پاسخ : فرار مغز ها
به نقل از صَواع. :
من به شخصه هنوز وارد محیط دانشگاه نشدم و با جو دانشگاه آشنایی ندارم. و صرفا شنیدم که جو یکسری از دانشگاهها آدم رو به سمت رفتن به خارج و اپلای کردن سوق میده. و خب اکثر افراد هم در دوران دانشجوییشون تصمیم میگیرن که برن و میرن.
با این وجود، کلّی از دوستای من که هنوز دبیرستانی هستن تصمیم دارن برن. دلایلشون هم خب مشابه دلایلی که اینجا ذکر شده. به طور مثال عدم وجود کار مناسب برای دخترها [و پسرها]، نبودن بعضی از رشتههای تحصیلی در مقاطع بالاتر و خب، نبودن آزادیای که برای اونها تعریفش آزادی پوشش و اینجور چیزهاست و امثالهم.
خلاصهش، مسئلهای که همیشه مطرح بوده و جواب قانعکنندهای من براش نداشتم هیچوقت اینه که راحتی خود آدم مهمتره یا کشورش؟ و اینکه واقعا سخته اینجا موندن؟ و آیا کسایی که میرن اونجا واقعا راضی هستن؟
و خب اگر این همه آدمی که با این طرز تفکر که "من به تنهایی هیچکاری نمیتونم بکنم" میرن، میموندن درست نمیشد کشورمون؟
نمیدونم خلاصه.
مساله این نیست که تو بری نتیجه میگیری یا نه. این وابسته به پشتکار فرده.
همیشه روز های خوب و بد وجود داره. ولی خوب فرد همیشه تلاش می کنه. این فکر که تو میتونستی بری و شانستو امتحان کنی و نرفتی همیشه ازار دهندس.
مثلن من سوم راهنمایی کاملن این امکانو داشتم که از ایران برم ولی نرفتم. شاید به خوبی الانم نبود، شاید اصلن پشیمون میشدم نمیدونم. ولی الان که میبینم می تونستم خیلی زودتر زندگی تو کشور قابل قبول تری رو تجربه و شروع کنم و نکردم حسرت می خورم.
به خاطر همینه که الان از امتحان کردن چیزی نمی ترسم. بدترین اتفاقی که قراره بیافته چیه ؟ اینه که خوب چند ماه از زندگیم بیهوده هدر بره مثلن! خوب قرار بود ۲ سالش به طور کامل و قطعی نابود بشه. من دو سال رو کم کردم حالا چند ماه واسه تجربه های جدید وقت بذارم.
تو ایران چیزی به عنوان تشویق وجود نداره.دانشگاه درکی از عملکرد دانشجو نداره. ولی خوب استاد اینجا ادم رو میشناسه. مثلن درسته من رشتمو از ریاضی تغییر دادم ولی دانشکده ریاضی از من خواست چندتا امتحان بدم و تو یه سری کلاس ها شرکت کنم تا الان از من بتونه به عنوان استاد یکی از درسایه پایش استفاده کنه.
یا استادم منو به چندتا شرکت معرفی کرد. یا کمک کرد من از یه دانشگاه دیگه فاند بگیرم. وقتی کادر دانشگاه زیاد باشه. هر استاد می تونه وقت بیشتری برای هر دانشجو بذاره. اینطوری هم دانشگاه سود میبره مثلن من به عنوان ریسرچ اسیستنت کلی پروژه براش انجام دادم. اون هم سودش به من رسید. و هم منو به چندتا شرکت معرفی کرد و دانشگاه. و حتا با یکی از استاد های اون دانشگاه که دوستش بود صحبت کرد تا من بلافاصله بعده رسیدن تو اونجا بتونم تو دانشگاه مشغول کار بشم.
و تازه همه ی این اتفاق ها در یک کشور جهان سومی میافته و تو دانشگاهی که خیلی از هم وطن ها اون رو تبعیض امیز میدونن ( که مثلن نمره به مالزیایی ها بیشتر میدن! ) و من بالاترین معدل ورودی های هم دورم رو دارم.
مالزی کشوریه که بورسیه تحصیلی میده. ولی کلی شرط و شروط داره. فردی که میره و برمیگرده و وارد سیستم دانشگاهی و R&D اون مرکز تحصیلی میشه و حقوق خوبی میگیره که باعث میشه هم زندگی راحتی داشته باشه هم بمونه. درنهایت فرد کار هم پیدا نکنه می تونه ازادانه به تقریبن تمام کشور های اروپایی و استرالیا مسافرت کنه و کار پیدا کنه.
( بدیهتن مالزی بهترین کشور دنیا نیست! یک کشور مسلمونه و جهان سومی ( در حاله پیشرفت! ) که بر عکس ایران در حال پیشرفته و روابط خوبی با باقی کشور ها داره )
این در حالیه که موندن یک محصل در ایران در حالی که از خانواده ی ثروتمندی نباشه یعنی دیگه حق انتخابی نداره. کار پیدا کنه شاید حقوق بخور و نمیری بگیره. و اگه کاری گیرش نیاد ...