قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

anis

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
2,043
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ایلام
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
زیست
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
هرگاه فکر کنیم که مشکل ما "بیرون از ماست" خود این نوع اندیشیدن مشکل ماست،چون به این ترتیب به چیزی که خارج از ماست این توانایی را می بخشیم که ما را کنترل کند.
الگوی ذهنی "از بیرون به درون" یعنی هرچه بیرون از ماست باید تغییر کند تا ما تغییر کنیم.
رویکرد "کنشگر" تغییر از "درون به بیرون" است.یعنی متفاوت بودن و از طریق متفاوت بودن،در بیرون تغییر مثبت "به وجود آوردن".

هفت عادت مردمان موثر
استفن کاوی
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
‍ دلم می‌خواهد بروم و میان آدمخوارها زندگی کنم.
دولت دارد ما را می‌بلعد.
روی همه چیز دست گذاشته: فلسفه، حقوق، هنر، هوا...
مردم دیگر زیر چکمهٔ ژاندارم‌ها و ردای کشیش‌ها به‌تنگ آمده‌اند

#تربیت احساسات
#گوستاو فلوبر
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,307
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
قدرت در برابر روشنفکران اسلحه‌ی بی ثمریه!
_________________________________________________
دکتر : عالیه ، عالی تر از این نمیشه. هشتاد سال عمر میکنید!
قاضی : من الان هفتاد و نه سال سن دارم!!!
دکتر : خب پس سال فوق العاده ای رو در پیش دارین!
قاضی : [لباس میپوشد] خوبه
دکتر : نسخه هم میخواین؟؟
قاضی: برای چی ؟
دکتر : نمیدونم، بعضی ها نسخه دوست دارن ، بفرمایین این نسخه رو ببرین داروخونه ، هر چی دوست دارین بگیرین و سه دفعه در روز با یک لیوان آب بخورین!!

از کتاب مشنگ ها _ نیل سایمون!

نیل سایمون دیروز فوت کرد برای همین این ها رو نوشتم! :-<
 

fatemeh.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
8,146
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
پزشکی
مغزت را با این کار، له می کنی ،مرد!
آوارگیِ اندیشه ، دیوانه ات می کند.

یک عاشقانه ی آرام
نادر ابراهیمی
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
بهتر است با عقاید خودمان یک ابله سفیه باشیم تا این که با عقاید دیگران یک دانشمند به شمار آییم.

#چنین گفت زرتشت
#فریدریش_نیچه
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن‌تر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده... این حرف سنگین است... خودم هم می‌دانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند درآمد، فلزش معلوم می‌شود، اما فلز خطاکرده رو است، روشن است... مثل این کف دست، کج و معوجِ خطش پیداست... از آدم بی‌خطا می‌ترسم، از آدم دو خطا دوری می‌کنم، اما پای آدم تک‌خطا می‌ایستم...

#قیدار
#رضا_امیر_خانی
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
مادام مرلو [بعد از روماتیسم انگشت‌ها] با پیانویش وداع کرد. او معتقد بود شوری که نتوانیم آن را فرو بنشانیم بار خاطر است. باید رهاکردنش را آموخت تا جا برای شور تازه‌ای باز شود.

#همراز
#هلن_گرمیو
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
هیچ‌وقت نفهمید آدم ممکن است دلش برای چیزی تنگ شود که هیچ‌وقت نداشته.
ممکن است برای چیزی که نداشته سوگواری کند...

#دختری در قطار
#پائولا_هاوکینز
 

mohad_z

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,395
امتیاز
22,812
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
طـــهـران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
زیست فناوری/ ژنتیک
ترس، سوغاتِ آشنایی‌هاست.

بار دیگر، شهری که دوست میداشتم_نادر ابراهیمی
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
هیچ اشکالی ندارد احساساتی داشته باشیم
که دیگران چیزی از آن درک نکنند؛
هر کسی سفر خودش را می رود ...

#پس از تو
#جوجو_مویز
 

*Kosar*

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
311
امتیاز
6,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران_مرکز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
مریم از دانشکده که بیرون آمد با عجله تکه کاغذی را انداخت جلو امیر که ساعت ها بود منتظرش مانده بود.رفت آن طرف خیابان و سوار کرسیدای آلبالویی رنگی شد.تنها وقتی ماشین دور شد،امیر توانست خم شود و تکه کاغذ را بردارد و به دیوار سنگی دانشکده تکیه داد اما حس کرد پاهایش سست شده اند.نشست روی زمین. کاغذ را باز کرد و به هفت کلمه ی نوشته شده روی آن طوری خیره شد که انگار به هفت نعش پیچیده لای کفنی نگاه می کرد:
تو را برای ابد ترک می کنم،مریم.



نفسش را که با شدت بیرون داد کاغذ توی دستش لرزید.سرش را به عقب خم کرد و به دیوار چسباند.بعد چشم هاش را بست . آن ها را آنقدر بسته نگه داشت تا پلک ها خیس شدند،تا از گوشه های چشم قطره های اشک تا روی گونه ها سر خوردند.بعد چشم ها را باز کرد و خودکارش را از توی جیب پیراهنش بیرون آورد و باز به کاغذ توی دست هاش،به جنازه ها،خیره شد:

تو را برای ابد ترک می کنم،مریم.

زیر کاغذ و با خط ریزی نوشت:

چه حسن مطلع تلخی برای غم،مریم.

پاکت سیگارش را از جیب پیراهنش بیرون آورد و تنها نخ سیگار توی آن را آتش زد.به آن طرف خیابان نگاه کرد و دود سیگار را پاشید به سمت آدم های آن طرف خیابان.به آن ها که چیزی می خریدند،چیزی می فروختند،حرفی می زدند یا می خندیدند. نوشت:

پکی عمیق به سیگار می زنم اما

تو نیستی که ببینی چه می کشم،مریم

برای آن که تو را از تو بیش تر می خواست

چه سرنوشت بدی را زدی رقم،مریم

باز مثل وقتی که عینک نداشته باشد چیزها را مات و موج دار دید.انگار از پشت پرده ی نازکی از آب.از روی زمین بلند شد و کنار دیوار سنگی راه افتاد.پیچید و از خیابان بالا رفت تا رسید به پشت حصار فلزی.خاطرات انگار گلوله های مسلسل شلیک شدند توی کله اش و او ایستاد.تکیه داد به حصار. باز کاغذ را درآورد.دستش می لرزید و کلمات انگار رعشه گرفته باشند روی کاغذ کج و کوله می شدند:

مرا به حال خود واگذاشتند همه

همه،همه،همه،اما،تو هم؟!تو هم؟!مریم؟!

دقیقه ای جلو صندوق پستی مکث کرد و بعد تکه کاغذی را که مریم جلو دانشکده روی زمین انداخته بود گذاشت توی پاکت نامه ای که نشانی مریم و چند تمبر پشت آن بود.پاکت را انداخت توی صندوق،اما از جاش تکان نخورد.آن قدر به صندوق پست زل زد تا صندوق لیمویی رنگ موج برداشت و تار شد و انگار کسی آن را در هم کوبیده باشد،مچاله شد و عینک هنوزبود،آن جا،روی چشم امیر و انگار که نبود.

#مصطفی مستور _ من دانای کل هستم
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
بهتر است خیال برت ندارد، آدم ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هرکس فقط از دردهای شخصیِ خودش با دیگری حرف می زند. هر کس برای خودش، و دنیا برای همه!

#سفر_به_انتهای_شب
#لویی_فردینان_سلین
 

RREEZZAA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
364
امتیاز
-89
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
96
انسان ظاهري دارد و باطني،جسمي دارد و روحي...و آنان كه روح را انكار دارندعجيب نيست اگر تاريخ زندگي بشر را منحصر به تاريخ تمدن بينگارند و تاريخ تمدن را نيز از نظرگاه "تكامل تاريخي ابزار" بنگرند... و به تبع آن امروز عنوان " بزرگان تاريخ" فقط به كساني اطلاق شود كه راه تصرف مسرفانه و بي محاباي انسان را در طبيعت هموار داشته اند.
آنان انسان را معده اي بزرگ مي بينند كه در طول تاريخ ابزارهاي مناسبي براي سير و پر خوردن و تمتع هرچه بيشتر از لذات حيواني يافته است.
آغازي بر يك پايان، سيد مرتضي آويني
 

pouryaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
102
امتیاز
1,160
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
ایلام
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
اینستاگرام
  • اگه ما هم نخوایم فکر کنیم و بجنگیم پس فرق ما با اون احمقا چیه
فرق زیادی نداریم! فقط ما حماقت رو انتخاب کردیم به جای اینکه انتخاب بشیم. که می دونیم اگه چشامونو وا کنیم چه حجم عظیمی از گند و گه دنیا رو فرا گرفته. واسه همین چشامونو می بندیم و سعی می کنیم احمق خوبی باشیم. فرق ما اینه که نمی تونیم حتّی احمقای خوبی باشیم. کافیه قرص و مشروب و کوفت و زهرمارمون کم بشه یه دفه واقعیّت آوار میشه رو سرمون. یه دفه وسط عروسی می زنیم زیر گریه. یه دفه با مشت می کوبیم توی شیشه ی خونه مون و حتی نمی فهمیم چرا همه جا رو خون برداشته. ما حتی توی احمق بودنم خوب نیستیم


گفت وگودرتهران
سیدمهدی موسوی
 

azam

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
535
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
پارسال زیست شرکت کردم(فقط شرکت)
اینستاگرام
و عشق با نا امیدی، دشوارترین عشق هاست
غذا دعا عشق
الیزابت گیلبرت
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
سقفِ آزادی رابطه‌ی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد. در جامعه‌ای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه می‌شود.
وقتی سقف کوتاه باشد، آدم‌های بزرگ سرشان آنقدر به سقف می‌خورد که حذف می‌شوند، آدم‌های کوتوله اما راحت جولان می‌دهند.
مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می‌کنند که کوتوله می‌شوند و سقف‌ها پایین و پایین‌تر می‌آید و مردم بیشتر و بیشتر قوز می‌کنند، تا اینکه کمر خم می‌شود و دیگر نمی‌توانند قد راست کنند.

#بیچارگان
#فیودور_داستایفسکی
 

azam

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
535
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
پارسال زیست شرکت کردم(فقط شرکت)
اینستاگرام
وقتی بعد از دوران تاریم و ظلمانی غم و افسردگی، کورسویی از امید و خوشبختی می بینید، باید به هر قیمت ممکن آن را به چنگ آورید. این خودخواهی نیست، بلکه اجبار است. زندگی عطیه ای الهی از سوی خداوند است و وظیفه ی ما این است که زیباترسن چیزها را در زندگیمان پیدا کنیم.
___________________
به زعم من گسترش و شکوفایی استعدادهای انسانی ارزشمندترین اتفاق دنیاست. حتی اگر زندگی تنها برای یک بار به گونه ای رقم بخورد که کسی نباشی جز خودت

غذا دعا عشق
الیزابت گیلبرت
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,484
امتیاز
70,645
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی
اگر او سه شخصیت داشت ، شخصیت های من بی نهایت بود . من سایه ای بودم که نمی توانست قائم به ذات باشد .پس دائم باید به شخصیت کسی قائم می شدم .

هم‌نوایی شبانه ی ارکستر چوب ها _ رضا قاسمی
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی؛ فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر است!
تنها، کسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد میتواند حدِ اعلای خوشبختی را نیز درک کند.
میبایست انسان خواسته باشد بمیرد، تا بداند زنده بودن چقدر خوب است...
پس زندگی کنید و خوشبخت باشید!
هرگز فراموش نکنید که تا روزی که خداوند بخواهد آینده‌ی انسان را آشکار کند، همه‌ی شناخت انسان در دو کلمه خلاصه میشود: " انتظار کشیدن" و "امیدوار بودن".

#کنت مونت کریستو
#الکساندر دوما
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,484
امتیاز
70,645
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی
از تصور این منظره چنان به رعشه افتادم که بی اختیار به طرف پنجره خیز برداشتم . گویی این خیز، تداومِ همان رعشه ای بود که دایره هاش مثل دایره های سنگی افتاده در برکه ، از وحشتِ درون تا پای پنجره وسعت گرفته بود .
.

هم‌نوایی شبانه ی ارکستر چوب ها _ رضا قاسمی


+تشبیهش قشنگ بود
 
بالا