• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

انتظارات از خانواده!

پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از mahshid_f :
چه جوری با مامان باباها سر کنیم؟؟

قرار نیست سر کنیم
میخوایم باهاشون زندگی کنیم
طبیعتأ اختلاف نظر هم وجود داره
فقط باید منطقی برخورد کنیم
:-? :-? :-?
 
پاسخ : مامان بابا ها!

مشکل نشات گرفته از محبت بیش از حد پدر مادر هاست که نمی خوان درک کنن ما بزرگ شدیم و می خوان ما همیشه بچه بمونیم. البته مشکل اختلاف نظر رو هم من منکرش نمی شم طرز فکر ما خیلی با طرز فکر اونا فرق داره در بعضی مواقع اونا کاملاَ تک بعدی میشن در حالی که ما معمولاَ چند بعدی هستیم و این هم باعث تشدید مشکلات میشه.
Mama's gonna keep you right here
Under her wing
she won't let you fly but she might let you sing
 
پاسخ : مامان بابا ها!

البته بعضی ها هم از کمبود محبت رنج می برند
خانواده میگه خودت باید کارات رو انجام بدی بدون هیچ پشتیبانی
که مشکلاتی شبیه مشکلات محبت بیش از حد برای طرف پیش میاد
 
پاسخ : مامان بابا ها!

البته مشکل عمده ی من اینه که ما همدیگر رو درک نمیکنیم...
طرز فکر بسیار متفاوت....
من واقعن از این وضع خسته شدم...در نتیجه دارم قطع رابطه میکنم....
من چی کار کنم آخه؟؟؟!!!
 
  • لایک
امتیازات: demon
پاسخ : مامان بابا ها!

نکته ی جالب اینه که این فقط مشکل نسل ما نیست هر نسل با نسل قبل خودش همین مشکله داره که بازتابشو می تونیم توی آلبوم The Wall Pink Floyd ببینیم.
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از lady chemist :
خیلی دوست داشتم با مامان بابام راحت باشم... :(
ولی نمیشه چون طرز تفکر کاملن متفاوته....واقعن غریبه ایم!!! :(
بايد هم اينجوري باشه شما مال دو نسل متفاوتين و اينجاس كه يه نفر بالاخره بايد كوتاه بياد. نه اينكه بخواد قطع رابطه كنه
 
پاسخ : مامان بابا ها!

خوب پدر مادرامون این راهی که الان ما داریم میریم و قبلا رفتن و میدونن تو سن ما چه مشکلاتی وجود داره و میخوان با محدودیت هایی که میذارن ما رو از این مشکلا دور نگه دارن :-??

به نظرم ما باید تا جایی که میشه از تجربه هاشون استفاده کنیم هر چند که رو نمیکنن چی کارا کردن وقتی هم سن ما بودن ^-^

مام اگه تو یه موضوعی اختلاف نظر داریم باید با آرامش و محکم حرفمون رو بزنیم و دلایلمون برای انجام کارمون بگیم :D
 
پاسخ : مامان بابا ها!

بهتره که این بحث رو بذاریم کنار یه کمی مشکل داره.
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از Ahmad1375 :
بهتره که این بحث رو بذاریم کنار یه کمی مشکل داره.
چرا؟؟چه مشکلی؟
 
پاسخ : مامان بابا ها!

میدونین چیه بجه ها به نظر من مشکل همه ی ما ها اینکه فکر می کنیم درک نمی شیم....
نمی خوام فلسفه بافی کنم ...خودمم خوشم نمیاد اینجوری حرف بزنم ولی خب حقیقت اینه...
جامعه ای که الان داریم توش زندگی می کنیم یه جورایی مثل جنگل ...
حالا شما خودتونو بزارین جای پدر مادرتون ...شما می زاشتین بچه تون تو این جنگل هر کاری خواست بکنه؟؟؟؟
فکر نکنم می زاشتین ...ما ها فقط قشنگی های جنگل دیدیم ولی پدر مادرامون خطرها و زشتیهای این جنگلم دیدن...
وقتی پدر مادری گوشی میده دست بچس یا مثلا اینترنت واسه بچس فراهم می کنه...ولی فرداش میاد کنترلش می کنه دلیلش این نیست که به بچش اعتماد نداره ...به اینترنت و موبایل اعتماد نداره...
بیاین قبول کنیم فناوری با اینکه خیلی خوبه ولی خیلیم مخربه یه جورایی وسوسه کننده
ما ها تو سنی هستیم که دوست داریم همه چیو خودمون تجربه کنیم ولی دیگه نمیشه خیلی چیزا رو تجربه کرد ...
 
پاسخ : مامان بابا ها!

ای بابا!
درک نمیشیم چیه؟! اصلا به عقل و شعور ادم توهین میشه! انقدی ادم فرضت نمیکنن که هی نصیحتت نکنن!
مثلا همین الان یه جنگ جهانی سر صبونه با بابا داشتم! اخرش مثلا کوتاه میاد ولی بعد دو هفته باز گیر میده پاشو یه چی بخور!! :(( ~X(
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از gisu :
میدونین چیه بجه ها به نظر من مشکل همه ی ما ها اینکه فکر می کنیم درک نمی شیم....
نمی خوام فلسفه بافی کنم ...خودمم خوشم نمیاد اینجوری حرف بزنم ولی خب حقیقت اینه...
جامعه ای که الان داریم توش زندگی می کنیم یه جورایی مثل جنگل ...
حالا شما خودتونو بزارین جای پدر مادرتون ...شما می زاشتین بچه تون تو این جنگل هر کاری خواست بکنه؟؟؟؟
فکر نکنم می زاشتین ...ما ها فقط قشنگی های جنگل دیدیم ولی پدر مادرامون خطرها و زشتیهای این جنگلم دیدن...
وقتی پدر مادری گوشی میده دست بچس یا مثلا اینترنت واسه بچس فراهم می کنه...ولی فرداش میاد کنترلش می کنه دلیلش این نیست که به بچش اعتماد نداره ...به اینترنت و موبایل اعتماد نداره...
بیاین قبول کنیم فناوری با اینکه خیلی خوبه ولی خیلیم مخربه یه جورایی وسوسه کننده
ما ها تو سنی هستیم که دوست داریم همه چیو خودمون تجربه کنیم ولی دیگه نمیشه خیلی چیزا رو تجربه کرد ...
ببینید،پدر مادر ها سعی در جلو گیری از این هستند که بچه هاشون چیز های بد رو تجربه نکنن.
اما تا زمانی که بچه اون چیز رو با بدی هاش تجربه نکنه،به دنبالش می دوه.پس همه این تلاش ها بی نتیجه میشه.اون ها خودشون تجربه کردن که می گن بده و این کار رو انجام نده.
برای مثال یه پدر یا مادر به بچه اش میگه از سر تلویزیون پاشو و برو درست رو بخون؛بچه گوش نمی ده و هم چنان به تلویزیون زل می زنه،درحالی که فردا یه امتحان مهم داره.
بچه در امتحانش کم میگیره و جلوی دوستان،بچه های همکلاسیش و معلمش احساس شرمندگی می کنه؛اون این شرمندگی رو تجربه می کنه و از این به بعد سعی می کنه درساشو خوب بخونه تا پیش بقیه تحقیر نشه.
چون می دونه که تلویزیون نگاه کردن اینقدر ارزشش رو نداره که برای نگاه کردن به یه برنامه مسخره،جلوی دیگران تحقیر بشی
 
پاسخ : مامان بابا ها!

یه مشکل دیگه فاصله ای که بین نسل ها پیش اومده ! واس همین ما احساس میکنیم اونا ما رو درک نمیکنن !!!! :-? که واقعا همینطوره !!!!
ما تو یه دنیا بزرگ شدیم اونا تو یه دنیا !!!!
 
پاسخ : مامان بابا ها!

معلم زیست سال سوممون گفت اصن خصوصیت یه سمپادی اینه که راحت خونواده رو می پیچونه
گفت اگه نتونی انقد --شعر بگی که بیخیالت شن اصن سمپادی نیستی :-"
الانم فک می کنم خو حق داشت دیگه
اونا هی گیر می دن ولی چیزی عایدشون نمیشه :|
 
پاسخ : مامان بابا ها!

راستش منم دیگه زیاد حرف نمی زنم و همه چی رو نمی گم . سرم تو کار خودمه.
خوب تو بیشتر چیزا ی جور فک نمی کنیم ولی من رو حرف خودم وای میستم حتی اگه به حرف اونا گوش کنم که اکثرا این جوریه مجبورم کنار بیام
ولی مهندسی معکوس بسی موثر هستش.
در کل گیر خاصی به چیزیم نمی دن ولی دوس داشتم آزاد تر باشم
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از lady chemist :
البته مشکل عمده ی من اینه که ما همدیگر رو درک نمیکنیم...
طرز فکر بسیار متفاوت....
من واقعن از این وضع خسته شدم...در نتیجه دارم قطع رابطه میکنم....
من چی کار کنم آخه؟؟؟!!!
مشکل طرز فکر به خاطر اومدن یکباره ی تکنولوژی و عوض شدن انتطارای نسل ماست.
فقط خودتو بگذار جای اونا یا اگه خواهر یا برادر کوچکتر داری تصور کن رفتاری که با پدر و مادرت داری رو اون با تو انجام بده.
در مورد خودم باید بگم که در خیلی موارد پدر و مادرم حق دارن... ولی یکی از مشکلا غرور منه که نمیتونیم با هم کنار بیایم البته مشکلات من به شخصه چند سال پیش کم کم حل شدند فکر می کنم بقیه هم همینطوری باشند و بزرگتر که بشوند بهتر کنار بیان.
لطفا نظراتون رو در این مورد بگین!
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از demon :
ای بابا!
درک نمیشیم چیه؟! اصلا به عقل و شعور ادم توهین میشه! انقدی ادم فرضت نمیکنن که هی نصیحتت نکنن!
مثلا همین الان یه جنگ جهانی سر صبونه با بابا داشتم! اخرش مثلا کوتاه میاد ولی بعد دو هفته باز گیر میده پاشو یه چی بخور!! :(( ~X(
من از حرف گیسو اینجوری برداشت میکنم که در هر صورت، پدر مادرا بدِ بچه هاشونو نمیخوان...
به خاطر خودمونه یه سری مسائل
حالا شاید شیوه شون اشتباه باشه، اما بدمونو نمیخوان
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از مهشید_ف :
من از حرف گیسو اینجوری برداشت میکنم که در هر صورت، پدر مادرا بدِ بچه هاشونو نمیخوان...
به خاطر خودمونه یه سری مسائل
حالا شاید شیوه شون اشتباه باشه، اما بدمونو نمیخوان
اره مهشید جون دقیقا منظورم همین بود...مرسی >:D< (;
 
پاسخ : مامان بابا ها!

به نقل از gisu :
میدونین چیه بجه ها به نظر من مشکل همه ی ما ها اینکه فکر می کنیم درک نمی شیم....
نمی خوام فلسفه بافی کنم ...خودمم خوشم نمیاد اینجوری حرف بزنم ولی خب حقیقت اینه...
جامعه ای که الان داریم توش زندگی می کنیم یه جورایی مثل جنگل ...
حالا شما خودتونو بزارین جای پدر مادرتون ...شما می زاشتین بچه تون تو این جنگل هر کاری خواست بکنه؟؟؟؟
فکر نکنم می زاشتین ...ما ها فقط قشنگی های جنگل دیدیم ولی پدر مادرامون خطرها و زشتیهای این جنگلم دیدن...
وقتی پدر مادری گوشی میده دست بچس یا مثلا اینترنت واسه بچس فراهم می کنه...ولی فرداش میاد کنترلش می کنه دلیلش این نیست که به بچش اعتماد نداره ...به اینترنت و موبایل اعتماد نداره...
بیاین قبول کنیم فناوری با اینکه خیلی خوبه ولی خیلیم مخربه یه جورایی وسوسه کننده
ما ها تو سنی هستیم که دوست داریم همه چیو خودمون تجربه کنیم ولی دیگه نمیشه خیلی چیزا رو تجربه کرد ...
البته بعضی ها زیادی افراط میکنن
و بعضی ها نیاز های طبیعی این سن رو درک نمیکنن
که به نظر من اگه منطقی باشن و باشید با حرف حل میشه :D
 
پاسخ : مامان بابا ها!

من با این موافقم که با اینکه همیشه پدر و مادرا میگن تو بچه ای هنوز. ما تجربه داریم میدونیم و اینا...
خیلی جا ها حق با ماست. من نمیگم درکم نمی کننو ازین حرفا... توقعشم ندارم.
ولی به نظر من تنها کاری که پدر و مادرا می تونن بکنن اینه که گیر ندن. واقعا من دیگه اعصاب ندارم.
سوال پرسیدنای بیش از حد، حس صمیمیتِ بیش از حد و ناگهانی،... حسِ اینکه میتونن خودشونو جای ما بذارن...
ازین حساشون بدم میاد. هنوزم نتونستم کاری واسشون بکنم.
حداقل من به عنوان یکی که هم با درس هم با استرس هم با کلی چیزای دیگه سروکار دارم
باید ی حقِ خاص داشته باشم یا نه؟ باید ی ارامش داشته باشم یا نه؟
باید خیالم از خانواده ام راحت باشه که بتونم درس بخونم دیگه. به خدا خانواده خیلی خیلی خیلی تو کنکور موثره.
 
Back
بالا