قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ... - اوریانا فالاچی
ولی اگر مرد به دنیا آمدی ، همان‌قدر شادمان خواهم شد . شاید هم بیشتر ، زیرا تو از این همه سرافکندگی دور خواهی بود . اگر مرد به دنیا آمدی ، از این بیم نخواهی داشت که در خم یک کوچه‌ی تاریک به تو تجاوز شود . برای این‌که در اولین نگاه تو را بپذیرند به صورت زیبا نیاز نداری ، و برای پنهان کردن هوشت محتاج اندام موزون نیستی . با هر کس که بخواهی هستی بدون این که مجبور به تحمل قضاوت های بدخواهانه باشی ، هرگز به تو نخواهند گفت که گناه روزی پدید آمد که تو سیبی از درخت چیدی ...
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

او بر این باور بود که سرنوشت او را به بازی گرفته است, چون در طول زمانی بسیار طولانی و رنج آوردر آرزوی راهی برای رسیدن به دریا بود و هرگز نیز آرزویش براورده نگردید, اما آن روز که اصلا" در فکر دریا نبود, بر حسب تصادف, سرنوشت دریا را در جلوی رویش قرار داد...

خوشش نمی آید در یک بازی شرکت کند که دو طرف در قوانین بازی توافق داشته باشند...

بدبختی تازه بدبختی قبلی را از یاد میبرد...

چقدر مردها عجیب هستند, از طرفی تمام عمرشان را به نبرد با کشیش ها می گذرانند و از طرفی کتاب ذعا هدیه میدهند!

بهترین دوست کسی است که طلف شده باشد...

پایان دادن جنگ از آغاز آن بسیار سخت تر است...

دوباره کوشید تا در دل خود جایی بیابد که هنوز به سنگ تبدیل نشده باشد, اما چیزی نیافت... x:

راز خوشبختی دوره پیری جز پیمان شرافتمندانه با تنهایی چیز دیگری نیست!


صد سال تنهایی
گابریل گارسیا مارکز

(هرچقدر برم جلو ویرایش میکنم اضافه میکنم!)
 

skyfullofstars

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
1,055
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرمان
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

از كتاب برو آن جا كه دلت ميگويد ترجمه شهرزاد ميچلي:
در كنار درخت ، درخت باش . در كنار رود ، رود باش .در كنار چمن ،چمن باش . در كنار آدم ها ،آدم باش .
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,626
امتیاز
24,465
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

همیشه تعریف میکرد چطور صاحب 3 بچه شده است.مقصودش من بودم و فرانک و پدر.البته غلو هم نمیکرد.روزهای سردی را ب یاد میاورم ک فرانک و پدر و من صبح ها توی اتاق جلویی خانه ب صف می ایستادیم و آنجلا هر 3 نفرمان را قنداق میکرد و اصلا هم فرقی بینمان نمیگذاشت:تنها تفاوت ما این بود ک:من ب کودکستان میرفتم...فرانک ب کلاس اول دبیرستان میرفت.و پدر میرفت تا بمب اتم درست کند!!
------------
مادر صبحانه ی مفصلی تدارک میبیند.و بعد ک میز را جمع میکند میبیند ک یک بیست و پنج سنتی و یک ده سنتی و سه پنی پهلوی فنجان قهوه ی پدر است.آخر پدر ب مادر انعام داده بود
------------
باکونون:هر کیش و آیینی بر پایه ی یک دروغ بزرگ بنا شده است...
-----------
باکونون:تمام چیزهایی ک من میگویم دروغ هایی هستند ک با هم جور هستند...

گهواره ی گربه...کرت ونه گوت جونیور
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

امروزعصر سرم پر است از احساسات بي زبان و اتفاق هايي كه به جاى كلمه بايد در ابعاد چسب زخم تعريفشان كرد.

اتوبوس پير / ريچارد براتيگان
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,820
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

خاطره های پراکنده ای را به یاد می آورد, اما آن ها خیلی نامفهوم در خاطرش جان میگرفتند. یاد گرفته بود که چگونه با سردی به آنها بیاندیشد و به آن خاطره های اجتناب ناپذیر مهلت برانگیختن احساس هایش را ندهد...

هر وقت میکوشید حقیقت هایی را که از طریق الهام های درونی درک میکرد از راه چشم مشاهده کند, به اشتباه دچار میشد...


صد سال تنهایی
گابریل گارسیا مارکز
 

Mahshid.M

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
379
امتیاز
4,459
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

+ این پایان هر گونه خبر خوش درباره ی همه چیز است . سیستم ایمنی سیاره ی ما دارد تلاش می کند بلکه خود را از شر ّ آدمیان خلاص کند .

+ بله ، سیاره ی ما بدجوری به هچل افتاده است . ولی هچل همیشه وجود داشته است . هرگز چیزی به اسم ِ " روز های خوش گذشته " در کار نبوده است . روز ها فقط روز بوده اند ، مثل باقی روز ها .

+ ... من در جواب این مرد گفته ام اگر تردید دارد که ما شیاطین ساکن دوزخ هستیم ، باید برود و بیگانه ی اسرارآمیز اثر مارک توین را بخواند . این کتاب را مارک توین به سال 1898 ، خیلی پیش از جنگ جهانی اول نوشته است . در داستان بیگانه ی اسرارآمیز که اسم کتاب نیز از آن گرفته شده است مارک توین ثابت می کند که ابلیس سیاره ی زمین و " آدمیان ملعون " را آفریده است و نه خدا ، مارک توین از این کار خود به شکل هولناکی احساس رضایت می کند ، و من نیز . چنان چه به گفته ی من شک دارید روزنامه های صبح خودتان را بخوانید . مهم نیست کدام روزنامه. مهم نیست به کدام تاریخ.

+ به نظر من بزرگ ترین اشتباهی که مرتکب می شویم ، که فقط اشتباه آدمی بودن از آن بزرگتر است ، به نحوی با مفهوم زمان ارتباط دارد ، که زمان به راستی چیست . ما ابزار های بسیاری داریم تا زمان را مثل کالباس قاچ قاچ کنیم ، مثل ساعت و تقویم ، و این قاچ ها را طوری نامگذاری می کنیم انگار صاحب آن ها هستیم و هرگز امکان ندارد تغییر کند _ برای مثال ، " ساعت 11 صبح دوم نوامبر ، 1918 " _ در حالی که در واقع احتمال دارد این قاچ ها تکه تکه شوند یا مثل قطره های جیوه جست و خیز کنان فرار کنند ...

مردی بدون وطن / کرت ونه گوت
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,626
امتیاز
24,465
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

در مورد انسان امروزی یک جمله کافیست:او زنا میکرده و روزنامه میخوانده است!
--------
آخر فکرش را بکنید کسی خودش را در آب بیندازد.و آنوقت از دو حال خارج نیست:یا شما برای نجاتش خود را ب آب می افکنید و در فصل سرما ب عواقب بسیار سختی دچار خواهید شد!یا او را ب حال خود میگذارید و شیرجه های نرفته گاه کوفتگی های عجیبی ب جا میگذارد
---------
در واقع از فرط انسان بودن آن هم با این درجه از سرشاری و سادگی خود را کمی مافوق بشر میدیدم!
---------
آیا میدانید چرا ما همیشه نسبت ب مردگان منصفتر و بخشنده تر هستیم؟دلیلش ساده است.با آنها الزامی در کار نیست.ما را آزاد میگذارند و ما میتوانیم هر وقت فرصت داشتیم در فاصله ی میان یک مجلس مهمانی و یک یار مهربان یعنی روی هم رفته در اوقات هدر رفته بزرگداشت آنان را قرار دهیم
-------------
وقتی نابینایی را روی پیاده روی ک با کمک من ب آن رسیده بود ترک میکردم کلاهم را برداشتم و ب او سلام دادم!!مسلما برای او نبود ک کلاه از سر بر میداشتم چون او نمیتوانست ببیند.پس این سلام خطاب ب ک بود؟ب تماشاگران!ادای احترام پس از اجرای بازی بدک نیست نه؟
--------
آن کس ک تصور میکرد من از او نفرت دارم چون میدید با لبخندی صمیمی ب او سلام میگویم غرق در شگفتی میشد و نمیتوانست باور کند.در این حال بر حسب خلق و خوی خویش یا بزرگواریم را تحسین میکرد یا جبن و بی غیرتیم را تحقیر میکرد بی آنکه فکر کند انگیزه ی من ساده تر از اینها بوده است:من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم

بنابراین نقصی ک موجب بی اعتنایی یا حق ناشناسی من میشد من را شریف و بزرگوار جلوه میداد
--------
ب سختی میتوانستم تصور کنم زنی ک ب من تعلق داشته است هرگز بتواند از آن دیگری شود.ولی سوگندی ک برایم میخوردند موجب آزادی من و پایبندی آنان میشد

حال ک ب کسی جز من تعلق نداشتند میتوانستم تصمیم ب قطع رابطه بگیرم و در غیر این صورت این کار برایم تقریبا غیر ممکن می بود.
------------
هرگز با زنی آنقدر مهربان نبوده ام ک وقتی از بستر زن دیگری برمی خاستم!
-----
مردم از انگیزه های شما و صداقت شما و اهمیت رنج هایتان جز با مرگ شما متقاعد نمیشوند.تا وقتی ک زنده اید وضع شما برایشان مشکوک است و فقط شایسته ی تردید آنها هستید...

سقوط...آلبر کامو
 

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

عذر می خوام که بر خلاف عرف تاپیک، این قسمت رو به انگلیسی می نویسم. آخه کلمۀ آخرش فکر کنم من-درآوردیه، مطمئن نیستم کیفیت جمله توی ترجمه حفظ شده باشه. حالا اگه خلاف قوانین تاپیکه پاک بشه بی زحمت.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------​

.I'm just waiting and this is as good a way to wait as any other way to wait because waiting's all the same anywait​

پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
ریچارد براتیگان
 

kavir

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
280
امتیاز
1,213
نام مرکز سمپاد
علامه حلی1
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

شما خیال می کنین در تمام کارهاتون درستکار هستین ولی این خودفریبی همه کسانی است که به بشریت ستم می کنن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینده چیزی به غیر از مصیبت های بزرگ نیست...

رگتایم/دکتروف
 

Lorca

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,015
امتیاز
6,847
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
زیست‌شناسی سلولی و مولکولی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

کتابی که واقعاً ازش خوشم بیاد، کتابیه که وقتی خوندنش رو تموم کردی، آرزو کنی که نویسنده ش یک دوست واقعاً نزدیکت بود و می تونستی هر موقع دلت خواست بهش زنگ بزنی. ولی این اتفاق زیاد پیش نمیاد.
- - - - - - - -
هیچوقت به کسی چیزی نگو؛ چون اگر بگی، دلت برای طرف تنگ میشه.
- - - - - - - -
خنده داره؛ تنها کاری که باید بکنی اینه که یک چیزی بگی که هیچکس معنیش رو نمی فهمه، اون وقت همه هر کاری ازشون بخوای برات می کنن.
- - - - - - - -
اگه یه دختر موقعی که سر قرار میاد خوشگل باشه، چه کسی به دیر کردنش اهمیت میده؟

ناتور دشت / جی . دی . سلینجر
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,626
امتیاز
24,465
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

من وضع این رفیقم را بهتر درک میکردم ک ب سرش زد تا دیگر سیگار نکشد و ب نیروی اراده هم موفق شد.یک روز صبح روزنامه را باز کرد و اطلاع یافت اولین بمب هیدروژنی منفجر شده است.از آثار حیرت انگیز آن آگاه شد و بی معطلی ب دکان سیگار فروشی رفت.
-----------
وقتی از عشق و از عفاف ناامید شدم عاقبت ب این نتیجه رسیدم ک عیاشی باقی مانده است.عیاشی ب خوبی جایگزین عشق میشود خنده ها را از بین میبرد.سکوت را باز میاورد و مخصوصا جاودانگی میبخشد.در مرحله ای از مستی هشیارانه وقتی ک دیرگاه میان دو زن هرجایی خالی از هرگونه خواهشی خوابیده اند امید دیگر شکنجه نیست.روح بر سراسر زمان حکم میراند درد هستی برای همیشه ب آخر میرسد.از یک جهت میتوان گفت ک من همیشه در عیاشی زندگی کرده بودم چون هرگز از آرزوی زندگی جاوید دست نکشیده بودم
---------
هر انسانی گواهیست بر جنایت همه ی انسان های دیگر!این است ایمان من.و امیدواری من
باور کنید ادیان از لحظه ای ک دم از اخلاق میزنند و با صدور فرمان تهدید میکنند ب خطا میروند.برای خلق مجرمیت و مکافات احتیاجی ب خداوند نیست.همنوعان ما با کمک خود برای این کار کفایت میکنند.شما از روز داوری الهی سخن میگویید.اجازه بدهید ک با کمال احترام ب این حرف بخندم!من بدون ترس و تزلزل در انتظار آنم:من چیزی را دیده ام ک ب مراتب از آن سختتر است.من داوری آدمیان را دیده ام.برای اینها قرائن مخففه وجود ندارد.حتی نیت خیر ب پای جنایت گذاشته میشود
خب؟پس تنها فایده ی خداوند باید این باشد ک بی گناهی را تضمین کند و من مذهب را بیشتر ب صورت تشکیلات مفصلی میبینم ک کارش شستن و سفید کردن است
-----------
جنایت تنها در این نیست ک دیگری را بکشی بلکه بیشتر در اینست ک خود زنده بمانی!
--------
گاه تشخیص کسی ک دروغ میگوید از کسی ک راست میگوید آسانتر است.حقیقت همچون روشنایی چشم را کور میکند.دروغ بر عکس همچون آفتابی ک در حال برخاستن یا فروخفتن است ب همه چیز جلوه میبخشد.


سقوط....کامو
پ.ن:ممنون از یادآوری مدیر!...
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

-بله، مسلما خودخواهی نوعی ضعف است ولی غرور، وقتی ذهن سالمی آن را هدایت کند، ضعف محسوب نمی شود.
---------------------
-من اعتقاد دارم در هر شخصیت، نوعی تمایل به کارهای بد وجود دارد، یک اشکال ذاتی که با بهترین آموزش ها هم نمیتوان بر آن غلبه کرد.
---------------------
-فریبنده تر از ظاهر فروتن در دنیا چیزی وجود ندارد. گاهی اوقات فروتنی معنای بی توجهی به نظرات دیگران را می دهد و بعضی وقت ها هم فخرفروشی غیرمستقیم.
---------------------
الیزابت با بی قراری گفت: ((و تمام عشقش فروکش کرد. فکر می کنم خیلی ها این طوری بر خودشان مسلط میشوند. نمیدانم اولین کسی که کاربرد شعر را برای دفع عشق کشف کرد چه کسی بود ))!
دارسی گفت: ((ولی من شعر را به منزله ی خوراک عشق میدانم)).
-بله ولی برای یک عشق نیرومند و سالم. همه ی چیزهای نیرومند، خوب تغذیه می شوند. ولی یک تمایل جزئی زود از گرسنگی میمیرد.
دارسی فقط لبخند زد و سکوت حاکم شد.
---------------------
-... آدم وقتی انگیزه داشته باشد، از فاصله ها نمیترسد.

غرور و تعصب (جلد1) - جین آستن
 

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,042
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

ماجرا از وقتی شروع شد که تو مُردی ..
از همان وقت بود که این سردرگمی شروع شد . این جارو جنجال مثل حلقه ای آهنی چرخید و چرخید تا آبروی تو را محکم به دیوار شهر کوبید . این سردرگمی خفت بار و گیج کننده که تو به خاطر قدرت به راه انداختیش و هر دو ما را با هم از آن بالا به پایین کشیدی . هرکس را که ببینی می گوید تو هرکار کردی از قصد کردی . فقط برای کیف کردن از نماشای ما ، که هر کداممان در یک گوشه از اتاق شمعی روشن کرده ایم تا ببینیم کداممان برنده می شویم.
ما دست ِ کم آن وقت این جور فکر میکردیم . قبل از این که بو ببریم مقصود واقعی تو چه بوده . حالا دیگر می دانیم که تو در واقع می خواستی ما را با هم قاطی بکنی . کاری کنی که توی یکدیگر محو بشویم . مثل عکس قدیمی که بگذاریش زیر نگاتیو ِ خودش ، تا بالاخره چهره ی واقهی مان رو بیاید .

[وقتی زنان مردان را دوست می دارند]
[روساریو فره]
از کتاب "داستان های کوتاه آمریکای لاتین".
 

سمپادی_ss

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
321
امتیاز
1,407
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

صدای مگی از خشم می لرزید.
الینور با خود فکر کرد:خدایا!اگر نگاه می توانست آدم را بکشد،من تا الان جنازه بودم!

"سیاه قلب"
کورنیلیا فونکه
 

فاطمه م.

فاطمه م.
ارسال‌ها
633
امتیاز
4,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهاردانگه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

My garden was my way of escaping what surrounded us.
A garden was one of the few things in prisons that I could control. It gave me the simple but important satisfaction of planting a seed, watching it grow, watering it, and then harvesting it. It was a small taste of freedom. In some ways, I saw the garden as being like my life.
Long Walk to Freedom by Nelson Mandela​
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

راستش را بخواهی سر ما کلاه گذاشتن. آن بالا، همان‌جا که هیج‌کس نیست یک نفر هست که به ریش ما می‌خنده. تو گربه‌ی چه‌شایر[nb]Cheshire ، گربه‌ایست در قصه‌ها که خندان به نظر می‌رسد.[/nb] رو دیدی؟ من ندیدم. اما بچه که بودم برام تعریف کردن. یک ادای خنده هست اما خنده‌ای پشتش نیست. آن بالا هم همینطور. یک خنده هست، همه‌اش تمسخر اما پشتش کسی نیست ...

خداحافظ گاری کوپر - رومن گاری
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,626
امتیاز
24,465
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

فلسفه میتونه همه چیز رو سخت تر بکنه...
یادت نره یک کلید همون جور ک میتونه قفلی رو باز کنه میتونه دری رو قفل کنه
:-<

روی ماه خداوند را ببوس...مصطفی مستور
 

nilufar77

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
352
نام مرکز سمپاد
سمپاد اصفهان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اونور اب......هرجا شد
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

heathcliff will never know how much i love him.whatever our souls are made of,his and mine are the same.he is always always on my mind​

ببخشید ترجمش نکردم...حس میکنم قشنگیشو از دست میداد با ترجمه
بلندیهای بادگیر.امیلی برونته .کاترین ارنشاو​
 

Sisyphus

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
736
امتیاز
16,202
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : قسمتهای جالب کتاب مورد علاقتون

هملت:خوب بچه ها با روزگار چه می کتید؟
گلیدنسترن:خوشوقتیم از این که زیادی خوشوقت نیستم...روزگار ما را بر فرق سر خود جای نداده
هملت:زیر پای خویش نیز نگذاشته است؟
گلیدنسترن:نه،قربان
هملت:پس شما در نزدیکی کمر او جا دارید که حدود وسط الطاف نهایی او باشد؟آری ، جهان فاحشه ایست.
کتاب هملت اثر ویلیام شکسپیر
 
بالا