اشعار عاشقانه

  • شروع کننده موضوع saray
  • تاریخ شروع

hanifi135

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
67
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
پاسخ : اشعار عاشقانه

دل بر سر سایه گل بستن عشق است
در رخ غم عشق دیدن عشق است
دست در دست باد تا ناکجاآباد
در گذرگاه درد در بوی گل ,شکفتن ,عشق است​
 

hanifi135

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
67
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
پاسخ : اشعار عاشقانه

این اشعار عاشقانه زیبا را تقدیم میکنم به همه شما

من منتظرت شدم ولي در نزدي

بر زخم دلم گل معطر نزدي

گفتي كه اگر شود مي آيم اما

مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي

- - - - - - - - - - -


نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست

بشنو از دل ، دل حریم کبریاست

نی بسوزد خاک و خاکستر شود

دل بسوزد خانه ی دلبر شود​
 

Karo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
555
امتیاز
1,791
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : اشعار عاشقانه

مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی بپا کنم

که گیسوانت را یک به یک

شعری باید و ستایشی

دیگران

معشوق را مایملک خویش می پندارند

اما من

تنها می خواهم تماشایت کنم

در ایتالیا تو را مدوسا صدا می کنند

(به خاطر موهایت)

قلب من

آستانه ی گیسوانت را ، یک به یک می شناسد


آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم می کنی

فراموشم مکن !

و بخاطر آور که عاشقت هستم

مگذار در این دنیای تاریک بی تو گم شوم

موهای تو

این سوگواران سرگردان بافته

راه را نشانم خواهند داد

به شرط آنکه ، دریغشان مکنی
 

hanifi135

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
67
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
پاسخ : اشعار عاشقانه

عشق يعني مستي و ديوانگي عشق يعني با جهان بيگانگي

عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعني انتظار و انتظار عشق يعني هرچه بيني عکس يار

عشق يعني ديده بر در دوختن عشق يعني در فراقش سوختن

عشق يعني لحظه هاي التهاب عشق يعني لحظه هاي ناب ناب​
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : اشعار عاشقانه

ای که میپرسی نشان عشق چیست؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست
عشق یعنی جان من قربان اوست
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

یک شبی مجنون نمازش راشکست بی وضو درکوچه ی لیلا نشست
گفت یارب ازخارم کرده ای برصلیب عشق دارم کرده ای
مرداین بازیچه دیگرنیستم این تو ولیلای تومن نیستم
گفت ای بیچاره لیلایت منم دررگت پیداوپنهانت منم
سالهاباجورلیلا ساختی من من کنارت بودمونشناختی​
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
جنگل جانم به آتش سوخت، جانانم کجاست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
درد هجران شعله در من کاشت ، بارانم کجاست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
گرگ شب در خلوت جانم ، مرا از من ربود
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
معنی فردایی خواب پریشانم کجاست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خانه ی همسایه ام جشن بهاران است و من
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دشت دشت لاله ام ، ختم زمستانم کجاست
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥​
 

Karo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
555
امتیاز
1,791
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : اشعار عاشقانه

به یاد خواهی آورد
روزی پرنده ای را خیس از عشق
یا رایحه ای شیرین را
و بازی رودخانه ای كه قطره قطره
با دستان تو عشق بازی می كند.

به یاد خواهی آورد
روزی هدیه ای را از زمین
كه چونان رسی طلائی رنگ
یا چونان علفی
در تو می زاید.

به یاد خواهی آورد
دسته گلی را كه از حباب های دریایی
با سنگی چیده خواهد شد
آن زمان درست مثل هرگز
درست مثل همیشه است.

دستانت را به من بده
تا به آنجا حركت كنیم
جایی كه هیچ چیز، در انتظار هیچ چیز نیست
جایی كه همه چیز، تنها در انتظار ماست
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

خداحافظ برای توچه اسان بود
ولی قلب من ازاین واژه لرزان بود
خداحافظ برای تورهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
 

behzad93

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,323
امتیاز
3,129
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی گنبد کاووس
شهر
گنبدکاووس
مدال المپیاد
المپیاد ریاضی سال 88، المپیاد شیمی و فیزیک سال 89
دانشگاه
علم و صنعت - شریف
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : اشعار عاشقانه

گر زدست زلف مشکینت خطایی رفت،رفت ور زهندوی شما بر ما جفایی رفت،رفت
بر عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت،سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت،رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد،می بیار هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت،رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار گرملالی بود،بود و گر خطایی رفت،رفت
گر دلی را غمزه ی دلدار باری برد،برد در میان جان و جانان ماجرایی رفت،رفت
از سخنچینان ملالتها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت،رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت،رفت
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

گر دنیای ما دنیای سنگ است
بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است
اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بحررنج است
اگر عاشق شدن پس یک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس
تا تو آزاد بمانی
به زمین ریخته باد...
"فریدون مشیری"
 

Manfred

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,013
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
دانشگاه
هنر تبریز
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : اشعار عاشقانه

شبی پرسیدمش با بی قراری به غیر از من کسی را دوست داری؟
دو چشمش اشک شد از شرمساری میان گریه هایش گفت:آری
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

هرآنکس عاشق است از دور پیداست
لبش خشک و دوچشمش مست وشیداست
بهترین چیز نگاهیست که از حادثه ی عشق توراست .
عاشق باشید و دوستدار معشوق
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .​
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌
عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا
عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی
عشق یعنی بوسه بی‌شهوتی
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن افتادگان زیر پا
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ، ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر
عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان عشق باش
پهلوانا ، پهلوان عشق باش
عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده‌ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد
هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
درجهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است
سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام

"زنده یاد مجتبی کاشانی"​
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه


باز اين دل سرگشته من ياد آن قصه شيرين افتاد

بيستون بودو تمناي دو دوست

آزمون بود و تماشاي دو عشق

در زمانيكه چو كبك

خنده ميزد " شيرين"!

تيشه ميزد "فرهاد"!

نه توان گفت به جانبازي فرهاد : افسوس

نه توان كرد ز بي دردي شيرين فرياد

كار شيرين به جهان شور برانگيختن است!

عشق در جان كسي ريختن است!

كار فرهاد برآوردن ميل دوست

خواه با شاه در افتادن و گستاخ شدن

خواه با كوه در آويختن است

رمز شيريني اين قصه كجاست؟

كه نه تنها شيرين بي نهايت زيباست....

آنكه آموخت به ما درس محبت مي خواست

جان چراغان كني از عشق كسي

به اميدش ببري رنج بسي...

تب و تابي بودت هر نفسي...

به وصالش برسي يا نرسي...!
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : اشعار عاشقانه

عشق يعني يك سلام و يك درود
عشق يعني درد و محنت در درون
عشق يعني يك تبلور يك سرود
عشق يعني قطره و دريا شدن
عشق يعني يك شقايق غرق خون
عشق يعني زاهد اما بت پرست
عشق يعني همچو من شيدا شدن
عشق يعني همچو يوسف قعر چاه
عشق يعني بيستون كندن بدست
عشق يعني آب بر آذر زدن
عشق يعني چون محمد پا به راه
عشق يعني عالمي راز و نياز
عشق يعني با پرستو پرزدن
عشق يعني رسم دل بر هم زدن
عشق يعني يك تيمم يك نماز
عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشك حسرت ريختن
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني مستي و ديوانگى
عشق يعني خون لاله بر چمن
عشق يعني شعله بر خرمن زدن
عشق يعني آتشي افروخته
عشق يعني با گلي گفتن سخن
عشق يعني معني رنگين كمان
عشق يعني شاعري دلسوخته
عشق يعني قطره و دريا شدن
عشق يعني سوز ني آه شبان
عشق يعني لحظه هاي التهاب
عشق يعني لحطه هاي ناب ناب
عشق يعني ديده بر در دوختن
عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني انتظار و انتظار
عشق يعني هر چه بيني عكس يار
عشق يعني سوختن يا ساختن
عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني با جهان بيگانگى
عشق یعنی رازقی
عشق یعنی مست گشتن از شمیم
عشق یعنی آفتاب بی غروب
عشق یعنی آسمان ، یعنی فروغ
عشق یعنی آرزو ، یعنی امید
عشق یعنی روشنی ، یعنی سپید
عشق یعنی غوطه خوردن بین موج
عشق یعنی رد شدن از مرز اوج
عشق یعنی از سپیده تا سحر
عشق یعنی پا نهادن در خطر
عشق یعنی لحظه دیدار یار
عشق یعنی دست در دست نگار
عشق یعنی نغمه های هایده
عشق یعنی رقص آب و آینه
عشق یعنی عقل شد مدهوش تو
عشق یعنی مست در آغوش تو
عشق یعنی لب به لب انداختن
عشق یعنی جامه را انداختن
عشق یعنی لحظه های بی قرار
عشق یعنی صبر ، یعنی انتظار
عشق یعنی اشتیاق و اضطراب
عشق یعنی دلهره ، یعنی شتاب
عشق یعنی اشک ، یعنی عاطفه
عشق یعنی یادگاری ، خاطره
عشق یعنی لایق مریم شدن
عشق یعنی با خدا همدم شدن
عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی تشنگی ، یعنی سراب
عشق یعنی خواستن ، له له زدن
عشق یعنی سوختن ، پر پر زدن
عشق یعنی سالهای عمر سخت
عشق یعنی زهر شیرین ، بخت تلخ
عشق یعنی با "خدایا" ساختن
عشق یعنی چون همیشه "باختن"


شاعر: زنده یاد آغاسی
 
بالا