پاسخ : فرار مغزها
به نقل از Am!nM . A :
ببینید من خودم بدتر از هر کس دیگه که فکرش رو میکنید گلهمندم از شرایط کشور. تعصّبی هم به هیچچیزی ندارم. من حرفم سرِ اینه که «با اکراه و پیفپیف» میرن بعضیا از کشور. خب کشورت اونطوری که باید نیست؟ بدشانسی اوردی؟ خب میتونی بری به جایی که بهت بها بدن؛ امّا نه با شونهتکون دادن و خودگرفتن. که چیه؟ «ما نخبهایم، خیلی سریم، از همه خفنتریم، ایرانم کشوره؟ مردمش فلان، دولتش فلان.» این مدلی نرین و این طرزِ تفکّر رو نداشته باشین. آدم مثلاً رفیقش دچارِ یه مشکلِ جسمانی باشه باید مشکلِ جسمانی رو بزنه تو سرش یا مزیّتی که داره رو هی به رخ بکشه منممنم بکنه؟ اینو دارم میگم.
ببین مشکلی که تو داری اینه که هیچ وقت درخواست کار ندادی.
وقتی یک مسوولیتی رو به یک فرد بدن و خوب تعدادی کاندید وجود داره. اون مسوولیت باید به فردی داده بشه که شایستگیش رو داشته باشه ( اتفاقی که تو دولت ایران و شرکت های ایرانی عمومن نمی افته ) و نمونش میشه نماینده های مجلس.
اینجا ممکنه این حرف مطرح بشه که این افراد انتخاب اکثر مردمن!
و به دو شکل میشه جواب داد :
۱. افرادی که شایستگی داشتن عموما رد صلاحیت شدن. یا خبر داشتن که رد صلاحیت میشن و کلن درخواست ندادن.
۲. عموم مردم تقریبن درک خیلی کمی از مسوولیت مجلس دارن. و به طور خاص تر حتا نماینده های منتخب مردم هم درکی از جایگاه خودشون ندارن!
و خروجی میشه افرادی که رشوه میگیرن، تصمیماتی میگیرن که زندگی افراد رو نابود می کنه. وزرایی رو برکنار می کنن که می تونستن مفید باشن. وزرایی رو می پذیرن که اصلن شایستگی ندارن.
یعنی شایستگی فرد، تحصیلاتش، تجربش کنار گذاشته میشه و در نظر گرفته نمیشه.
و خروجی میشه افرادی که مرگ بر بازرگان میگن تو مجلس، نمونش میشه افرادی که تو مجلس دعوا می کنن. می خوابن. و تحصیلات مرتبط ندارن یا اگه دارن مدارکشون ارزش علمی نداره ( تقلبی هست )
اینجا ایراد متحمل چند گروه میشه:
۱. قانون گذاران که شرایط لازم برای این شغل رو انتخاب کردن.
۲. کسایی که به بررسی شایستگی برای کاندید شدن این افراد میپردازن.
۳. کسایی که انتخاب می کنن.
حالا بذار روند گرفتن یک شغل تو یک کشور دیگه رو بررسی کنیم( مثل برای شرکت IBM ) :
شما مدارک تحصیلی دارید، تجربه دارید، کار هایی که کنار تحصیلاتتون کردید دارید.
این هارو در یک رزومه می نویسید.
تو این رزومه، تحصیلات شما با شروع و پایانش، رشته ی تحصیلیتون، سابقه ی کاری و تجربتون، ورزش های مورد علاقه، تفریحات مطرح میشه.
همراهش مدارک تحصیلیتون و یا مدارکه دیگه ای که مرتبط هست رو تحویل میدید ( مثلن مدرک پایان دوره ی کار دانشگاهی یا شرکت تو کنفرانس ها و امثالهم )
صحت این مدارک بررسی میشه( با دانشگاه ممکنه تماس گرفته بشه یا با محل کارتون بدون اینکه شما خبر داشته باشید در مورد زمانش یا اینکه با کجا تماس گرفته میشه )
با شما مصاحبه میشه و ازتون در مورد پروژه هاتون پرسیده میشه، در مورد انگیزتون و ... ( و توی مصاحبه باید مطرح کنید که چرا شما نسبت به بقیه برتری دارید. چرا شما باید انتخاب بشید. چطور شما تجربه ی مفید برای این شغل رو دارید که دیگرون ندارند )
بعد از شما خواسته میشه تا توی یک امتحان یا ازمون شرکت کنید یا اینکه خواسته میشه مدتی به طور موقت کار کنید.
بعد شما برای یک مدت که تو سند کاری شما ذکر شده کارمند اون شرکت میشید.
خوب این وسط چند مساله هنوز میمونه. اینکه چه عواملی برای هر شغل مهم هستن. مثلن کسی که قراره توی یک مهد کودک مشغول به کار بشه. نباید سابقه ی تجاوز به کودکان رو داشته باشه ( اشاره ی کناری به یکی از وزرا ی دولت فعلی ( البته اون فرد تجاوز نبوده مشکلش) )
یا کسی که مدیر بخش میشه نباید سابقه ی رشوه گیری یا جنسیت گرایی یا نژاد پرستی داشته باشه.
معیار های سنجش، افراد بررسی کننده هر دو عوامل مهم در یک انتخاب هستن.
و تقریبن هر دوی این موارد در ایران با مشکل روبه رو عه.
و این مشکل ها به خاطر مشکل علمی و کمبود پژوهش گر نیست. این ها عوامل عقب ماندگی علمی و پژوهشی کشور هستن. و خوب با موندن افراد تحصیل کرده یا نخبه این موارد برطرف نمیشن. چون خود به خود این افراد اصلن هیچ مقام مهمی از کشور رو نمی تونن بگیرن. یا اگه بگیرن اختیار لازم بهشون داده نمیشه.
نمونش : رییس جمهور، نماینده های مجلس، نماینده های مجلس خبرگان. هیچ کدوم هیچ قدرتی ندارن. یاد اوری می کنم برخورد نمیاینده ها با مطهری.
مطهری هیچ کار یا حرفی نزد که در قانون گفتنش منع شده باشه. ولی رفتاری که باهاش شد نشون داد که قانون حتا ضعیف ایران تو ایران حتا اهمیت نداره برای خود قانون گذار ها.
یا نمونه های دیگش که خیلی ملموس تره برای ما :
۱. عزل\استعفا اژه ها. و بلایی که سر سمپاد اومد.
۲. مدیر مدرسه دبیرستان حلی که مدیرانی که دوران مسوولیتشون مفید تر بودن کمتر از دو سال عزل میشدن و جایگزین هاشون که مدیران غیر قابل قبولی که چهار سال تا الان موندن!
یا مثلن تلاش ما سمپادی ها برای حفظ و بهتر شدن اوضاع سمپاد واقعن جوابگو بود؟
تصمیمات اصلی توسط ما گرفته نمیشه. یعنی اصلن ما در تصمیم گیری ها حساب نمیشیم. که حالا موندن یا نموندمون تغییری ایجاد بکنه یا نکنه.
ما توی کشوری زندگی می کنیم که جزو رکورد دار های زندانی سیاسی و مخالف نظام هست. شروعش با اعدام های دست جمعی و زندانی شدن های طولانی بوده. ادامش بار ها همراه بوده با مخالفت ها و سرکوب شدن ها.
تاثیرش چی بوده ؟
بدتر شدن روز به روز اوضاع. ایا دلیلش فرار نخبه هاست ؟
نه چون هر وقت کسی با تحصیلات و تجربه ی لازم بر سر قدرت بوده کنارش یک هوو گذاشته شده.
یاداوری ای می کنم به تاریخ اوایل انقلاب و نخست وزیری بازرگان. یعنی خود به خود نظام حکومتی به نوعی تلاش می کنه تا افراد تحصیل کرده نتونن وارد سیستم حکومتی بشن.