رضا امیرخانی

[Admin2]

در آماري نادر در تاريخ ادبيات معاصر ايران، آثار رضا اميرخاني، نويسنده متعهد كشورمان بيش از نيم ميليارد تومان فروش رفت.
رضا اميرخاني در گفت وگو با خبرنگار كيهان گفت : تمامي كتاب هايم تاكنون 529 ميليون تومان فروش رفته اند. همچنين شمارگان اين آثار در مجموع 223900 جلد است.
وي در باره اثر اخير خود «بيوتن» نيز افزود: بيوتن، تا به حال 100 ميليون تومان فروش رفته و تا آخر هفته، چاپ پنجم آن به بازار مي آيد.
گفتني است، اميرخاني تاكنون كتاب هاي «ارميا»، «ناصر ارمني»، «من او»، «از به»، «داستان سيستان»، «نشت نشا» و «بيو تن» را نوشته كه مضاميني چون انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و موضوعات ديني و مذهبي را دربر مي گيرند.


رضا امیرخانی یک سمپادی است.

 

[MEHRDAD]

پاسخ : رضا امیرخانی

خیلی کتاباش عالی هستن. فقط این جمله رو میشه گفت.

 

[trustme]

پاسخ : رضا امیرخانی

سبک نوشتنش خیلی چیز جالبیه!
من اولین کتابی که از ایشون می خوندم بیوتتن بود! اونم چاپ دوم!! چاپ اول که نرسیدیم!! و کنکور داشتیم !
اما خیلی جالب و منسجم هستش! (به نظر من !)
سمپادی بودنشون هم که البته !
یه سری هم توی سازمان دیدیمشون ایشون رو ! البته اون موقع من نمی دونستم خوردنین یا خوندنی !!

 

[جوجه]

پاسخ : رضا امیرخانی

پیار سال اومد مرکز ما کلی حرف زد
خیلی نابغه اس
من او شم بخون

روی بچه سمپادیا رو بین بقیه که هی مسخرمون می کنن سفید کرد

 

[onlineyas]

پاسخ : رضا امیرخانی

من فقط نشت نشا شو خوندم(واج آرایی شین رو داری؟! ) که راجع به فرار مغزها بود.برای همین نظری که دارم می دم صرفا رو این کتابه:

نثرش یه کم برام سخته...یه جورایی باهاش ارتباط برقرار نمی کنم!اصلا فارسیو پاس نمداره! کلی کلمه های عربی و انگلیسی توی نوشته هاش هست که یکپارچگیشو می گیره...خیلی جاهام جمله های گنده ی سخت عربی هست که من اصلا درکشون نمی کنم!
این نارسایی مطلبشو کم می کنه اما...از نظر پروروندن مطلب واقعا زیرکه!
به نظر من سمپادیا 2 گروهن: 1.اونایی که خوب می نویسن 2. اونایی که بد می نویسن! حد وسطی وجود نداره! 8)

 

[soha]

پاسخ : رضا امیرخانی

ولی به نظر من از بهتریناست من کتاب و تا صد دفعه نبینم نمی خرم کتابای امیر خانی رو ندیده می خرم می خونم کلیم کیف می کنم

 

[محمد]

پاسخ : رضا امیرخانی

اوایل امسال بود که کتاب بیوتن جدید ترین اثر رضا امیر خانی وارد بازار شد.واقعا محشره؛اگه این کتاب رو نخوندید حتما این کار رو بکنید.
اما حرف من این نیست.حرف من با اون بچه هایی ست که این کتاب رو خواندن؛آیا تونستید تلفظ صحیح اسم کتاب،یعنی "بیوتن" رو پیدا کنید؟

 

[SADRA]

پاسخ : رضا امیرخانی

من می دونم تلفظ صحیح اسم کتاب چیه
خریدمش
تلفظش اینه :

بی وطن

حالا جایزه من رو بده

 

[trustme]

پاسخ : رضا امیرخانی

بی وتن تلفظ هاش درسته! ولی معنیش بی رگ هست!
اواخر کتاب به یه جایی می رسیم که گفته بی وطن و بی وتن و بیوتن و ... !
از اونجا معلوم می شه منظورش همون بی وتن هست!
(تلفظش هم باید شبیه به بی وطن باشه!)

 

[جوجه]

پاسخ : رضا امیرخانی

معنی هاش هم :
وتن فعل امر یعنی رگ گردنش ببر (قطع الوتین اش کن)

وتن همون وطن اه که دسته نداره چون سوزی می خواد بغلش کنه دس لازم نیست

بیوتن همون پروتئین اه که تو کاهو و سویا زیاده و توداستان کنایه از خیلی چیز هاست

کسی چیز دیگه هم پیدا کرده؟؟؟

ولی خداییش خیلی کتاب توپی اه
من تو نمایشگاه خریدن و تا دو روز از جام تکون نمی خورم که تمومش کنم(البته یکم مبالغه داشت به هر حال یه کار هایی...)

 

[241-1124]

پاسخ : رضا امیرخانی

من که از حرفاتون نتونستم بفهمم موضوعش دقیقآ چیه!میشه واسم بگین که منم بگیرم وبخونم!؟ ^-^

 

[Admin2]

پاسخ : رضا امیرخانی

من اتفاقا امروز یا دیروز با آقای میرزاخانی مکاتبه داشتم. دارم مجذوب میشم کتاب هاشون رو بخونم.

 

[محمد]

پاسخ : رضا امیرخانی

من که از حرفاتون نتونستم بفهمم موضوعش دقیقآ چیه!میشه واسم بگین که منم بگیرم وبخونم!؟ ^-^

یه پسری هست به نام ارمیا(شخصیت قبلی داستانش)بچه ی مذهبی هست و وقتی هم می زه امزیکا یه سری ماجرا هایی براش پیش می یاد.به نظر من ارزش خوندن رو داره.

من می دونم تلفظ صحیح اسم کتاب چیه
خریدمش
تلفظش اینه :

بی وطن

حالا جایزه من رو بده

منم همین جور فکر میکنم.ولی بعضی از بچه ها می گن اینجوری ها نیست.

بی وتن تلفظ هاش درسته! ولی معنیش بی رگ هست!
اواخر کتاب به یه جایی می رسیم که گفته بی وطن و بی وتن و بیوتن و ... !
از اونجا معلوم می شه منظورش همون بی وتن هست!
(تلفظش هم باید شبیه به بی وطن باشه!)

توی یه مجله باهاش مصاحبه کرده بود؛این مطلب رو که می گی رو رد کرد.

معنی هاش هم :
وتن فعل امر یعنی رگ گردنش ببر (قطع الوتین اش کن)

وتن همون وطن اه که دسته نداره چون سوزی می خواد بغلش کنه دس لازم نیست

بیوتن همون پروتئین اه که تو کاهو و سویا زیاده و توداستان کنایه از خیلی چیز هاست

کسی چیز دیگه هم پیدا کرده؟؟؟

ولی خداییش خیلی کتاب توپی اه
من تو نمایشگاه خریدن و تا دو روز از جام تکون نمی خورم که تمومش کنم(البته یکم مبالغه داشت به هر حال یه کار هایی...)

تشکر از اطلاعات قشنگت
مبالغه! به نظر من خیلی طبیعی بود و چیزی هم جارج از اصول نبود.

 

[Pegah]

پاسخ : رضا امیرخانی

من بدون مبالغه نشستم رو صندلی خوندمش و از جام بلند شدم!!

آقای مطهری، من سابقا به شما پیشنهاد کرده بودم بخونید!!

 

[محمد]

پاسخ : رضا امیرخانی

من بدون مبالغه نشستم رو صندلی خوندمش و از جام بلند شدم!!

آقای مطهری، من سابقا به شما پیشنهاد کرده بودم بخونید!!

خوشحال می شم نظرتون رو در مورد تلفظ اسم کتاب بدونم.

 

[محمد]

پاسخ : رضا امیرخانی

من فقط نشت نشا شو خوندم(واج آرایی شین رو داری؟! ) که راجع به فرار مغزها بود.برای همین نظری که دارم می دم صرفا رو این کتابه:

نثرش یه کم برام سخته...یه جورایی باهاش ارتباط برقرار نمی کنم!اصلا فارسیو پاس نمداره! کلی کلمه های عربی و انگلیسی توی نوشته هاش هست که یکپارچگیشو می گیره...خیلی جاهام جمله های گنده ی سخت عربی هست که من اصلا درکشون نمی کنم!
این نارسایی مطلبشو کم می کنه اما...از نظر پروروندن مطلب واقعا زیرکه!
به نظر من سمپادیا 2 گروهن: 1.اونایی که خوب می نویسن 2. اونایی که بد می نویسن! حد وسطی وجود نداره! 8)

اتفاقا اینکه از کلمات خارجی استفاده می کنه باعث می شه مطلب ساده تر و واقعی تر بشه.

 

[جوجه]

پاسخ : رضا امیرخانی

البته خوب نشت نشا مقالس
یکم سخته
اما 3 تا رمان هاش (ارمیا من او بیوتن) خیلی قشنگ تر اند
طوری می نویسه که آدم حس می کنه مطلب و اول خودش قورت داده بعد به خورد ما می ده
من به بعضی از دوستام(غیر سمپادی) که گفتم بخونن اصلا نتونستن باهاش ارتباط برقرار کنن بیشتر گفتن چه مفهومی داره داستان انقدر پراکنده باشه و چرا درست ننوشته و چرا بعضی چیز ها مثل سیلور من و ... رو انقدر تکرار می کنه و ... در کل زدن تو ذوقم اما به نظر من سبک نوشتنش خودش یه هنر اه

راستی می دونید بعضی چیز ها رو جدا می نویسه؟
مثلا تو داستان سیستان وقتی کلمه رهبر و نوشته این شکلی نوشته >> ره بر
وقتی اومده بود مدرسه مون توضیح داد ولی درس حسابی نفهمیدیم

 

[Emreh]

پاسخ : رضا امیرخانی

لينك دانلودي از اين كتاب نداريد؟

 

[جوجه]

پاسخ : رضا امیرخانی

چه باحال من 10 صفحه آخر و تو ماشین تو راه شمال(خرز آباد )خوندم
تازه بعدش به زور همه رو مجبور کردم حالا که تو ماشین نشستید بذارید داستانو بلند بخونم از اول براتون بعد شروع کردم به خوندن اون اولش که راجع به سیلور من اه حوصله همه سر رفت نذاشتن دیگه بخونم بعد دچار خود بد بخت انگاری شدم و دیگه حرف نزدن دوباره نشستم آروم واسه خودم خوندم
حالا هم تو مسافرت های شمال ممنوع الکتاب شدم :'(

 

[جوجه]

پاسخ : رضا امیرخانی

می دونید که یکی از برنامه های سمینار فرزانگان فردا(21 بهمن 87) صحبت رضا امیر خانی اه (همون نویسنده این کتاب)
من که خیلی دوستشون دارم
امیدوارم بیاین ببینید
اسمش هم هست
دنیای صاف دنیای گرد دنیای مشبک(فکر کنم درست نوشتم مطمئن نیستم)