خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
خاطرات سمپادیا

منم آبان ۸۸ بود تو کارگاه کامپیوتر بودم
دیدم الهه.م و نازنین.ع دارن تو سمپادیا ول میچرخن
بعدش الی گف سارا بیا سارا بیا
منم ظهر رفتم خونه تو یاهو آن بودم گفتم برم همونجا که الی گف
بعد اومدم اینجا عضو شدم
یادم نیس دقیقن چی شد که مرضیه با نام کاربری cheshbadomi عضو شد و دیگه بودیم
دوستای خوبی داشتم
با سروش.ف و پویا.ن و آرمان.ز کل کل میکردیم اینا
دیگه بگذریم
بهترین خاطرم همون شب نشینی بود
تابستون پارسال تو شبه قدر ی شب نشینی زدن
همه دپرس و بیحال
گفتم آقا من جک بگم؟
بعد همه گفتن بگو بگو
علی هم گف بگو من مجوزشو دادم بهت
منم از تو میلم ۵تا اینا جکه بد کپی کردم تو شب نشینی پیست کردم:))
بعدش یهو انگار امریکا حمله کرد شب نشینی ترکید قفل شد پسته من پاک شد همه هاج و واج
بعد دوباره شب نشینی اومد ،فک کنم کسی دیگه جک نخواست=))
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یاددمه اوایل سال اول بودم که یه چند تا از بچه های کلاسمون هی سمپادیا سمپادیا می کردن و من هیچی نمی فهمیدم و هی
گرگ گرگ و یه هم چین چیزایی می گفتن ..
تازه یه روز یکی از بچه ها اومده بود می پرسید بچه ها واسه اسپم دادن تو سایت باید چیو بزنیم؟!
بهمن بود که اومدم سایت عضو شدم و یه تاپیک چرت به نام "جزیره ی ادم خوارا " زدم به عنوان معرفی مدرسمون!
بعدش یادمه نرگس و یه چند نفر دیگه اومدن تو تاپیکم جواب دادن و من کلی حال می کردم با خودم...
اون موقع نت نداشتم و مجبور بودم برم شرکت واسه نت
واسه همین دیگه سمپادیا زیاد نمیومدم...
تا اینکه تابستون شد و نتم وصل
دیگه اومدم تو سایت و چون با پرستو دوس بودم تو هر بحثی اون می رفت منم بدو بدو پشت سرش می رفتم
یادمه اون اوایل تابستون یه تاپیک زدم چـــــــــرت...کل بچه های هاشمی نزاد ریختن اقا به ما فوشِ هفت جدمونو دادن(احساس شاخیت می کردم :D )
بعدش فهمیدم خیلی کار زشتی بوده :D
بعدش نمی دونم سر چی تو یکی از تاپیکا داشتیم بحث سیاسی بود می کردیم منو تهدید کرد که پرینت می گیره و می ده سازمان سمپاد...منم که شجاع!دیگه بعد از اون تو بحثای سیاسی شرکت نکردم :D
کلا تا 3ماه چیزی از سایت نمی فهمیدم...فقط همینجوری گاهی یه جاهایی پست می دادم...
بعدش دیگه کم کم یه چیزایی از فروم متوجه شدم :D
و تا به امروز :D

دوستای خوبی تو سمپادیا ادم پیدا می کنه...
همه از جنس خود ادمن...اولش ادم احساس غربت می کنه..اما کم کم رفع می شه...
سمپادیا رو دوس دارم با تمام بدی و خوبی هاش...

با تشکر :D
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

در سال 2009 بود فک کنم دسامبرش بود :Dاون زمونا ما خیلی تو کار رباتیک بودیم :-"یه روز در انجمن رباتیک مدرسه با بچه ها نشسته بودیم که یه نفر گفت بچه ها تا حالا سمپادیا.کام رفتین؟بعد بقیه هیچکی توجه نکرد :-"من جذب شدم چون کلا" خیلی توکار اینترنت و وبلاگ بازی بودم :Dگفتم نه حالا چی هست؟خوردنیه؟
بعد دیگه یه توضیح کوچولو داد منم سریع اومدم عضو شدم ;))
یه تاپیک ایجاد کردم تو مشاوره تحصیلی در تاریخ" 19 دسامبر 2009 ,ساعت 17:58:13 " :D
اون زمونا یادمه کوروش و امیر ابلیس هم بودن ولی خبری ازین کاربرایی که الان خیلی شاخن نبود (:|اسم تاپیکمم این بود "نمیتونم درس بخونم" ;;)کلا" از زمانی که یادمه نمیتونم درس بخونم :D
یه پست هم دادم تو رباتیک بود در مورد مسابقات ایران اپن :-wجای شما خالی...
نام کاربریمم mf بودد :Dنیاین بنم کنین حالا! L-:
بعد یک سال گذشت من یادم اومد یه سایتی بوده اسمش سمپادیا بوده ...دوباره اومدم اینجا عضو شدم با یه نام کاربری دیگه (خداییش نام کاربری قبلیمو هیچی از رمز و ایمیللش یادم نبود)البته به خاطر المپیاد زیستش ...یعنی کلا" دو سه روز یه بار میومدم میرفتم المپیاد زیست دوسه تا تاپیک چرت میزدم میومدن قفلش میکردن (طرح شادسازی مدیران انجمن :D)!
بعد دیگه یواش یواش اومدیم انجمن شناخت و خلاصه آشنا شدیم و :-"
البته چون کلا" آدم خونگرمی نیستم رفیق مفیق اینجا پیدا نکردیم 8->
پ.ن:دومین بار که اومدم عضو شدم همون اولش از close (کلوز) واسم پ.خ اومد کلی ذوق کردم فقط یادمه اولش نوشته بود سلام مهرناز جونی :Dبعد اونموقع ها هم فک کنم تازه همسترشون رحلت فرموده بودن امضاش واسه همسترش بود من هی با خودم افکار عجیب میکردم :-"
 

lof

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,866
امتیاز
10,628
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
پلى تكنيك تهران
رشته دانشگاه
مهندسى معدن
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

سمپادیا قسمت اول [قبل از خروج صغرا]

یادم میاد حدود 2 سال پیش بود

سال اول دبیرستان بودیم

نیما و امیر لاو (اگه یادتون بیادش قدیمیا) سر قضیه ای داشتن تو حیاط دعوا میکردن

در رابطه با قضیه ای از تو سایت بود

بار اول اسم سمپادیا رو از اونجا شنیدم

یاشار تازه اینجا عضو شده بود فک کنم یک هفته بیشتر نبود

بهم گفت پاشو بیا سمپادیا خیلی خوبه و خوش میگذره

منم هون شبش ساعت 1:30 شب بود اومدم اینجا سریع نام کاربری lof رو ساختم و عضو شدم


اولین کاری که کردم رفتم یه پست فینگلیش بلند بالا از فتوحات خودم در رابطه با معلم دین و زندگیمون که بچه ها واسش تاپیک زده بودن دادم :D

همون شب اول اخطار گرفتم که آره , چرا قوانین رو نمیخونی و این چه وضشه و پدرمون در اومد تا فارسیش کردیم و از این حرفا

اخطار اول خیلی انرژی داد بهم :D

رفتم یه تاپیک زدم در رابطه با خودم تو شناخت

خیلی با اعتماد به نفس کامل گفتم اره من اینم دخترای هم سن خودم باید منو خوب بشناسن من همونیم که آقای قهرمان شما رو به عقدم در میاورد :))

نیم ساعت نگذشته بود که اخطار دوم اومد :D

تاپیک قفل شده بود و نیما گفت خوش اومدی ولی این طرز معرفی نیست! تاپیک سمپاد مشهد واسه همینه

روزای اول همه تاپیکا شرکت میکردم و خیلی خوش میگذشت

کلی اسپم میدادم و بحث میکرد و دعوا

یه بار رفتم از دخترا دفاع کردم راجع به حقوق زنان

تهش نوشتم خب دخترا بدین بیاد + ها رو که بهتون حال دادم! :))

فرت اخطار 3وم! که بابا جان این چه طرز حرف زدنه :D

فک میکنم اگه اون زمان تحت نظر و اینا بود تو همون هفته اول اخطار 50 درصد میگرفتم :D


یادش بخیر میرفتم یه سوال گنده واسه یه نفر تو صندلی داغش مینوشتم

کپیست میکردم رو همه صندلی داغا :D

یه بارم با یاشار تو یکی از صندلی داغای یکی از بچه ها که اسمش ملیکا بود کلی دعوا کردیم

داشت کارمون واقعا ب جاهای باریک میکشید!

یه چندین روز باهم قهر بودیم و از نزدیک همم رد نمیشدیم


راجع به مدیرا از همون اول من از محسن خیلی میترسیدم!

حتی بیشتر از مطهری!

قک نمیکردم محسن همسن ما باشه با اون حرفایی که میزد


یه زمان بود همه تاپیک میزدن دفاع از حقوق مثلا سوسک ها!

بعد دیگه جمعش کردن

اون زمان فرشید مدیر گفت و شنود بود


یادمه فرشید اون زمان یه فروم جدید زد سمپاکده

من خیلی با فرشید رفیق بودم

واسه من یه اسطوره بود

همیشه ازش دفاع میکردم و کلا باهاش جور بودم

رفتیم سمپاکده بعد زدن فروم رو :))

یک هفته بیشتر نبود رو پا :D


روز تولدم خیل بهم خوش گذشت اون موقع ظرفیت پیغام خصوصی 70 تا بود

یادمه واسم 54 نفر پیغام تبریک فرستاده بودن


دلیل رفتنم عشق بود! یه عشق نوجوونی!

من سر اون عشق خیلی ضربه خوردم

حتی یادمه یه تاپیک زدم که کمکم کنین و میخوام خودکشی کنم و از این حرفا :))


حدود 5 ماه همین طوری فعالیت کردم تا مامان بابام دیدن دارم بچه بدی میشم :D

سمپادیا واسم تموم شد

شروع خروج صغرا...


پ.ن: من اسم خیلی ها رو یادم نمیاد!

حافظم در حد جلبک هم اونورتره :D

کسایی که یادمه:

سروش.ف ,امیر ,GCD(فرشید) ,علی ,close(ریحانه) ,sara_jo0n(سارا) ,YA$HAR21173(یاشار) ,PRФ(عماد) ,violet(ناهید) ,محسن ,مطهری ,آرمیتا ثابتی اشرف ,ندا مکرم ,torobche(فاطمه) ,سایه(فاطمه) ,?!.(مریم) ,Melicka.Aria(؟!)(ملیکا) ,کوروش کبیر(amir.love)(امیر) ,آبجی مرضیه! ,Dr. Eniac(مهران) ,مهمد بذرکار ,آواز گرگ(آرمان) ,3ggrman, PrOFESSIONAL
 

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,479
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

منم مثه بقیه از حرف دوستا با سمپادیا آسنا شدم...

آقا هی زهرا(afroDt) میشست جلوی ما هی از پ.خ میگفت :-" هرچی میگفتیم هی میگفت یه دفه فلان پ.خ اومد... :-"

بعد ما هی میگفتیم پ.خ چیه اونم میگقت پیغام خصوصی 8->

بعد من گفتم از کجا باید پ.خ بیاریم؟ 8->

گفت از تو سمپادیا!

بعد من گفتم سمپادیا چیه؟ 8->

بعد زهرا گفت فرومه!

گفتم فروم چیه؟ 8->

گفت یه جایی همه با هم حرف میزنن و بحث میکنن!

بعد من گفتم یعنی چت رومه دیگه نه؟ 8->

نه فرومه!

ولی ما اخرشم نفهمید فروم چیه...

بعد آقا این نرگس هی میومد تو کلاس ما!(انگل :-") هی مشستن وسط کلاس با زهرا و گلی از سمپادیا میگفتن بعد ما هی این شکلی میشدیم 8->

بعد هی میگفتن دیدی فلانی دیشب فلان پستو داد؟

بعد من میگفتم ااااا فلانی کیه؟ 8->

میگفتن تو نمیدونی! ماله سمپادیاس! :|

آقا بعد ما احساس حسودی و عقب موندگی کردیم اومدیم عضو شدیم ;;)

عضو شدنمونم سر زنگ کامپیوتر بود یادمه 8->

معلممون نیمده بود ما هم ولی بودیم توسایت...

زهرا رو اوردیم بالا سرمون عضو شدیم!(کودن تر از من نیست یعنی ;;))

بعد عضو شدیم زهرا نشست سرجاش ما موندیمو سمپادیا 8->

دیدیم یه فهرست داره گنده!

اول رفتیم تو خاطراتش...(فک میکردیم خاطرات به پایین بحثا درسیه اصن نمیومدیم :-")

بعد بلد نبودیم پست بدیم... X_X

اصن یه وضعیتی... بعد زهرا رو اوردیم گفت باید بیای پایین الاغ!(با من بود ;;))

بعد ما پست دادیم!

بعد ما هی صبر کردیم دیدیم هیشکی بهمون پ.خ نمیده... 8->

بعد خودمون به همه پ.خ میدادیم(عقده ای ای بودما :-")

بعدم روز اول یه 50 -60 نفر رو ادد کردم تو یاهو... :-"

الانم که ای دیمو عوضیدم اصن...

ولی آقا عضویتمون خیلی توپ بود 8->

این داستان ادامه دارد...
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

روزی روزگاری....
1اس اومد واسم از نرگس گف شیرمو حلالت نمی کنم اگه نیای صندلی داغم تو سمپادیا!
منم اون موقه آشنایی اندکی داشتم با اینجا ولی بدم میومد!گفتم عضو می شم می رم صندلی داغت ولی بعد دیگه نمیام!
اومدم با نام L.E عضو شدم! :P
تا اومدم.....اصن یه وضی....اینجا پیچیده ،منم خنگ....!
نرگس دو ساعت با پ.خ و اس داشت به من راهنمای آموزش استفاده از سمپادیارو می گفت!
آخرم حدودا دو-3 هفته طول کشید و من نفمیدم! :-"
اون موقه ام صندلی داغش تموم شده بود!
هـــــــــــــعـــــــــی!
من دیگه نیومدم ازون به بعد!
بعد این نرگس کلی تو مدرسه می گف بیا و اینا!
منم اومدم!
کلی اسپمو اینا....تا یکی دیس می داد می رفتم پ.خ می دادم می گفتم چرا و اینا....پست من که هیچی نداشت!اوناام می گفتن چون هیچی نداشت ما منفی دادیم!
حالا اینارو بی خیال!
رفتم یه تاپیک زدم با نظر سنجی نوشتم شما کدام یک از شخصیت های twilightهستید؟ :)) =))
بعد کیندر اومد کلی منفی داد....منم از خودم دفاع می کردم بعدم تاپیکم قفل شد!
کلی من عصبانی و اینا بودم کلیم با پ.خ با کیندر دعوا کردم! :rolleyes:
بعد رفتم تو تاپیک سیستم امتیاز دهی به طور خیلی ضایه ای گفتم بضیا هم منفی می دن هم انتقاد می کننو اینا....تو این صفه ام هستن! X_X
بعد این فمید گف منو می گه!
بعد یه کمم اونجا دعواییدیم!
چقدم ملت از من طرفداری کردن! 8->
آخــــــــــــی!
همینا!
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

حس این معلماییو دارم که میوه های عمرشونو میبینن بعد با خودشون حال میکنن :-" :-"
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

یادم رفت یه چیزیو بگم :-"
یادمه اون اوایل خیلی دوس داشتم مدیر بشم واسه همین به هر مناسبتی می شد یه پ.خ ی بلند بالای حال بهم زنِ خالص پاچه خوارانه می نوشتم و به همه ی مدیران انجمن،داخلی،کل،معاون می فرستادم
الان که فک می کنم...میبینم خیلی پاچه خوار بودم =))
 

.!؟

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
798
امتیاز
5,565
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
کرمان
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

يادمه فاطمه(mgh-nanoسابق) زنگ زد بهم و گفت يه كاري داره تو يه سايت من عضو شم و براش انجام بدم
پشت تلفن ادرس سايت رو داد و من وارد شدم
رفتم براي عضويت
از پشت تلفن هي داد ميزديم(موبايل بود قطع و وصل ميشد) كه حرفاي همو بفهميم!من دونه دونه مستطيل هاي كه بايد پر ميكردم رو ميخوندم و با هم پرشون ميكرديم!
رسيديم سر نام كاربري!هي من فك كردم هي اون فك كرد آخرشم هيچي(چه انتظاري از مغز ما 2تا ميره خداوكيلي؟!:دي)
ديگه از سر ناچاري من زدم .!?
بعد ديدم كه خيلي زشته قيافش به فارسي زدم .!؟ !!!!!
:D :D

عضو شدم و كارشو انجام دادم و اينا!يادم نمياد چيكار داشت!!!
اولاش غريب بوديم زياد نميومدم!
اما كم كم آشنا شدم
كم كم
ديدم ياسي پرديس بچه هاي خودمون دارن ميان و كلي حرف ميزديم و خوش ميگذشت
اون قديما يه تاپيكي ميزديم "سمپادياي كرمان"!!!!غك كنم فراموش نشدني بود :))
بچه هاي علامه حلي كرمان هم خيليا اومده بودن تو سايت

كلي دعوا كلكل
مسخره بازي
خيلي حال ميداد!
در حدي ما شلوغ كرديم كه يادم مياد تمام مديرا حتي استاد هاي كه اون موقه ها تو سايت عضو بودن(دبير بعضي مراكز سمپاد بودن) بالا تو ليست كسايي بودن كه دارن تاپيك ما رو ديد ميزنن
هميشه 10 تا ارسال آخر مال سمپادي هاي كرمان بود
مديرا دعوامون كردن!
فك كنم نرگس بود مدير شناخت!
كلا خيلي خوش ميگذذشت

بعد از اون رسيد به وقتايي كه كم كم سايت خلوت شد
روابط بچه ها يكمي بد و سرد

خيليا رفتن

ولي هنوز سمپاديا رو خيلي دوس دارم

تو اين سايت با خيليا آشنا شدم
خيلي چيزا هم ياد گرفتم
اينجا راحت ميشه كسايي رو پيدا كرد با طرز تفكر هاي قابل قبول
اگر باقي بمونن!


فعلا چيز ديگه تو ذهنم نيست!
----------



ويرايش:
يه چيز ديگ هم يادم اومد آبرو ريزي و اينا

يكي از بچه ها براش صندلي داغ باز شده بود
نميدونم فك كنم فرشيد بود

بعد يه نفر اومده بود يه عالمه سوال پرسيده بود فرشيد نقل قول كرده بود و جواب داده بود
بعد منم اون پست رو نقل قول كرده بودم و جواب داده بودم
بعد كلي ضايع شدم و اينا :-[ :-"
 

مهسا 1376

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,507
امتیاز
6,631
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمانشاه
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

اومدم گفتم خاطرا بنویسم خیلی کم میشه خاطره ندارم بعد گفتم حالا چرک نویس بنویسمش تو یه کاغذ :D دو تا کاغذ برد ;;) اگه خسته نشدم همشو با هم مینویسم ولی :D ;;)
16 تیر پارسال همینجوری یهو سمپادیا ظاهر شد :D 8->
هیچی نمیدونستم ازش :D نمیدونستم چیه :D هیچی سرم نمیشد :D ولی عضو شدم (با یه نام کاربری ضایع :D ;;)) از قسمت فهرست دو سه تا انجمن انتخاب کردم و رفتم هی میخواستم پست مبدم هی میترسیدم :D( حالا انگار پستام خیلی خوب بودن :)) همه از دم چرت و پرت :)) اون روز کلی با نرگس بهشون خندیدیم ;;)) خلاصه یه روز دیدم e پ.خ دارم رفتم دیدم aaa ستاره بعد ایدیش رو داد و اینا و گفت بالاخره یه هم سن من اینجا عضو شده و این حرفا و در مورد سوسک کلی چت کردیم و اینا :D :Dتا بعد مدتی یه تاپیک دیدم عکس بچگی کاربران ;)) بعد عکس گذاشتم و دیگه در مورد عکس بچه ها هی نظر میدادم :D خلاصه چندتا کاربر اومدن زدن تو ذوقم و اینا بعد ستاره :D اومدم بهم تذکر داد :D بعد دعوا شد و کلی آبرو ریزی و این حرفا :D(ستاره یادش نیوفت :D X_X :-") در همین حال یکی بهم گفت بیا سمپادبکس اونجا خوبه :D ما رفتیم عضو شدیم و دیگه سمپادیا نیومدیم :D تا سمپادبکس ترکید :D بعد دوباره اومدم سمپادیا :D ولی یه حس بد داشتم :( :D
خلاصه کلی فعالیت این حرفا تا بازم سمپادبکس درست شد :D یه مدت رفتم فعالیت کردم ولی من از سمپادیا خوشم اومده بود ;;) دیگه سمپادبکس نرفتم همین اومدم سمپادیا :D ;;)
دیگه کم کم با بچه ها دوست شدم :D یکم با جو سمپادیا اشنا شدم :D :-"
با سروش دعوا کردم(اینو خودش گفت ولی من حافظم یاری نمیکنه :D) ، با نرگسم دوست شدم ;;) x: ، تو موقع امتحانا از همیشه بیشتر میومدم سمپادیا :D ;;) تویه خردادم که کلا از دوم تا یه هفته بعد امتحانا صندلی داغ داشتم :D ;;)

اقا یه قسمت داستان واسه بعدا :D گردنم پوکید :D یه بارم اینارو نوشتم تازه ;;)
8->
 

Sobh@n

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
570
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

ما سمپادیا عضو شدیم ، اتفاقا بلد بودیم باهاش کار کنیم ، کار کردیم و خیلی حذبش شدم تا اینکه یه روز وای :-ss ریحانه! بهم درباره کارای گرافیکیشون پ.خ داد و گفت کمک میخواد و این چرت و پرتا و ما کاراشون رو درست کردیم و تا خواستیم تحویل بدیم گفت مدرسمون خودش تحویل گرفته ، کلّی خورد تو ذوقّم

چه بی مزّه بود نه ؟ :-<

------------------------------

همه میدونن ، یا نمیدونن که من از دیس لایک خیلی بدم میاد
هرکسم که بهم دیس میداد باهاش دعوا میکردم
وقتی خواستم شبکه سمپادیا رو راه اندازی کنم ، این علی سینا هی کرمش گرفت و به ما دیس میداد ، بعدش من یه کار خیز ، خیلی خیر کردم که همه دیساشو برداشت

-------------------------------

یه خاطر خیلی شیرین دارم که این دوستان عزیز برام ساختن این بود که باعث شدن من بن بشم و به خودم بیام
 

smartgirl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
480
امتیاز
1,113
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
کامپیوتر (البته ب جایی نرسیدم متاسفانه ... )
دانشگاه
خوارزمی، امیرکبیر
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

تابستون سال 89 دوستم هی میومد سمپادیا و همش تعریف میکرد یه سایت باحاله و ... و جالب اینجا بود که عضو نبود و فقط پستاشو میخوند.... :D

منم یه وقتایی میرفتم از اطلاعاتی که بچه ها گذاشته بودن استفاده میکردم و جالب اینجا بود که نه من و نه دوستم هنوز عضو نبودیم :D :D

خلاصه کلی گذشت
و اخرای بهمن دوتایی تصمیم گرفتیم بیایم عضو شیم...
چشمت روز بد نبینه از اون به بعد سمپادیا عین مواد مخدر بوده برای من....
هی سمپادیا سمپادیا ...

مامی از دستم کلافه بو و همچنین همکلاسیهامون
چون من و دوستم همش درباره ی پست ها و بچه های سایت حرف میزدیم....

یه مدت بعد از ظهر موقع امتحان دم ظهر و تابستون شبها هم بیدارم...

الان هم همینجوریه...

حرفمون فقط درباره ی سمپادیاس..
همین تابستون (1390) که داره تموم میشه تا دو روز دوستمو تو کلاسی جایی نبینم و درباره ی سمپادیا حرف نزنم آروم نمیشم...

همین الان یه هفته س ندیدمش .... دارم میترکم...

اخه وقتی با یکی بحث هم میکنی خیلی جالبه ... حالا چه برسه وقتی توی یه تاپیک همه علیه یکی میشن.... ;))

چه حالی میده وقتی بعد یه روز میای میبینی لایکات زیاد شده ....
یا وقتی میبینی یکی بهت pmداده...
در کل سمپادیا عشقــــــــــــــــه

s x: a x: m x: p x: a x: d x: i x: a
.com
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

میدونیین من اولین کس از مدمون هستم که اینجا عضو شدم.... ;;)خودمو پاره کردم بیان عضو شن اون یکی ها نیومدن...! :D
یه روز همین طور تو نت بودم...تو گوگل زدم المپیاد شیمی...اسم چنتا سایت آورد...منم رو ماله سمپادیا کلیک کردم..
یکم خوندم خوشم اومد..عضو شدم....
الان جون من فک نکنین من یه وخ خنگماااا!!!!!! :D
اصن من تا 14 روز اول از وجود انجمن های دیگه تو سمپادیا خبر نداشتم! :-" :D
ینی فک میکردم که این المپیاد شیمی فقط هس!!!!........
یه بار همین جوری دستم خورد رو فهرست...دیدم یه عالمه تاپیک و انجمن دیگه هم هس...
بعد با خودم فک کردم((اوهههههه...کی حال داره بره بازم تو این همه جا ثبت نام کنه/؟؟!!!!!!!)) :D :-"
ینی فک میکردم مثلن واسه انجمنای دیگه بازم باید تو انجمن عضو شیم! :D
بعد 20 روز اینا من فمیدم
عه!!!!!!!!!!!!!!ینی این همه جا بوده من خبر نداشتم؟؟!!!!! :D
واقعن من چه قد با هوشم!؟؟نه؟!! :D
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
خاطرات در سمپادیا

ی سال پیش بود یا دوسال پیش یادم نیس
صندلی داغ زده بودن
ی دو نفریم بودن
اصن اسم نمی برما
اصن اون دو نفر ۲قلو نبودن
اصن اون دو نفر کیوان و کوروش نبودن
اصن:))
بعدش یکیشون(فک کنم کوروش بود)
لینکای سایتای دیگه صندلی داغاشونو میداد
بعد من از اونجا واسش سوال کپی پیست میکردم
اونام طبیعی جواب میدادن
انگار نه انگار
کلن ۳تایی تلاش میکردیم صندلی اینا زیاد شه صفحه هاش
ی اوضاعی بود=))
 

.!؟

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
798
امتیاز
5,565
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
کرمان
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

نگاهي چند بر ساير خاطرات:
يه مدت بود تو سايت دعوا شده بود اون موقه اي كه فرشيد سمپانت رو زد
رفتيم اونجا من و پرديس ناظم بوديم!ياشار و يكي ديگه معاون بودن!يادم نمياد درست!عمادم يه كاره اي بود فك كنم!فرشيدم كه مدير
كلا سمپانت خوب بود تا اينكه زودي تركوندنش



يه مدت ديگه بود
چند تا تاپيك زده بودن به اين عناوين:
"شايعه سازي"
"بياين داستان بسازيم"
اين 2تا تاپيك محشر بودن :))
كلي ميخنديديم
توي اون داستان ساختنا ...


من اون موقه ها نام كاربريم"بزغاله" بود!خره هر كي مسخره كنه :D
بعد داستان ميساختن واسمون
يعني عمرا يه نفر نميگف مريم!همه ميگفتن بزغاله :-"
اون موقه ها بزغاله دوست داشتيم عيبي نداشت! :-"

يه مدت هم كه شد كه فكرسوق برگذار شد
قبلش يه تاپيك زدن "اشنايي در فكر سوق"
اونجا هم خيلي خوب بود
گرچه با بچه ها دور هم جم نشديم
اون موقه ها اوايلي بود كه تو سايت بوديم و ميشناختيم بچه ها رو اما خيلي جور نبودن همه با هم
هر گروهي يه ور واسه خودش بود

خاطرات فكر سوق مطرح نميشوند چون با اينكه بچه ها بودن اما ربط به سايت نداشت


راستي بچه هاي مشهد كلا خبر نشده بودن
هيچ كس شركت نكرده بود
كلي افسوس خوردن و اينا
ما كلي خنديديم



ديگه فعلا همينا!
زياد شد ديگه
 

ali.Holmes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
347
امتیاز
561
نام مرکز سمپاد
علامه حلي
شهر
كرمان
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

من که کلا پیامک هایی که بهم میرسه از طرف همراه اوله، دیدن پیغام خصوصی واقعا لذت بخشه!
...........
بودن تو سمپادیا دو بخش قبل از حرف بزن و بعدش
(-به علت خود سان/:/ سوری این قسمت حذف شد-)
.......
بالاخره یه خاطره یادم اومد( چون اصولا آدمی نیستم که برای کسی خاطره باشم):
یه مدت شده بودم اذان آنلاین! پ.خ میدادم(به هم شهری ها البته!) که نمازه نماز......
 

saranaz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
996
امتیاز
4,711
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

سوم راهنمایی(سمپادی نبودم) که بودم دوستام در مورد این وبسایت حرف زدن و گفتن خیلی جالبه همه باهوشای مملکت توشن و فلان و ....:D
ما هم اومدین یه چند روزی به عنوان مهمان توش کلی گشت و گذار هی می خواستم جواب بدم منم شر کت کنم نمیشد خب :-<
بعد از اون چند روز دیدیم این جوری نمیشه عضو شدیم! B-)ولی بعد دیدم نه این کارا با من جور نیست دیگه نیومدم سمپادیا پستم اصلا ندادم
گذشت تا مهر اول دبیرستان یه ایمیل از سمپادیا اومد که شما خیلی وقته ( یادم نیست گفته بود چند وقت)وارد سایت نشدید بیاید دلمون واست تنگ میشه! :P
منم اون موقع سمپادی بودم :Dدیگه دیگه خیلی ذوق داشتم وقتی وارد سایت شدم اونم مجاز *-:
 

lof

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,866
امتیاز
10,628
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
پلى تكنيك تهران
رشته دانشگاه
مهندسى معدن
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

سمپادیا قسمت دوم [قبل از خروج کبری]

بعد از 11 ماه دوری دوباره به سمپادیا برگشتم

وقتی دیدم 4 تا ستاره زرد و 1 ستاره قرمزم تبدیل به 4 ستاره سبز و یک آبی شده

اصلا خودم رو نباختم

با 126 تا امتیاز + شروع به کار کردم

اولین نفری که بهم پ.خ داد و گفت کجا بودی مردک این همه مدت فرشید بود :D

گفتم افرادی نزاشتن

گفت اسم بده جنازه تحویل بگیر :)))

بعدم که گفتم مامان بابام بودن بیخیال شد :D

خلاصه برگشتم

بدون هیچ رو در بایستی باز شروع کردم به دعوا و جر و بحث تو بحثای اعتقادی و بقیه بحثا

خلاصه کلی بحث میکردم

آخرشم یه اخطار 10 درصد گرفتم :D

خلاصه کم کم جای خودم رو باز کردم تو بحثا


ملی اون موقع هنوز تازه وارد بود :D

همین طور مهسا :D

من با اینا خیلی دعوا میکردم :D

ملی که کلا رو اعصاب بود :D

خلاصه این بیچاره ها از من فک کنم خیلی شاکی بودن :D


اون زمان خانواده سمپادیا گذاشته بودن من از وسطاش رسیدم

آخرم هیچکی به پا نداد و بی خانواده تف شدم :))))

فقط یه خواهر ناتنی داشتیم :D


معما و هوش یه تاپیک 20 سوالی قدیمی بود

این قوانین نداشت

خلاصه منم نخود آش :D

رفتم به یاشار گفتم ببندش :D

یه تاپیک قوانین دار زدم

بعد مریم اومد گفت معنا نداره :))

بستش قبلیه رو اومد پاکسازی کنه نتونس :D

معما و هوش مدیر داشت نرگس بود من واسش درخواست دادم

بار اول قبول نکردن :D

منم رفتم حرف بزن گفتم کلی فحش دادم و گفتم دست از سر بحث سیاسو و اعتقادی ور نمیدارم :))))))


یه کم گذشت دیدم نه نمیشه :D

خلاصه بحثا رو گذاشتم کنار

رفتم درخواست مدیریت معما و هوش رو دادم و موافقت شد

یه دفعیه مدیرم کرن

خیلی خوش حال شدم

خلاصه ذوق مرگ و اینا :D


همین طوری خودم رو کم کم بین بچه ها جا کردم

واسم صندلی داغ زدن

خیلی خوب بود صندلی داغ

اولین سوالی که هر کی داشت:

ببخشید lof یعنی چی؟!

:))))

فک کنم اینو واسه یه 70 80 نفری توضیح دادم :D


مدرسه علوم تابستانی شریف شروع شد

میتینگ هم همون موقع بود

به بهونه ی مدرسه رفتیم تهران

میتینگ خوب بود

ادامشم مدرسه بهترش کرد

روابط خیلی قوی تر شد

خیلیا رو از نزدیک دیدم و حرف زدیم

باعث شد روابط صمیمی تر بشه


علی (kinder) مدیر گفت و شنود بود

بهش خیلی تاختیم

از مدیریت برکنار شد

هنگامه مدیر بود و خیلیم خوب بود

خانواده سمپادیا زد ممد دوباره

مام آخر خونواده دار شدیم :D

البته یه سری تغییراتی انجام شد که خوشم نیومد یکم ناراحت شدم

ولی بعد برگشتم و خلاصه با 6 تا بچه خونواده دار شدم :D


هم زمان باهاش هنگامه شب نشینی زده بود

من به دلایلی اعلام خدافظی کردم

با اصرار دوستان برگشتم

خصوصا ملی

بیشتر برگشتم به خاطر ملی بود


نمیدونم چی شد هنگامه رفت

گفت و شنود بیمدیر موند

با زدن یه تاپیک ناجور تو گفت و شنود و حرفای داغون توش

دیگه رفتم درخواست مدیریت دادم

مدیرم کردن :D

اصن خیلی خوش حال شدم :D

یکی از فانتزیام بود واقعا :D

قوانین رو وض کردم

و خلاصه کارم شورع شد

ممد اومد سیستم لایک رو از گفت و شنود برداشت

رفتیم با بچه ها اعتراض کردیم

مجبور شد برگردونه

بعدش یه سری کامیک رفتن و خلاصه خوب بود :D


یکی دیگه از فانتزیام رسیدن به مهران تو امتیازا بود

اصن مهران رو خیلی شاخ میدونستم! :D

خلاصه کم کم فاصلم رو باهاش کم کردم

البته خودشم کم میومد

باعث شد بهش برسم

واقعا اون زمان خیلی خوش حال بودم :D

اصن یه وضی بود :D

ولی بعد فهمیدم امتیاز گرفتن خیلی هم مهم نیست


یکی دیگه هم خوردن خاک انجمن و مزش بود :D

که اونم بهش رسیدم و مزش رو تست کردم :D


فانتزی دیگم گرفتن لایک از ممد بود :D

بالاخره بهم لایک داده بود :D

تو پست خودم نمیگنجیدم :D


یه سری شیطنتم کرده بودم :D

یکی از تاپیکاشو قفل کردم :D

به یکی هم گیر دادم تکراریه خودش قفل کرد :D

یکی هم گفتم خلاف قوانینه :)))


تو این مدت چند بار هک شد سمپادیا و یه بار سرور مشکل پیدا کرد

اون روزا بچه ها cf مزاشتن میرفتیم حرف میزدیم


بالاخره میخواستم برم سوم و شروع بدبختیا..

مجبور شدم از سمپادیا که مثه خانوادم بود خدافظی کنم


تو این 2 سال خیلی چیزا ازش یاد گرفتم

بیشک یکی از تاثیر گذارترین چیزا توی زندگیم بود

فقط میتونم یه چیزی بگم:

I LOVE YOU SAMPADIA.COM

شروع خروج کبری...


پ.ن: اینا رو بیشتر برای خودم نوشتم که وقتی برگشتم خاطرات خوبم یادم بمونه :)
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

اِ سروش دوباره میخوای بری؟ینی دیگه پستای منو الکی پاک نمیکنی؟هورا... [-o<

شوخی کردما...بیا اینورابازم...منم برام سوال شده که لف ینی چی؟ :-?

اولا که اومده بودم تو سایت کلی بهت خندیدم گفتم چه اسمی!!لُف =))

حالا واقعا ینی چی؟؟

یه خاطره دیگه...من همیشه ملی و ریحانه رو باهم قاطی میکردم نمیدونم چرا =))

راستی اولا که اومده بودم کلی زور زدم تا فهمیدم پ خ ینی چی :D
به راستی که من یک تیز هوشم ;;)
 

TMNT

علی‌سینا
ارسال‌ها
2,264
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب 1
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1395
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات کاربران در سمپادیا دات کام

به پیشنهاد و تعریف یکی از دوستان که از مهد کودک من باهاش بودم عضو شدم و پست های 100% اسپم مثل: "جالب بود" و عالی بود میزدم و کسیم شک نمی کرد :D
خلاصه 1 ستاره گرفتم و کلی خر کیف شدم!! x:
اونموقع با dial up میومدم و فقط به خاطر سمپادیا تو نستم با adsl آشنا بشم!
اونموقع همش منتظر دعوا بودم! :D
به مدت 3 .4 ماه اصن نیومدم به خدا خودمم نمی دونم دلیلش چی بود! :D
بعدش فهمیدم یاهو مسنجر چی چیه! :D
از اونموقع فقط با صادق چت میکردم و از سمپادیا می حرفیدیم!
همین طور گذشت و فهمیدم هک یعنی چی!
اصن همه چی رو این جا یاد گرفتم!
من میتونم به جرعت بگم که تو کلاسمون از همه اطلاعاتم راجع به کامپیوتر و بازی و اینترنت و نجوم و هوافضا و بقیه انجمن هایی که توش شرکت کردم بهتره!!
همه اینا جدا کلمه"باو" هم جدا! :))
یه مدت بچه ها (به خصوص سروش) میگفت باو ما تا گل گیر میکردیم! :D
خلاصه یک روز ازش پرسیدم و اون جواب نداد بعدش فهمیدم داشته به من میخندیده نتونسته بنویسه! :))
امیدوارم کسی از من (به جز سبحان) این جا ناراحت نشده باشه!!
من بیش تر الگوم سروش بوده تا به این جا رسیدم و تقریبا فان خوبی تو پستام به کار میبردم!!
امیدوارم سروش هم حواسش بوده باشه و حرکت اشتباهی نکرده بوده باشه :D
خلاصه الان اینم و سروش اونه! :D
اولش به سروش حسادت میکردم واسه این که همه چی داشت(نه فقط تو سمپادیا ها!)!
خلاصه I ♥ سمپادیا و سروش و صادق و همه بقیه دوستان و مهران و فرشید! :D
امیدوارم بازم همدیگه رو بعد از این تو جامعه واقعی با زن و بچه ها(شایدم شوهر! :D) ببینیم و همدیگه رو واسه شام دعوت کنیم!! [-o<
از همه بچه ها هم به خاطر درمیون گذاشتن اطلاعاتشون ممنونم و دستشونو میبوسم!
 
بالا