بد ترین خوابی که دیدم این بود که چن تا سیاره رو نزدیک زمین دیدم طوریکه میشد از این یکی به اون یکی پرید وقتی که از اون سیاره ای که همه پیشم بودن پریدم رو اون یکی سیاره ها از هم دور شدن و تو خواب گریه می کردم وقتی که بیدار شدم دیدم که بالشمم خیس شده :-s
ي بار خواب ديدم خونمون جن داره
مامانمو داداشم هي گريه مي كردن، منم ب اين حالت
:-s
بعد من پرسيدم چي شده؟ مامانم گفت نرو تو اتاقت، جنه رفته تو اتاقت X-(
حالا ي خواب چرتي بود، حوصله ندارم تعريف كنم، ولي خداييش ترسناك بود
صبح با حالت :-
s :-\ O0
از خواب بيدار شدم
بدترین خوابی که دیدم این بودکه.....یادم نمیادفقط یادمه وحشتناک بود
بهترین خوابمم این بودکه......شرمنده الان ازخنده دارم روده برمیشم،خندم که تموم شدبهتون میگم که کلاسره کارید
شرمنده لیست خوابای من زیادن خیلیاشم خصوصین
یه بارخواب دیدم باهری پاترسواربرجاروی پرنده داریم میریم
ببخشیدآخه دیشبش چهارتاازقسمتای هری پاتروباهم دیده بودم :-\
ما یه معلم شیمی داریم(آقای براتی) این یه جذبه ای داره هر هفته امتحان میگیره حتی مدیرم نمیتونه جلوشو بگیره.نمیدونم چراها ولی خیلی ازش حساب میبریم.از آسمون سنگم بباره این امتحانشو میگیره
حالا یبار خواب دیدم بازی تیم ملیه(فوتبال) فینال جام جهانی منم فیکس توهستم بازی شورو شد بازی کردیم. وسط بازی تا پاس دادم جباری داور سوت زدگفتم چیکار کردم آقای داور؟جواب نداد یدفه یکی ازپشت بلندگو ورزشگاه وسط بازی گف گفت:
براتیم .بچه های مدرسه شهیدرجایی مداد پاکناشو بذارن تو رختکن امتحان لغوه.
نمیدونم چرا ولی یدفه کل تیم خوشالی کردیم فکرشو بکن وسط بازی اصلا ربطی به امتحان نداره گف امتحان لغوه
بداز خوشالی نفهمیدم چی شد دیگه بازی ادامه پیدا نکردو کاپ قهرمانیو دادن بما
حریف اعتراض میکرد چرا بازیو قط کردین کاپو دادین به اینا؟
داور گفت:ببینید یکم انصاف داشته باشین دکتر امتحان نگرفته اینا خوشالند بذارین کاپو بدیم به اینا دیگه اوناهم قبول کردنو ما به این صورت قهرمان جام جهانی شدیم
امتحان ندادن بیشتراز قهرمانی بمن حال داد
ی بار تو خواب دیدمش فکر کنم
با دوستاش بود...توی فضای مدرسه ی ما هم بودیم...بعد اصلا منو ندید ...ولی با دوستاش خوشحال بود...ب چند تا از بچه های اونور(چند تا پسر ک روی زمین بودن)گفت"هی دوستان"و با دوستاش خندید و رفت...
رفتم دنبالش...
ولی هر چی گشتم پیداش نکردم
بدترین خواب هام مربوط میشه به مردن یکی از اعضای خانواده ام که در نتیجه نمیدونم چه جوری شد وقتی پاشدم دیدم بالشم خیسه خیس از بس گریه کرده بودم.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیلی اتفاق افتاده که تو خواب ببینم دارم میمیرم ولی هیشکی به مردن من اهمیت نمیده....تو بعضی خواب هام میمردم ولی خانواده انگار نه انگار منم مثل روح سرگردان اون ورا پرسه میزدم یا اینکه قرار بود چند روز بعد بمیرم.....کلا با هر وسیله ای که بگین تو خواب منو کشتن....با چاقو...تفنگ...تیروکمان....سوزوندن...منجمد کردن(این یکی خیلی جالب بود!!)....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند روز پیش ظهر خواب دیدم با پدر گرامی رفتیم بازار واسه خریده میوه...بعد بابای ما هم یه میوه ای سیب زمینی نام به شکل کیوی برداشته....بعد به منم میگه مواظب باش میوه ها رو اروم بردار...بعد اون شروع میکنه به دعا خوندن و ذکر گفتم و کارای عجیب غریب...از این ور به اون ور پریدن و...(از اون کارایی که این فالگیر هایی که از اون گوی ها دارن و دستشون رو دورش تکون و میدند)....بعد میگه اینا جن دارن و این کارو نکنیم میوه زود خراب میشه...بعد میوه هم رفتم ازمون ولی دیر رسیده بودم کلا با چوب و چماق پشتیبان افتاد دنبالم....
يكي از بد ترين خواب هام بر ميگرده به دوراني كه 4 يا 5 ساله بودم
از اونجايي كه من از سوسك ميترسيدم و الان هم ميترسم (با اين تفاوت كه الان كمتر ميترسم ) خوابم از اين قراره كه مامان و بابام آماده بودن و من رو هم آماده كمرده بودن كه بريم بيرون
بابام ماشين رو جلوي پل بزرگي كه حدود 10 متر بالاتر از در خونمونه پارك كرده بود كه بريم سوار شيم (
منم از ذوق اينكه زود تر بريم بيرون دويدم يرون و سمت ماشين
ولي تا جلوي ماشين رسيدم ...
جييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييغ :-ss
يه سوسك گنده به اندازه طول ماشين رو ماشين وايساده بود...! :-&
چن شب پیش خواب دیدم خونه ی ما و خاطرشون(همون خا طه ره )از کوچه ی خودمون رفته یه جای دیگه منم دارم میرم دنبال خاطره بریم مدرسه یهو دیدم دوتا مرد امریکایی دارن یه مرد چینی رو میکشن بعد رسیدم دم در خونه خاطرشون دیدم داره بنای کفششو میبنده بهش میگم یکیو کشتنا باهمون لحن همیشگی میگه اشکال نداره اشکال نداره بعد ما طبق همیشه دیر رسیدیم مدرسه دیدم همه ی بچه ها صف بستن مردن از خنده دقت کردم دیدم یه اقایی با پیرنوشلوار سفید با کفش قرمز داره برا بچه ها برنامه اجرا میکنه خاطره میگه اااااااااااااااااااا این که کارلوس کی روشه بعد ناظممون میاد سمتمون میگه جان من از این به بعد دیر نیاین دست کارلوسم بگیرن برین بالا چون تو کلاس شماس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا قتلو مدرسه ما و کارلوس کی روش چه ربطی به هم دارن من نمیدونم
من يه بار خواب ديدم تمام بازيكناي تيم ملي واليبال اومدن مدرسمون!
بعد هركدومشون رفتن تو يكي از كلاسا و با بچه هايي كه به واليبال علاقه داشتن حرف زدن!
خيلي باحال بود من رفتم با سعيد معروف حرف زدم!
من زمانی که بچه بودم می ترسیدم شبا تنها بخوابم اما یه شب که به زور سعی کردم تنها بخوابم - خواب دیدم که تو دریا که بودم یه دختری رو که داشت غرق می شد رو نجات دادم و اون هم با یه بوسه جواب کارم رو داد ! از اون به بعد همش تنها می خوابیدم تا بازم از این خواب ها ببینم !
ديشب خواب ماماججونمو ديدم
سال 86 فوت شد
آلزايمر داشت
وقتي يه مدت باهاش بودم يكي دو بار اسمم رو صدا ز خيلي تلاش ميكردم تا بهش اسمم رو ياد آوري كنم
ديشبم تو خواب منو يادش نميومد
بدون اينكه بخوام اذيتش كردم
يه دستبند رو اشتباهي برداشتم goft كه بهش دست نزن
بعد ديدم كه مال خودم نيست با اين كه شبيهه
ولي نميذاش جبران كنم
نميذاش بذارم سر جاش
امروز صبح دستبندم رو ديدم اتفاقا كه هفته قبل خراب شده بود
اعصابم خرد شد
اصن هيشوقت حس نكردم رفتنشو
مثل اينكه هنوز هست
نميدونم chera اصل هيشكي بهش توجه نمي كرد
اولين باريه كه خوابش رو ديدم
ولي آقاجونم…
خيلي دلم ميخواد ببينمش
هر شب دعا ميكنم ببينمش
اما تاحالا نيومده به خوابم
خيلي دلم ميخواد بازم ببينمش
و رفتنش هنوزم برام واضح نيست
: (
راستشو بخواین من یک بار یه ملخ رو کشتم.
شب خواب دیدم که تو یک اتاق تنگ گیر افتادم با در آهنی.همه جای اتاق سفید بود.فقط یک ملخ سبز لجنی کوچیک اونجا بود.منم پشتمو بهش کردم و خواستم درو باز کنم ولی در باز نشد.همین که دوباره برگشتم دیدم که ملخه ده برابر من شده و میخواد من بخوره. خواستم داد بزنم ولی انگار حنجرم رو با یک چیزی بسته بودن. صدام در نمیومد