سانحه!

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سانحه!

عید بود رفتیم مهمونی
آجیل گذاشتن جلوم
من ۳ سالم بود
همینجوری نخود میخوردم بعد نمیدونم چی شد که ی نخود کردم تو دماغم
بعد گیر کرد
همه بسیج شدن در بیارنش در نمیومد
آخرش دکتر با پنس در آورد
 

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,479
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سانحه!

این ماله بچگیامه ولی قشنگ یادمه!:

اون موقع ها من سه ساله بودم داداشم هشت ساله یه بار ما با هم میریم تو وان حموم آب بازی کنیم

من رو 4پایم وایساده بودم یه دفه پام لیز میخوره با صورت میام لب وان دندونم میره تو لپم لپم سوراخ میشه!!!!

خلاصه دهنم پر خون شد... من گریه... داداشم گریه... مامانمم داداشمو دعوا میکرد که چرا مواظبم نیوده...

بعدم یادمه رفتیم دکتر ولی دیگه یادم نیست دکتره چی کارش کرد خوب شد...

اینم ماله 2ماه پیشه!:

سر کلاس نیلو خوابیده بود رو نیمکت منم رو میز نشسته بودم یه دونه بومه بود من به شوخی انداختم رو سر

نیلو نیلو هم عصبانی شد با پاش کوبید پشتم...

چشتون روز بعد نبینه من با کله از رو میز اومدم زمین...دماغم شده بود قد گوجه...

زنگ بعدشم شب شعر داشتیم کلشو من یخ رو دماغم گرفته بودم گریه میکردم..

اصن یه وضعی... شانس اوردم دماغم نشکسته بود...
 

ImPiSh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
371
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان یـک
شهر
تهران
پاسخ : سانحه!

سیزده بدر بود
همین امسال
رفته بودیم پارک شقایق سعادت آباد
من داشتم اسکیت بازی می کردم
یه جای پارک خیلی شیب داشت
منم صاف رفتم اونجا
بعد یهو کنترلم خارج شد با لگن خوردم زمین
تا دم ماشین بابام بلندم کرد و برد
فک کن چه اوضاعی داشتم! :))
تا پای چپمو تکون می دادم نفسم بند می اومد
خلاصه تا یکی دو هفته می لنگیدم
بعدشم دیگه طرف اسکیت نرفتم
دیگه جدا می ترسم! :| :-s
 

aran

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
76
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : سانحه!

پریروز با اسکیت پشت یه ماشین رو گرفته بودیم یه دفعه زد رو ترمز من کشیدم راست ردش کنم دوستم پاش رو دراز کرد پام گرفت به پاش 12 دور قل خوردم! بعد سریع بلند شدم گفتم شما برین من بهتون می رسم!بعد اونا ماشین رو ول کردن اومدن از هم می پرسیدن سالمه:-/!!!همه کف کرده بودن زندم!!10 تا زخم و 4 تا خراشیدگی و 3 تا کبودی!!!دو سه سال پیش هم یه بار با اسکیت تند می رفتم دوپرخهه پیچین جلوم اومدم از روش بپرم پام گرفت به فرمونش به حالت جنینی 1 متر پرواز کردم چسبیدم به دیوار!!!کلاه ایمنی نداشتم قطعا و بدون شک مرده بودم!!!یه بار هم با اسکیت افتادم دوچرخهه از روی سرم رد شد بازم کلاه نداشتم قطعا می مردم! یه بار هم دو سالم بود ار طبقه ی دوم دانشگاه آذاد افتادم طبقه ی اول!!!یه بار هم یه بتری آتیش زدم شعله ور شد دستم سوخت پرتش کردم هولا یع تیکه پلاستیک مذاب و شعله ور افتاد رو شستم دستم رو کردم تو آب یخ بعد پلاستیک رو کندم!!!یه بار بابام داشت با برق 210 کار می کرد یه ماشین رد شد چشمش سیاهی رفت درتش خورد به سیم گوشت کف دستش ذوب شد رفت بیمارستان دکتره گفت مشت کن دستت رو گفت نمی تونم به زور دستش رو دکتره اکتیو مشت کرد رگاش ترکید خون پاشید همه جا!یه بار هم انگشت پسر داییم موند لای در بند یه انگشتش قطع شد ولی بردن بیمارستان درست شد!!!یه بارم بچه بودیم با پسر داییم چاقو گرفته بودیم محکم می زدیم می رفت دو زمین کیف می کردیم!(فکر می کردیم حرفه ای هستیم!)بعد پسر داییم کوبید چاقو لیزری رفت تو انگشتش سوراخ کرد رفت تو دمپایی!الآن هم پسر داییم تصادف کرده با یه آدم دیگه تو فوتبال ابروش 20 تا بخیه خورده!!!چند وقت پیشم رو دیوار بالانس زده بودم (ارتفاع نیم متر!)بعد افتادم پایین با دستم خودم رو نگه داشتم چیزیم نشد!!!1-2 هفته پیش هم با دوستم یه حرکت دو نفره ی اسکیت داشتیم تمرین می کردیم از پشت افتادم اونم از یه متری افتاد رو شیکمم!شیکمم رو سفت نمی کردم تموم بود!1-2 سال پیش هم با اسکیت داشتم تند سراشیبی رو می رفتم پیچیدم تو فرعی داشتم با پرایده شاخ به شاخ می کیدم میلیمتری ردش کردم!!!پریروزم با دوتا از دوستام تو اشرفی انداخته بودیم تو لاین سرعت از ماشینا سبقت می گرفتیم! 60 تا می رفتیم!اسکیت منم 4 چرخ 84 میل بود (تو همچین سرعتی شدید لق می زنه پا نزدی لقاش تشدید می شه رو هم قطعا می زنتت زمین!) منم پا زدم یه دفعه پای چپم برعکس شد!!! به زور تعادلم رو حفظ کردم وگرنه می افتادم سرم می شکست بعد ماشینا از روم رد می شدن!!!دیگه خسته شدم چیز دیگه ای یادم نمی آد تا بعد!!!
 
  • لایک
امتیازات: L.E

no one

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
818
امتیاز
1,525
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
اورمیه
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سانحه!

تا حالا شده خودتون یا یکیو ببینید که تا نزدیکیای مردن پیش برید/برن؟!؟

فکر کنم جالب باشه!
 

no one

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
818
امتیاز
1,525
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
اورمیه
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سانحه!

من 5 سالم بود رفته بودیم شیراز. اولین شبی که رسیدیم من بد جور تب می کنم منو می برن دکتر. دکتر هم برام آنتی بیوتیک مینیویسه(سیکلوفناک) آقا من که صبحش خوب شده بودم با بقیه رفتیم تخت جمشید! من اونجا شروع می کنم به قرمز شدن(خیلی قرمز در حد لبو) همه نگرانم میشن(همه مجاز از خانواده ی خودم خانواده ی 2 تا خاله هام) یکی میگه گرما زده شده یکی میگه تب کرده آخرش تصمبم میگیرن 2باره برگشتیم بریم دکتر! آقا بعدش من شروع می کنم به باد کردن(اشتباه نکنید واقعا داشتم باد میکزدم) بابام که منو میبینه میگه این حساسیت داده بعدش بابام منو سوار می کنه تند و سریع(بابام همیشه بیشتر از 100 نمیره تو جاده با 150 160 منو میریسونه پیش همون دکتر موقع رسیدن ذقیقا بادکنک شده بودم! دکترو تا منو میبینه سریع یه آمپول بهم میزنه میگه سریع برسونیدش به بیمارستان خودمم الان میام آخرش منو میرسونن بیمارستان دکتره به بابام تو بیمارستان گفت آگه فقط 10 مین دیر من آمپول میزدم این میمرد!! :(
البته یه یاگاری از اون زمان باهام مونده البته از باد کردنش :D به خاطر اینکه از داخلم باد کرده بودم به قلبم زده بود الانم یه مقدار اذیت می کنه!
ولی سوژه شده بودم اون زمان! گردنم از کله م بزرگتر بود :D
 

جام طلا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
524
امتیاز
581
نام مرکز سمپاد
فرزانگان اهواز
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سانحه!

من و خواهرم داشتیم از خیابون رد میشدیم (پل هوایی نبود).بعد یه ذره ترافیک بود که یه ماشین که حدود 100 متر با ما فاصله داشت لایی کشید و خواهرم سر جاش میخکوب شد و اگه فقط 1 ثانیه دیر تر واکنش نشون می دادم و خواهرم رو نمی کشیدم ماشین حتما .... گرفته بود و ممکن بود... . چون سرعتش هم واقعا زیاد بود.خیلی ترسناک بود :-ss
 

lovesky

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
606
امتیاز
3,585
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سانحه!

خونه قدیمی مادربزرگم یه سالن داشت که تهش میخورد به حیاط و فاصلش با کف حیاط نیم متر بود
یه دفه که دختر عمم و یکی از فامیلامون داشتن نو سالن بازی میکردن پنجره باز بود
یهو دختر عمم از پنجره افتاد نزدیک بود مغزش متلاشی شه که یه سانت مونده به زمین فامیلمون گرفتش
مرگ در فاصله یک سانتی که میگن اینه ها!
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : سانحه!

عید...
همه ی خونواده توی یه ماشین بودیم
بابام برگشت پشت سرشو نگا کرد بعد داشتیم از یه طرف میرفتیم تو خاکی
خواهرم از دهنش در رفت داد زد
بابام فک کرد حیوونی چیزیه #-o
فرمونو چرخوند افتادیم تو خاکی اونطرف جاده
بعد از صد متر توی خاکی بودن ماشین برعکس برگش توی جاده
99درصد احتمالش بود ماشینمون چپ کنه 8-> :)
 

vahidd

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشهد
پاسخ : سانحه!

منم به بار بچه گیا داشتم دریا غرق میشدم :))
یه بارم خودم موندم ماشینه چه جوری بهم نزد :D
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : سانحه!

یه بار سرپیچ اومدم تی کاف بکشم جاده خراب بود داشتم رو دو چرخ رانندگی میکرد
نزدیک بود...
 

Puria_sh

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
16
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانیک
شهر
البرز-کرج
دانشگاه
طحران
پاسخ : سانحه!

بچه که بودم داشتم فوتبال بازی میکردم ... اومدم شوت بزنم پام رفت رو توپ ، رفتم رو هوا با کله خوردم زمین ... یه هفته
تو بیمارستان بودم ... دکتر گفت یکم محکمتر میخوردی زمین الان یه نفر از جمعیت ایران کم شده بود ...
 

amirali

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
316
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
ندارم !!! :دی
دانشگاه
سبزوتریم دیگه اما نپرس کجاش
پاسخ : سانحه!

پریسال رفتیم شمال منم بارفیقم جوگیر شدیم نه من شنا بلد بودم نه رفیقم هرچیم میرفتیم جلو بازم همین جوری عمق اب زیاد نمیشد مام بی عقل مسابقه ی نفس گیری گذاشتیم وقتی خواستیم نفس بگیریم دیدیم زیر پامون خالیه تا از خدا معذرت خواهی کردمو گفتم مردم زیر پام دوباره پر شد و هم من زنده موندم هم رفیقم
 

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,042
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : سانحه!

يه بار تو ميدون توحيد بودم
داشتم پياده ميرفتم دفتر بابام
بعد ميدون توحيدم كه ٥٧٧٣٣٦ راه داره :))
ماشينا از ٥٧٧٣٣٦ طرف ميان يعني :D
اومدم رد شم از خيابون يه يارو يهو با سرعت ١٥٠ تا اومد كه لهم كنه :))
روشم كم نشد سرعتشو كم كنه!
داشتم فاتحه ميخوندم واسه خودم بعد يكم فكر كردم ديدم شايد اگه برگردم قبل مردن برسم به جايي كه يارو نكشتم!
ديگه نمردم ديگه #S-:

• يه سال مسابقات شنا بود
معلم ورزشه ام ديد من چنتا مقام دارم گير داد كه بيا!
منم اون سال شديدا تنگي نفسم عود كرده بود!
مسابقه شروع شد استارتو زدم خيلي خوب داشتم ميرفتم!
اگه ميرفتم اول ميشدم!
يهو احساس كردم همه چي داره سنگين و سياه ميشه!
همينطوري داشتم ميرفتم پايين خيلي شيك :))
يعني صرفا هيچ اكسيژني نبود!
ديگه مطمئن بودم زنده نميمونم ديگه يهو يه چيزي منو كشيد بالا :D
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,626
امتیاز
24,460
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : سانحه!

یه بار داشتم از کوه میافتادم...شاید باورتون نشه...اما کامل بدنم افتاده بود که یکی از فامیلامون دستمو گرفته بود...الان که به اون موقع فکر میکنم هم خوشحالم هم ناراحت :(
 

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سانحه!

یه بار داشتم با یکی از خیابون رد میشدم بعد یه ماشینه با سرعت نور داشت میومد فامیلمون وایساد منم همینجور که داشتم طبق معمول فک میزدم رد شدم بعد صدای ترمز اومد و ماشینش خورد به زانوم به حالت :-wپیاده شد و گفت جلو چشمتو واکن دختر !منم گفتم عیب نداره باو طوریم نشد که :-"
 

Gemini17

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
403
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
زنجــان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : سانحه!

من بچه بودم تقریبا 4 5 ساله از پله ها افتادم پایین . فقط یادم میاد که ی لحظه انگار خودمو داشتم از بالا می دیدم
بعدش دیگه یادم نمیاد چی شد.احتمالا ی لحظه بی هوش شده بودم
 

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,749
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : سانحه!

من بچه بودم 7 ماهه بدنیا اومدم بعد اون موقع اگه مامانم 10 مین دیرترمیرفته(میرسیده) بیمارستان من میمردم 8->
آخه اصلا انتظارشو نداشتن
 

farz

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,097
امتیاز
14,659
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
مدال المپیاد
مرحله اول شیمی
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : سانحه!

یه روز رفتیم بیرون شهر واسه تفریح!
نمیدونم سر چی بحثم شد با خونواده و مثلا قهر کرده بودم! خودم و گرفته بودم! اینجوری L-:
بعد خواستم چای بخورم,خواهرم یه شکلات بم داد,همون موقع که شکلات رو گذاشتم دهنم و بعدش چای خوردم,پسرخاله م داشت یه جوک میگفت,منم بین گریه و خنده گیر کردم و یهو چای و شکلات با هم پریدن تو گلوم! من م هی سرفه میکردم...سرفه...سرفه...خونواده هم فکر میکردن از بس که خندیدم دارم سرفه میکنم! این جوری شده بودم هی اشاره میکردم که نمیتونم نفس بکشم! کمک! کمک کنین! این خونواده :)) =)) فکر میکردن دارم شوخی میکنم! X-(
دیگه احساس کردم که اصلا نمیتونم نفس بکشم! یعنی وضعیت خیلی بدی بود!افتضاح! خدا کنه هیچکی بر اثر خفگی نمیره! :-s دیگه من داشمت فاتحه م رو میخونم که داداشم زد تو پشتم و الان زنده م :D
 

sahar.g

کاربر فعال
ارسال‌ها
28
امتیاز
23
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : سانحه!

من حدودا6سالم بود تب افتزاحی گرفتم شب تا صب تو بیمارستان بستری بودم مامانم بالا سرم نشسته بود منم قرمز شده بودم دو تا از پرستارا اومدن به مامانم گفتن اگه به خوابی دخترت تب شدید بکنه می میره مامانم هم اون شب رو تا صب نخوابید منم خوب شدم ولی کلا یه خورده ضعیف ام. :) :) :) /m\
 
بالا