل شده...
 
کتاب "سباستین" اثر منصور ضابطیان
من منصور ضابطیان رو به عنوان یه مجری میشناختم از برنامه رادیو هفت. اون موقع ها سرم خلوت تر بود و اکثر شب ها که مجری رادیو هفت خوب بود، نگاه میکردم برنامشو. و منصور ضابطیان تهیه کننده (فکر کنم) و شخص اصلی برنامه بود و هر از گاهی مصاحبه میکرد با یه آدم خفن. خلاصه میدونستم یه آدم خفنه، ولی نمیدونستم نویسندست. تا اینکه یه روز تو اینستاگرام دیدم عکس تو جشن امصای کتابشو.
سه هفته پیش به عنوان کادوی تولدم یکی از دوستام براک کتاب سباستین رو گرفت. کلی جلدش رنگی و با سلیقه کار شده بود که باعث میشد ترغیب شم علیرغم چند تا کتابی که تو صف خوندن بودن، برم سراغش. و تو دو روز تموم شد(اونم نصف روز)!
کتاب در مورد صفر ضابطیان به کوباست. اونم آخرین سالی که هنوز با آمریکا رابطشون اوکی نبود و به قول خودش باید به عنوان یکی از آخرین یادگار های یه کشور مستقل و کمونیست و ... میرفته تا ببینتش. نثر روانی داره. شوخی های جالبی داره. عکس های قشنگی داره که چند تا اولش رنگین ولی بقیش برا ارزون دراومدن کتاب سیاه سفیدن. در حدی خوبه که قشنگ حس میکنید رفتید سفر شما هم.
بعد خوندن داشتم با همون رفیقم که هدیه داد صحبت میکردم، گفتم خوب بود و این حرفا. میگفت خدایی الان دوست نداری بری کوبا؟ دیدم راست میگه. جایی که نهایتا با چه گوارا و فیدل(اونم از دور) میشناختم، الان یکی از جاهاییه که واقعا دوست دارم ببینمش.
پ.ن: اگه کسی کتاب خوبی در مورد "چه گوارا" خونده واقعا ممنون میشم بهم بگه:)
 
تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند/فردریک بکمن
خب بنظرم فردریک بکمن این کتاب رو کلا نباید مینوشت! بر خلاف "مردی به نام اوه" که خیلی دوس داشتنی بود این کتاب تقریبا هیچی برای گفتن نداشت و اکثرا ی مشت چرت و پرت رو سرهم بندی کرده بود.
البته انتظار زیادم و مقایسش با " مردی به نام اوه" توی اینکه زیاد ازش خوشم نمیاد موثره.

نکته مثبت کاراش نثر صمیمی و بی تکلفشه.
مردی به نام اوه رو بخونین اینو نه!

قسمتهایی از کتاب:
نسل من همه چیز را می داند. ما همه چیز را می دانیم! پس اگر هنگام رشدت چیزی درست از آب در نیاید، من مسئولم. شک ندارم که توی دادگاه کاملا غیر قابل دفاع خواهد بود.باید درباره اش در گوگل تحقیق میکردم...
*******************
چون دوستتان داریم و فقط به همین دلیل. میخواهیم ازتان انسان های بهتری بسازیم.چون اگر بچه هایمان انسان های بهتری نشوند، انجام همه این کارها چه فایده ای دارد؟ میخواهیم بهتر، زیرک تر، فروتن تر، لوطی تر و فداکار تر از ما بشوید...
*******************
و از محیط زیست محافظت میکنیم. چون هرچه باشد زمین را از پدر و مادرهایمان به ارث نبرده ایم بلکه از بچه هایمان قرض گرفته ایم.


شب های روشن/ داستایوفسکی
ی داستان قشنگ بود راجب عشقی که دولت مستاجل بود و بر باد رفت.
جوانی تنها و خیال پرداز که دختری رو میبینه و بعد از اون...
کوتاهه و بسیار زیبا. بخونینش.
قسمتهایی از کتاب:

وای که چقدر شادی و شیرین‌کامی انسان را خوشرو و زیبا می‌کند. عشق در دل می‌جوشد و آدم می‌خواهد که هرچه در دل دارد در دل دیگری خالی کند. می‌خواهد همه شادمان باشند، همه بخندند، و این شادی بسیار مسری است.
**********************
فقط کسی را می‌توانم دوست بدارم که آزاده باشد و احساسات مرا بفهمد و محترم بدارد.
**********************
یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ :)

سوءتفاهم/ آلبر کامو
ی نمایشنامه جالب از آلبر کامو.
فردی که خانوادش رو ترک کرده بود بعد از مدتها برمیگرده پیششون به قصد کمک بهشون و میره به مهمونخونه ای که داشتن...
ولی خودشو معرفی نمیکنه تا "کلمات مناسب" رو برای اینکار پیدا کنه و همین باعث میشه که...

قسمتهایی از کتاب:
مارتا: جنایت جنایته؛ آدم باید تصمیمش رو گرفته باشه. به‌نظرم تو هم از همون موقعی که داشتی جواب مسافر رو‌می‌دادی می‌دونستی.
مادر: نه، من بهش فکر نکرده بودم. همین‌جوری از سر عادت جوابش رو دادم.
مارتا: عادت؟ ولی تو خوب می‌دونی که این‌جور فرصت‌ها کم پیش می‌آد.
مادر: بله، معلومه. ولی عادت با جنایت دوم شروع می‌شه. با اولی هیچی شروع نمی‌شه. اولی چیزیه که تموم می‌شه. بعدش، چون فرصت کم پیش می‌آد، فرصت‌ها پخش و پلا می‌شن بین سال‌ها و خاطره‌شونه که عادت رو‌تقویت می‌کنه.

*******************
نه، مردها هیچ‌وقت نمی‌دونن چه‌جوری باید عاشق باشن، نمی‌دونن عشق واقعاً چیه. هیچی مردها رو واقعاً راضی نمی‌کنه. اونا فقط با خواب و خیال‌هاشون خوشن، با خواب و خیال‌هاشون و با وظیفه‌هایی که برای خودشون می‌تراشن، با رفتن دنبال جاهای تازه، خونه‌های تازه، وطن تازه. ولی ما زن‌ها می‌دونیم که عشق صبر و انتظار نمی‌شناسه. یه جای مشترک، یه دستی که توی دست باشه و ترس از جدایی، ترس از تنها موندن. عشق همه‌ش همینه. یه زن که وقتی عاشق می‌شه دیگه به فکر چیز دیگه‌ای نیست، خواب و خیال نمی‌بینه
**********************
راستش، بعضی‌وقتا این فکر آرومم می‌کنه که اونایی که مال ما هستن هیچ عذابی نکشیدن. مشکل بشه اصلاً اسمش رو جنایت گذاشت. فقط یه دخالت کوچیکه، یه تلنگر کوچیک به زندگی کسایی که نمی‌شناسیم. آره، معلومه که زندگی خیلی بی‌رحم‌تر از ماست. شاید برای همینه که نمی‌تونم احساس گناه بکنم.
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
بوف کور،سگ ولگرد،علویه خانم(در حال)صادق هدایت
احساس کردم نیازه ک بخونم مث خیلی کتابای دیگ ک تعریفشون همه جا هست...ولی راستش اون بار ادبی ک همه میگنو اگرهم وجود داشت من ندیدم

نمیدونم اصن اینو باید میگفتم یا ن
 
مردی به نام اُوه
از فردریک بکمن
رمانه ولی خیلی قشنگه
داستان عشق ناتموم یه زوج پیره
بخونید حتما
 
هفت عادت نوجوانان موثر
خیلی کتاب جالبی بود. توصیه می‌کنم حتما بخونید.

صد سال تنهایی
هذیان. توهم. ضرباهنگ کوبه‌ای. و جهان‌بینی نویسنده. دیگه این نوشتن داره؟

آیین زندگی
دیل کارنگی یه سخنور و آموزش دهنده مهارتای فردیه. کتابای دیگه هم داره که اگه بتونم می خونم و توصیه می‌کنم از حرفاش استفاده کنید.

زبان خدا
عاشق این کتاب شدم. هرچی پندار خدای داوکینز هست برعکسش کنید می‌شه این

اعتقاد بدون تعصب
بیشتر به درد کشورای خارجی می‌خوره تا ایران. ولی باز نکات مهمی توش بود.

چون عاشق نفرت از منی
یه کتاب دوجلدی که داستانای کوتاه زیادی داره و مخصوص نوجووناست. داستانا محتوای عمیقی دارن و جالبیش اینه که شخصیتای اصلی یه شخصیت منفی‌ان! همین خیلی باحالش می‌کنه. هر داستان رو یه نویسنده فانتزی نوشته.
 
مامان و معنای زندگی _ یالوم
:)
درست مثل یک شالگردن کاموایی روحتون رو باز میکنه و دوباره از نو میبافه.
 
قدرت خواندن, از سقراط تا توییتر نوشته فرانک فوردی

نوآوری از نان شب واجب‌تر است نوشته اسکات دی انتونی

پاداش: منطق پنهانی که انگیزه‌های ما را شکل می‌دهد نوشته دن آریلی
مدیریت، فراسوی اعداد مارگارت هفرنان
 
اگر بار هستیو نخوندین
بهتون بگم که بهترین کتابیه که تو عمرم خوندم
 
وای:-ss~X(امتحانا به جایی رسوندنم که حتی یادم نیست آخرین کتابی که خوندم چی بود!
اونو یادم نیست ولی کتابی که الان دارم میخونم زمان لرزه است
 
کف خیابون
داستان به شدت جذابه طوری که ۳۰۰ صفحه رو تو یه شب خوندم. داستان تلگرامی بوده و برعکس جذابیتش ویراستاریش افتضاحه و فک کنم همون نسخه تلگرامو کپی پیست کردن بعد چاپش کردن. اهمیت خیلی از موضوعات رو نویسنده بزرگنمایی می‌کنه و خیلی موضوعاتو که حالا یا شکست خوردن یا سرّیه کوچک‌نمایی می‌کنه. و تازه بعضیاشو توضیح نمی‌ده و منتم سر خواننده می‌ذاره. شخصیت اول که اسمش محمده و نمی‌دونم واقعا خود نویسنده‌است یا نه خیلی از فعالیت‌های خودش توی ماموریت‌ حرف نمی‌زنه. یه سری جاها هم نویسنده از عقاید سیاسی خودش حرف می‌زنه. بعضی جاها زمان مشخص نیست چجوری داره سیر می‌شه و اول شخص و سوم شخص و دوم شخص و خلاصه همه چیزو قاطی می‌کنه. درکل خوب بود و ارزش خوندن واشت
 
جودی و فهرست آرزوها
۱۳ اُمین کتاب مجموعه جودی دمدمی :-"
اینجا رو ببینید :-"
 
Symptoms of Being a Human by Jeff Garvin
در مورد Gender-fluidهاست. اگر می‌خواید در مورد Gender-fluidها بیشتر بدونید من این کتاب رو بهتون پیشنهاد می‌دم.
 
سقوط آلبر کامو. اگه دوست داشتین بخونید و نظرتونو درموردش بهم بگین. من خیلی حال کردم باهاش.
 
Back
بالا