رضا امیرخانی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Admin2
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : رضا امیرخانی

من او+ارمیا+بی وتن رو خوندم...
اصلا خوشم نیومد که هیچ،بدم اومد....واقعا چرت بودن...چرت محض.
به نظرم به درد این جوونایی میخوره که صد تا کلاس نویسندگی و روزنامه نگاری میرن و سر جمع شش تا کتاب هم نخوندن!
 
پاسخ : رضا امیرخانی

لازمه من بازم مخالفت تام و تمامم رو با امیرخانی ابراز کنم ؟ :-"
من او و بیوتن و ارمیا رو خونده‌م .
اگه انقدر نمیخواست تو کله ِ مخاطب حرفاش ُ فرو کنه قابل تحمل تر بودن .
شخصا ً با درنا کاملا ً موافقم .
 
پاسخ : رضا امیرخانی

بهتره به جای اعلام مخالفت جواب امثال من و نرگس رو بدین ، که بحث مفید صورت بگیره نه صرفا امیر خانی بده ، لایک به فلانی ، الان مخالفت کردیم شاخ شدیم و اینا .. 8-|
 
پاسخ : رضا امیرخانی

اختیار دارید!با مخالفت که آدم شاخ نمیشه ...!
صرفن حالا نظر من و مثل اینکه یه سری دیگه این بود که ایشون نوشتشون به دلایلی که باز هز کس واسه خودش داره شبیه به هم هم نیست چنگی به دل نمیزنه.
قبل امبرخانی من یه چند تا کتاب از مصطفی مستور خونده بودم.حقیقتش امیرخانی طرز تفکرش من رو یاد اون انداخت.منتهی هوشمندانه تر به هر حال ;D
بالاخره تاکیدی نیست نظر کسی تغییر کنه واسه همین صرفن مخالفت بیان میشه و دلایل مخالفت.حالا باز اگه بحثی یا جواب(؟) ی بود.خب پایه ی بحث هم هستیم ;D
 
پاسخ : رضا امیرخانی

خب چه دليلي آوردين؟ اصليش اين بود كه عقايدشُ قبول ندارين و اونم كتاباشُ طبق عقايدش نوشته. ساينا و من جواب داديم! ;D :-?
 
  • لایک
امتیازات: sayna
پاسخ : رضا امیرخانی

آره!
من خودم جدا از این که عقایدش رو قبول ندارم به نظرم روشنفکر نمایی هست تو کتاباش و موضوعاتی هم که بهش پرداخته ارزش نداره برای من از اینا بدم میاد!
خیلی طبیعیه وقتی از موضوع و عقاید یه نویسنده خوشت نیاد یا حتا بدت بیاد با نویسنده مخالف باشی!
 
پاسخ : رضا امیرخانی

اميرخاني اداي روشنفكرا رو در نمي‌آره كه بگيم روشنفكر نمايي داره.
+ نپسنديدنِ يه نويسنده، با اين جمله كه "نويسنده‌ي خوبي نيست" فرق داره ها!
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از نرگس² :
اميرخاني اداي روشنفكرا رو در نمي‌آره كه بگيم روشنفكر نمايي داره.
+ نپسنديدنِ يه نويسنده، با اين جمله كه "نويسنده‌ي خوبي نيست" فرق داره ها!
مسلما اما"مخالف بودن با عقیده ی نویسنده"چیزی نیست که الان داره مطرح میشه...

عقیده ی واقعی نداشتن نویسنده مد نظر است...

+من او و ازبه رو گرفتم...یه مقدارشون رو هم خوندم...

متاسفانه نظرم عوض نشد...
جز این کلمه من چیزی دیگر از کتاب ها برداشت نکردم:حاجی...
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از گاو عاشق :
مسلما اما"مخالف بودن با عقیده ی نویسنده"چیزی نیست که الان داره مطرح میشه...

عقیده ی واقعی نداشتن نویسنده مد نظر است...

+من او و ازبه رو گرفتم...یه مقدارشون رو هم خوندم...

متاسفانه نظرم عوض نشد...
جز این کلمه من چیزی دیگر از کتاب ها برداشت نکردم:حاجی...
عقيده‌ي واقعي نداشتنُ مي‌شه برام واضح توضيح بدي؟!
+ ... آدم نمي‌دونه چي بگه :-"
 
  • لایک
امتیازات: sayna
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از نرگس² :
اميرخاني اداي روشنفكرا رو در نمي‌آره كه بگيم روشنفكر نمايي داره.
+ نپسنديدنِ يه نويسنده، با اين جمله كه "نويسنده‌ي خوبي نيست" فرق داره ها!
والا تا جایی که من یادمه نگفتم امیرخانی نویسنده ی خوبی نیست که تو "" هم گذاشتی ;D
حتا این رو هم توی همون پست اول گفتم:
به نقل از Dorna :
نثر آقای امیر خانی خوب هست.یعنی معلومه یه نفر باسواد کتاب نوشته.تمیز مینویسه.این نکته ی مثبتی هست که خیلی نویسنده های ایرانی الان ندارن!
:-/
 
  • لایک
امتیازات: N.M
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از نرگس² :
عقيده‌ي واقعي نداشتنُ مي‌شه برام واضح توضيح بدي؟!
+ ... آدم نمي‌دونه چي بگه :-"
حاجی حاجی کردن هیچوقت برای من عقیده نبوده...عین کسی میمونه که بهش بگین چرا نماز میخونی...
یه دفعه برات صلوات بفرسته...

"دین داری...دین داری...میشود دین دار خیلی چیزها نداشته باشد...انگشتر.جای مهر روی پیشانی.محسان.عبا و عمامه"


برداشتی که به نظر من از این تیکه میخواد به خواننده القا کنه:من روشنفکرم...فکر نکنی من آخوندم یا مثلا افراطی هستما...من روشنفکرم...اینو بدون...


آخه من نمیدونم این برادر که تمام زندگیش در حساب فروش کتاباشه چی داره که انقدر شهرت پیدا کرده...یکی مثل گلی ترقی رو هم به این آدم ترجیح میدم...
 
پاسخ : رضا امیرخانی

@ درنا: با تو نبودم! اما مثلاً نيما رك گفته بود كه نوشته‌هاش چرت محضه!
@گاوِ عاشق :-" : ارميا و بي‌وتن و ازبه رو خوندم و به‌نظرم دين‌داري شخصيتاي اين كتابا حاجي حاجي‌شون نبوده. اخلاقيات خاص خودشونُ داشتن، و خيلي از "كار"ـايي كه ارميا مي‌كرد بر مي‌گرده به دينش، نه "حاجي" گفتنش. :|
+
آخه من نمیدونم این برادر که تمام زندگیش در حساب فروش کتاباشه چی داره که انقدر شهرت پیدا کرده...ی
يعني نمي‌شه بدون توهين بحث كرد؟ :-? :|
 
پاسخ : رضا امیرخانی

خانم جان...چیچیو مخالفت الکی و فکر میکنیم شاخیم؟...بذار من براتون چار کلوم صحبت کنم روشن بشین:
خب،فرض کنیم شما یک خواننده(کتابخوان) هستید.شما دوست دارید کتاب خوب بخوانید.شما در یک کتاب خوب یا به دنبال سوژه ی خوب هستید یا به دنبال اُبژه ی خوب.
کتابهای امیرخانی آیا دارای سوژه هایی محشر و خیلی خاص هستند؟پاسخ روشن است:نه!کتابهای امیرخانی معمولا دارای سو؟ژه هایی معمولیو گهگاه ضعیف هستند...
حال به سراغ اُبژه میرویم:آیا فرم روایی امیرخانی خاص و خلاقانه و محشر است؟آیا از تکنیکهای نویسندگی بدیعی بهره میبرد؟آیا اصلا در این حد است که بخواهیم برایش از واژگان قلنبه و سلنبه ای مانند "اّبژه" بهره بگیریم؟:باز هم پاسخ از هور فروزان،روشنتر است:خیر!
پیوست 1:از چیزهای اعصاب خرد کن امیرخانی چشمپوشی کردم به آنها نپرداختم.چیزهایی که مثل جلال آل احمد(مدل دُگمتر و اغراق شده ش) چنان روی اعصاب آدم راه میروند که به کلی از خواندن کتابهایش پشیمان میسازند.چیزهایی مثل حکم کلی دادن یا تلاش برای القای معنی.
پیوست 2:این جمله،از خودم است و خیلی باهاش حال میکنم:"کسانی مانند جلال آل احمد و امیرخانی(بیشتر حرفم راجع به امیرخانی صادقه)، در حکم انگل اجباری جامعه هستند.یعنی شاید مانند انگل باشند،اما حضورشان اجباری و الزامی است و بحثهایی که به راه می افتددرباره شان،مفید است."
نتیجه:کتابهای امیرخانی،در بهترین حالت معمولی هستند.پسندیده تر آن است که انسان زمان خود را با ابتدا به هزاران کتاب خوب و خیلی خوب و عالی دیگر اختصاص دهد.
 
پاسخ : رضا امیرخانی

دوستانی که میگفتن دلیل بیارین،بی زحمت برای مخالفت خودشون با حرفهای من دلیل بیارن ;Dهر چند حرف حساب جواب نداره!
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از نیمچه :
خانم جان...چیچیو مخالفت الکی و فکر میکنیم شاخیم؟...بذار من براتون چار کلوم صحبت کنم روشن بشین:
خب،فرض کنیم شما یک خواننده(کتابخوان) هستید.شما دوست دارید کتاب خوب بخوانید.شما در یک کتاب خوب یا به دنبال سوژه ی خوب هستید یا به دنبال اُبژه ی خوب.
کتابهای امیرخانی آیا دارای سوژه هایی محشر و خیلی خاص هستند؟پاسخ روشن است:نه!کتابهای امیرخانی معمولا دارای سو؟ژه هایی معمولیو گهگاه ضعیف هستند...
حال به سراغ اُبژه میرویم:آیا فرم روایی امیرخانی خاص و خلاقانه و محشر است؟آیا از تکنیکهای نویسندگی بدیعی بهره میبرد؟ آیا اصلا در این حد است که بخواهیم برایش از واژگان قلنبه و سلنبه ای مانند "اّبژه" بهره بگیریم؟:باز هم پاسخ از هور فروزان،روشنتر است:خیر!
پیوست 1:از چیزهای اعصاب خرد کن امیرخانی چشمپوشی کردم به آنها نپرداختم.چیزهایی که مثل جلال آل احمد(مدل دُگمتر و اغراق شده ش) چنان روی اعصاب آدم راه میروند که به کلی از خواندن کتابهایش پشیمان میسازند.چیزهایی مثل حکم کلی دادن یا تلاش برای القای معنی.
پیوست 2:این جمله،از خودم است و خیلی باهاش حال میکنم:"کسانی مانند جلال آل احمد و امیرخانی(بیشتر حرفم راجع به امیرخانی صادقه)، در حکم انگل اجباری جامعه هستند.یعنی شاید مانند انگل باشند،اما حضورشان اجباری و الزامی است و بحثهایی که به راه می افتددرباره شان،مفید است."
نتیجه:کتابهای امیرخانی،در بهترین حالت معمولی هستند.پسندیده تر آن است که انسان زمان خود را با ابتدا به هزاران کتاب خوب و خیلی خوب و عالی دیگر اختصاص دهد.
به یاد استدلال های کتب دین و زندگی
آیا خدا وجود دارد؟ پاسخ روشن است: بله!
آیا انسان مختار است؟ از هور فروزان هم روشن تر است: بله!

پی نوشت: از ارزش جلال آل احمد که کم نمی شود؛ ولی آدم باید خیلی به قضاوت دیگران درباره ی عقل خودش بی اعتنا باشد که جلال آل احمد را -که دانشجوی دکترای ادبیات در زمانی بوده است که افراد با دیپلم رئیس بانک می شدند- این جوری خوار بشمارد. شما از جلال آل احمد چه کتابی خوانده اید؟ :|

درباره ی تعریف انگل اجباری: انگل اجباری یا obligatory انگلی است که در خارج از بدن یک میزبان قادر به ادامه ی حیات نیست. در مقابل انگل اختیاری یا facultative را داریم که می تواند در خارج از بدن میزبان هم حیات خود را داشته باشد. فرمایش شما غلط است. شما گمان کرده اید انگل اجباری انگلی است که وجودش برای میزبان ( در این مثال خاص: جامعه ) لازم است. پس این جمله ی شما مبنی بر انگل اجباری بودن جلال آل احمد و رضا امیرخانی با توجه به ذهنیت اشتباه شما نسبت به کلماتی که به کار می برید از درجه ی اعتبار معنایی ساقط است.

به جای استفاده از کلمات (به قول خودتان) قلمبه سلنبه، از کلمات معمولی تر استفاده کنید که ذهن خودتان هم آمادگی استفاده از آنها را داشته باشد و اگر نه آهنگ گفتار آدم از آهنگ تفکر آدم جلو می افتد و به قول یک نفر دچار اسهال زبانی و یبوست فکری می شود.
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از Max Payne :
به یاد استدلال های کتب دین و زندگی
آیا خدا وجود دارد؟ پاسخ روشن است: بله!
آیا انسان مختار است؟ از هور فروزان هم روشن تر است: بله!

پی نوشت: از ارزش جلال آل احمد که کم نمی شود؛ ولی آدم باید خیلی به قضاوت دیگران درباره ی عقل خودش بی اعتنا باشد که جلال آل احمد را -که دانشجوی دکترای ادبیات در زمانی بوده است که افراد با دیپلم رئیس بانک می شدند- این جوری خوار بشمارد. شما از جلال آل احمد چه کتابی خوانده اید؟ :|

درباره ی تعریف انگل اجباری: انگل اجباری یا obligatory انگلی است که در خارج از بدن یک میزبان قادر به ادامه ی حیات نیست. در مقابل انگل اختیاری یا facultative را داریم که می تواند در خارج از بدن میزبان هم حیات خود را داشته باشد. فرمایش شما غلط است. شما گمان کرده اید انگل اجباری انگلی است که وجودش برای میزبان ( در این مثال خاص: جامعه ) لازم است. پس این جمله ی شما مبنی بر انگل اجباری بودن جلال آل احمد و رضا امیرخانی با توجه به ذهنیت اشتباه شما نسبت به کلماتی که به کار می برید از درجه ی اعتبار معنایی ساقط است.

به جای استفاده از کلمات (به قول خودتان) قلمبه سلنبه، از کلمات معمولی تر استفاده کنید که ذهن خودتان هم آمادگی استفاده از آنها را داشته باشد و اگر نه آهنگ گفتار آدم از آهنگ تفکر آدم جلو می افتد و به قول یک نفر دچار اسهال زبانی و یبوست فکری می شود.
پوزش اگر استدلالهایم کتاب دینی وار شده اند!ولی وقت تنگ تر از آن است که به بررسی موردی بپردازم!ولی میپرسم که:"کدام یک از سوژه های امیرخانی یا تکنیکهای داستان نویسی اش خاص است؟"
پی نوشت:1.نظر من راجع به جلال آل احمد و کتابهای خوانتده شده رو میتونید در تاپیک جلال آل احمد بخونید!2.واقعا اهمیتی نداره که دکترا داشته یا نداشته...چه خدمتی با این دکتراش به زبان فارسی کرده؟
انگل اجباری:فکر کنم متوجه شدید که من آن اصطلاح رو از خودم ساخته بودم و روحم از وجود واژه ی مشابه در زیست شناسی خبر نداشت! به هر حال من توضیح منظورم رو!فکر کنم بهتره به جای گیر دادن به کلمات به مفهومی که در پی انتقالش بودم بپردازین!ضمنا سپاس بابت توضیحتون!
فکر نکنم من آنقدرها هم قلنبه و سلنبه حرف زده باشم!درباره ی حرفتان هم راجع به اسهال زبانی و یبوست فکری،بهتر است خودتان بیشتر فکر کنید تا چیزهایی که مصداق ندارند را به کار نبرید...
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از نیمچه :
پوزش اگر استدلالهایم کتاب دینی وار شده اند!ولی وقت تنگ تر از آن است که به بررسی موردی بپردازم!ولی میپرسم که:"کدام یک از سوژه های امیرخانی یا تکنیکهای داستان نویسی اش خاص است؟"
پی نوشت:1.نظر من راجع به جلال آل احمد و کتابهای خوانتده شده رو میتونید در تاپیک جلال آل احمد بخونید!2.واقعا اهمیتی نداره که دکترا داشته یا نداشته...چه خدمتی با این دکتراش به زبان فارسی کرده؟
انگل اجباری:فکر کنم متوجه شدید که من آن اصطلاح رو از خودم ساخته بودم و روحم از وجود واژه ی مشابه در زیست شناسی خبر نداشت! به هر حال من توضیح منظورم رو!فکر کنم بهتره به جای گیر دادن به کلمات به مفهومی که در پی انتقالش بودم بپردازین!ضمنا سپاس بابت توضیحتون!
فکر نکنم من آنقدرها هم قلنبه و سلنبه حرف زده باشم!درباره ی حرفتان هم راجع به اسهال زبانی و یبوست فکری،بهتر است خودتان بیشتر فکر کنید تا چیزهایی که مصداق ندارند را به کار نبرید...
ببخشید مگر در برنامه ی تلویزیونی شرکت کرده اید که وقت تنگ باشد و یا یک کدام از ما در بستر مرگ است!؟ :| وقت فراوان است. شما هر مورد را که به نظرتان می آید بفرمایید. :)
جلال آل احمد دکترای ادبیاتش را نگرفت چرا که اعتقاد داشت مدرک گرایی در کشور ما یک بیماری شده است. شما می پرسید چه خدمتی کرده است؟ جلال آل احمد ترجمه کرده است، داستان نوشته است و مقاله چاپ کرده است. با ترجمه ش ما را با آثار خوب ادبیات جهان مانند مائده های زمینی آشنا کرده است. با داستان هایش لحظات خوانندگان را خوش کرده است. با مقالاتش به دیگران چیزی آموخته است. اتفاقن جلال آل احمد خیلی بیشتر از خیلی های دیگر درگیر مساله ی خدمت به دیگران بوده است؛ چنان که یک کتاب را با عنوان در خدمت و خیانت روشن فکران نوشته است و این نشان می دهد به این مساله که چه کاری خدمت به کشور است و چه کاری خیانت به کشور بسیار فکر کرده است و درباره ی آن تحقیق کرده است :)
شما که کباده ی ادبیات کشور را می کشید نباید بگویید "بهتره به جای گیر دادن به کلمات به مفهومی که در پی انتقالش بودم بپردازین!". یکی از نشانه های احترام به ادبیات و زبان کشور، استفاده ی درست و به جا از واژگان و علائم نگارشی و سایر عناصر زبان است.
من درباره ی آن جمله ی آخر هم دقت کردم و جمله را نه خطاب به شما، بلکه به صورت کلی بیان کردم تا به کسی برنخورد.
 
پاسخ : رضا امیرخانی

من فکر می کنم رضا امیرخانی یک نویسنده ی کاملا روشن فکره.
همون طور که توی بیتوتن می بینم که دین داری رو به ظاهر آدما نمی دونه.
و به نظرم خاط می نویسه که باب میل همه نیست.
نمی شه ما یه چیزی رو همین طوری نفی کنیم
بلکه باید در نظر داشته باشیم که در چه ژانری فعالیت می کنه
البته به نظر من بیوتن نسبت به ارمیا و من او خیلی کار ضعیفی بود.
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از Delaram95 :
من فکر می کنم رضا امیرخانی یک نویسنده ی کاملا روشن فکره.
همون طور که توی بیتوتن می بینم که دین داری رو به ظاهر آدما نمی دونه.
و به نظرم خاط می نویسه که باب میل همه نیست.
نمی شه ما یه چیزی رو همین طوری نفی کنیم
بلکه باید در نظر داشته باشیم که در چه ژانری فعالی .ت می کنه
البته به نظر من بیوتن نسبت به ارمیا و من او خیلی کار ضعیفی بود.
دقیقن من برای همین میگم که ایشون روشن فکر نماست.یک قدم از سایر نویسندگان دچار دگماتیسم فکری پا جلو تر میذاره و میگه دین داری مثلن به تسبیح نیست.ولی بعد توی مراحل بعد گیر میفته.حرفای بی معنی از نظر من درباره ی دین و دین داری میزنه که اگه دقیق شی توش لااقل برای من که عمق حرفاش بی معنیه!نهایتش ایشون روشن فکر بشو نیست... .
 
پاسخ : رضا امیرخانی

به نقل از Dorna :
دقیقن من برای همین میگم که ایشون روشن فکر نماست.یک قدم از سایر نویسندگان دچار دگماتیسم فکری پا جلو تر میذاره و میگه دین داری مثلن به تسبیح نیست.ولی بعد توی مراحل بعد گیر میفته.حرفای بی معنی از نظر من درباره ی دین و دین داری میزنه که اگه دقیق شی توش لااقل برای من که عمق حرفاش بی معنیه!نهایتش ایشون روشن فکر بشو نیست... .

البته من سردرگمی مطالبش رو در بعضی موارد قبول دارم.
اما!!!
تو قضیه ی نام گذاری من او رو می دونی؟
ما خودمون می یایم خیلی فلسفیش می کنیم.
در واقع همه چیز خیلی ساده است.
 
Back
بالا