قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

["Mehrab"]

در این کشور، همه احساس می کنند که کلاه سرشان رفته است و بنابراین فکر می کنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند.

ایوان کلیما
روح پراگ

 

["Mehrab"]

زندگی به من آموخت، که همیشه منتظر حمله احتمالی کسی باشم که به او خوبی فراوان کردم!

ویلیام فاکنر
حریم

 

[mohad_z]

ما هم اکنون چیزهای بسیاری می دانیم، اما نمی دانیم که آنها را میدانیم؛ زیرا در فن گردآوری و تفسیر تجربیاتمان هیچ آموزشی ندیده‌ایم.

شغل مورد علاقه/ صفحه ۲۷/ آلن دوباتن

 

[Asinus]

مرد هر زن و زن هر مرد
..................
قیصر هرچه میخواست با [سرزمین] گل کرد
نیکومدس هرچه میخواست با قیصر کرد
[نیکومدس فرمانروای بیتینیا بود که قیصر چند مدت نهمانش بود ]
...................
کیکرو : درباریان قیصر را به خوابگاه شاه میبردند و در آنجا او بر تختی زرین با رو تختی ارغوانی می آرامد و این مرد که از تبار ونوس است بکارتش را در بینیتیا می بازد
.................
بله این متن نقل قول هایی از افراد مختلفه راجب قیصر یولیوس
یا همون ژولیوس سزار
نویسنده کتاب سوینتنیوس از چیز های خصوصی افراد هم نگذشته چون در گذشته مسایل خصوصی برای قضاوت افراد مسیله مهمی بوده دربین مردم
مثلا حتی میگه که قیصر مو های کل بدنش رو میزد که در اون زمان کاری زنانه بود
یا روی رداش کمربند رو شل میبست که باز هم در اون زنان کاری بود زنانه
و خب این نشون میده سزار عجب آدم اوپن مایندی بوده که باید ها و نباید های جنسیتی و حرف مردم براش به اندازه پشم گوسفند هم نمی ارزیده
در کل فک کنم من از نوادگان سزار باشم چشاتونم از حسودی در آد [ وی دارد می اندیشد فردا لاک مشکیش رو بزنه یا آبی نفتیه رو]

 

["Mehrab"]

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ.
ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ وجود داشته و دارد ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ، ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.

برتراند راسل
تاریخ فلسفه غرب

 

["Mehrab"]

بیشتر مردم، به ترس‌ها و حماقت‌های‌شان زنجیر شده‌اند و جرئت ندارند بی‌طرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگی‌شان چیست...!
بیشتر آدم‌ها همین‌طور زندگی‌شان را بی‌هیچ رضایتی ادامه می‌دهند بدون آن‌که تلاش کنندتابفهمندسرچشمه‌ی نارضایتی‌شان کجاست یا بخواهند تغییری در زندگی‌شان ایجاد کنند...
آخر سر هم می‌میرند...!

پاتریک دوویت
برادران سیسترز

 

[حلزون]

راهی برای رویارویی با این غم نداشتم، جایی نداشتم که آن را ببرم یا پنهانش کنم. مثلِ بادی که بر تنم می‌وزید نه شکل داشت و نه وزن و نه می‌توانستم خود را در آن بپیچم.

چوب (جنگل) نروژی_ هاروکی موراکامی

 

[Hotaru]

.But I don’t want to go among mad people," Alice remarked“
".Oh, you can’t help that," said the Cat: "we’re all mad here. I’m mad. You’re mad"
.How do you know I’m mad?" said Alice"
”. You must be," said the Cat, "or you wouldn’t have come here"
Lewis Carroll, Alice in Wonderland ―​

 

[پرنیان.ک]

تعداد کمی از انسان‌ها ممکن است به این رضایت دهند که به حیوانات فرودست‌ تبدیل شوند، تا در مقابل، امکان بهره‌وری بیشتری از لذات حیوانات پیدا کنند. هیچ انسان هوشمندی به این رضایت نمی‌دهد که به یک دیوانه بدل شود؛ هیچ انسان آموخته‌ای نمی‌خواهد به یک بی‌سواد تبدیل شود؛ هیچ انسان صاحب احساس و وجدانی راضی نمی‌شود به یک خودپرست و فرومایه تغییر ماهیت دهد؛ هرچند متقاعد شده باشد که افراد کودن یا رذل به بهره‌ی خویش بیشتر خرسندند تا او به بهره‌ی خود.

فایده‌گرایی | جان استوارت میل
ترجمه‌ی مرتضی مردیها

 

["Mehrab"]

آرامش خود را به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکن، تا همیشه آن را داشته باشی...

ژوزه ساراماگو
مرد تکثیر شده

 

["Mehrab"]

وقتی نمیدونی که کجا میخوای بری، چه فرقی میکنه که از کدام طرف برى...!

آلیس درسرزمین عجایب
لوییس کارول

 

[SHAMIM.J]

من با استعداد بودم. یعنی هستم؛
بعضی وقت ها به دست هایم نگاه می کنم و فکر می کنم که می توانستم پیانیست بزرگی بشوم.
یا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند...
دست هایم را حرام کرده ام. همینطور ذهنم را ...

#عامه پسند
#چارلز_بوکوفسکی

 

[mohad_z]

کشمکش بی معنایی در سرم است. انگار مغزم دو قسمت شده و هر قسمت سعی می‌کند بر قسمت دیگر غلبه کند. انگار فکرم سرطان گرفته؛ سرطانِ فکر. حمله خودی به خودی. کشمکش خود با خود. این کشمکش اذیت کننده تر از هر کشمکشی است. تمنایم برای حرف زدن و تقلای هم برای سکوت مثل دو دشمن قسم خورده مقابل هم ایستاده‌اند.
انگار خودم نیستم، صفحه ۱۸۶/ یاسمن خلیلی فرد

 

[حلزون]

صرفا چنین نبود که او بسیار دعا می‌کرد، بلکه به دعا تبدیل شده بود.

نیایش_ هایلر

 

["Mehrab"]

آدمها همیشه آن چیزی نیستندکه نشان می‌دهند
و اگر می‌شد پشت ظاهرشان را ببینی،
با چیزهای حیرت‌انگیزی روبرو می‌شدی!

مگره و شبح
ژرژ سیمون

 

[mitokondry]

اگر نتوانید ریسک کنید،نمی توانید رشد کنید.
اگر نتوانید رشد کنید،نمی توانید بهترین باشید.
اگر نتوانید بهترین باشید،نمی توانید شاد باشید و اگر نتوانید شاد باشید....
چه چیزی دیگر مهم است؟

شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید
دیوید ویسکات

 

[پرنیان.ک]

در دنیا هیچ چیز ناراحت کننده تر از نگران استطاعت مالی بودن نیست.
من از آن هایی که پول را حقیر می شمرند خیلی بدم می آید. این ها یا ریاکارند یا احمق. پول مثل حس ششم می ماند که اگر نباشد آن پنج حس دیگر هیچ سودی ندارند.
این را هم می شنوی که می گویند فقر بهترین انگیزه ی هنرمند است، این‌ها نیش فقر را هرگز در جان و تن شان حس نکرده اند، این‌ها نمی دانند که فقر چه بر سر و روزگار آدم می آورد، تو را به ذلت و حقارتی بی پایان می اندازد. بال تو را از جای می کند و روحت را مثل سرطان می خورد.

پای بندی های انسانی
سامرست موآم

 

[Reyhuneeeh]

کلاهدوز:ب زودی کیع؟
زمان:اگه منو از دست بدین براتون میشه تا ابد...=)
آلیس در آنسوی آیینه

 

[thinker]

من از خودم می‌پرسم چرا حقیقت باید ساده باشد. تجربه من کاملا خلاف این را به من یاد داده است، حقیقت تقریبا هیچ وقت ساده نیست، و اگر چیزی بیش از حد واضح و آشکار به نظر می‌رسد، اگر عملی به ظاهر از منطق ساده‌ای پیروی می‌کند، معمولا انگیزه‌های پیچیده‌ای پشت سر آن هست.

– کتاب تونل اثر ارنستو ساباتو

 

["Mehrab"]

بعضی وقتها آدم فکر می‌کنه
کسی رو خوب می‌شناسه.
اما در واقع فقط نقابش رو می‌شناسه!


اگربمیری
فلوریان زلر