من بچه بودم بعد 3 سالم بود .
بعد شب خواب دیدم پلنگ صورتی و تام و جری و چن تا ازاینا اومدن خونمون بعد ته اتاقم یه پنجره ی کشویی بود بعد اینا پنجره رو واکردن کع بیان تو منم جیغ زدم از خواب بلند شدم و اثرش تا یه ماه روم بود!از ترس شبا میلرزیدم!
یه دوست چینی دارم دیشب خواب دیدم اومده ایران بعد هر دختری می دید میرفت باهاش دست میداد بهش گفتم اینجا نمیشه همین جوری با همه دست بدی قدّش خیلی کوتاه بود به شونه ی منم نمی رسید !
...
من که کلا هر شب خوب میبینم...اونم وابای عجیب غریب.
یه بار خواب دیدم که دوستم نمیتونه حرف بزنه مام واسش یه عالمه دعا کردیم ولی خوب نشد که نشد...
یه بار دیگه ـم خواب دیدم یه جای عجیب غریبم که توش یه زن مُرده :-s...بعد این زنه روحش کلا سر گردون بود ...هی میرفت هی میومد :-ss
یه بارم خواب دیدم یه عده افتادن دنبالم میخوان منو بکشن خیلی ترسیدم ولی بعد فهمیدم خوابم دیگه نترسیدم...تازه آخرشم منو کشتن!
مثل مغولا بودن!!!
همین چن شب پیشم خواب دیدم که من با همه ی بچه های کلاسمون رفتیم یه جایی،مثل یه کوهستان بود،بعد الناز اومد بره یه جایی مام دنبالش رفتیمو یه غار پیدا کردم :P
خیلی جالب بود!!!ینی از شدت هیجان ضربان قلبمو میشنیدم...اصن یه وضی!l
یه دفعه ی دیگه خواب دیدم که مارو اردو بردن اروپا!!! خیلی کیف داد...
بدترین خوابم:
یه بار سال چهارم ابتدایی خواب دیدم که تو کلاس درس ، تمام همکلاسیهام همون همکلاسی های واقعیم بودن به جز بغل دستیم که خودم اینو احساس نمی کردم.
این بغل دستی ما خیلی با من صمیمی شده بود و پس از یه ماجراهایی پی بردیم که آقا شیطونه
بعد از دستش در رفتم و طی یک تقعییب و گریز هایی به خونمون رسیدم و قرآن رو بغل کردم ،
ملتفت شدم که دیگه بهم کاری نداره و از خواب بیدار شدم.
یادمه از خواب که بیدار شدم از ترس به خودم می لرزیدم. ( خوب قبول کنید که من خیلی کوچیک بودم.)
بهترین خوابی هم که دیدم ، شب به امامت رسیدن امام زمان بود که خواب ایشون رو به همراه پدر بزرگوارشون دیدم که ناخدای کشتی بودن که تمام افراد سوار کشتی شده بودند.
چهره ی حضرت مهدی مثل خورشید بود ، شبیه دایره ی نورانی.
اما صورت امام حسن عسگری (ع) شبیه ما بود ولی اصلا یادم نمی آد چه شکلی.
اين مال چند شب پيشه. از اونجايي كه همهي خوابام همينطوريه بهترين و روياييترين و اينا نداره!!
با يه آدمي كه نميشناختمش رفتيم يه قله رو فتح كرديم! تو اون برف و اينا اون نامرد منو ول كرد رفت! بعد من تنها و دپسرده داشتم رو قله قدم ميزدم(!) كه يه تونل ديدم توي كوه.رفتم توش، ديدم سُرسُرس! كلي سُر خوردم بعد از خونمون سر در اوردم!! بعد سروكلهي اون نامرد كه ول كرد رفت پيدا شد! گفت اين لِوِلِ آخره، غولشم بايد بزني! يه دفه يه خرس قطبي با 2تا از بچههاش اومدن حمله كردن بعد من ديدم كليد رو دره رفتم بيرون دَرم قفل كردم! خرسا موندن تو خونه تموم شد
یه بار خواب دیدم هیچکی به امام خمینی توجه نمیکرد بعد من رفتم طرفشون بعد حس کردم بهم میگه کمک میخوای؟
بعدش از خواب بیدار شدم ولی فک کنم کمکشو قبول کردم!
بد ترین خواب خوابی بود که چهار بار حدود 9 ماه پیش دیدم .
خواب دیدم دارم با همه خداحافظی می کنم و همه ی کسانی که می شناسند هم گریه می کنند ، فقط خواهرم نبود .
شش ماه بعدش خواهرم از دنیا رفت و اولین حلقه از خوابم تعبیر شد ، حالا می فهمم چرا توی خوابم نبود .
بیماری من خیلی پیشرفت کرده و امید چندانی برای موفقیت آمیر بودن درمان نیست .
نمی دونم چرا بد ترین خوابم باید تعبیر بشه .
من یه بار فک کنم دوم راهنمایی بودم..اولای فروردین اینا بود..ی خواب دیدم انگار تو خواب دقــــیقا تاریخش معلوم بود که 25 تیر جنگ میشه....قشنگ یادمه تاریخ 25 تیر بود و جنگ شده بود.... :-s
خلــــــاصه...رفتم واسه دوستام تعریف کردم...یکیشون که جدی گرفته بود...داستان داشتیم!!
ولی گذشت 25تیر شد و هیچ خبری نشد...
بدترین خوابی ک تاحالا دیدم خواب فوت پدرم بود....
البته خدارو شکر خواب زن چپه.....
و یک خواب بد دیگه اینکه یه احمقی داشت سوسک میکرد تو دهنم... :-ss
آخه من خیلی از حشره مشره بدم میاد...
بدترین خوابی که دیدم مال موقعی بود که بچه بودم ! وقتی پاشدم اصن خیلی ترسیده بودم!
خواب دیدم من توی یه اتاق بودم بعد یه دست از تو دیوار اومد بیرون منم هر چی جیغ میکشیدم هیچ کس نمی اومد دنبالم کمکم کنه خلاصه پاشدم بدوم فرار کنم بعد هی این دسته میومد بیرون میخواست منو بگیر خفم کنه ! اخرش هم زیر پام خالی شد و افتادم و از خواب پریدم کلی گریه کردم!
هر وقت هم که دلم میخواد خواب خوب ببینم خواب یه جنگل باصفایی هست که می بینم !
خیلی جنگل خوشگلیه یه جای مخفی داره هر دفعه میرم پر پروانه و گلِ
کاش تو واقعیت هم بود این جنگل !
بچه بودم- زیر7 - این سریال زیر آسمان شهرُ نشون میداد بعد یه شب خواب دیده بودم کیومرث ملک مطیعی(بازیگر این سریاله) با یکی دیگه منو گرفتن انداختن پشت تراکتور دارن تو یه جاده که دوطرفش خالی بود یه جایی میبرن-یادم نیس واسه چی گرفته بودنم - بعد قیافه کیومرث ملک مطیعی تَهِ قیافه بودا ینی...موهای سفید پریشون- یه خال بزرگ شمال شرقی دهنش-یه سیگار گنده تو دهنش ...بعد وسطای راه منو انداختن کنار جاده خودشون رفتن پاشدم نگا کردم دیدم زمین اونجا عین یه لحافه که وسطش صورتی و دورش سفیده (یه لحاف این شکلی داریم ) تموم شد دیگه
وقتی بچه بودم یکبار مامانم سوار یک آسانسور شد بعد درش بسته و من نتونستم سوار شم خیلی ترسیدم یکبار تو اتوبوسم همینجوری شد از اون موقع هر چند وقت یکبار خواب میبینم که از قطار یا هواپیما و... جا موندم و بقیه رفتن هیچ کس هم به حرفم گوش نمیکنه
کلا خواب خیلی چیز جذابیه،آدم بعضی وقتا ۱ چیزایی رو تجربه می کنه و قشنگ حسش می کنه که ممکنه تو بیداری هیچ وقت حسشون نکنه.
من چند وقت پیش برای بار ۲ام خواب دیدم ۱ عده تروریست ریختن تو خونه و تیربارون کردن همه جا رو و من خودم اسلحه ب دست شدم و اینا! یعنی واقعا حس عدم امنیت رو از اعماق وجود حس کردم...
یا حتی مرگ خانوادمو دیدم و واقعا گریه کردم تو خواب.
یکی از بهترین خوابایی که دیدم بعد از مرگ مادربزرگم خواب دیدم که با خاله هام و مامانم تو خونش نشستیم، یهو روحش اومد یعنی من می دونستم تو خواب که از دنیا رفته، مامانم و خاله هام زدن زیر گریه و اینا... منو دستمو گرفت گفت خدا رو شکر همشو پشت سر گذاشتم، راحت شدم...
واقعا خواب دىدن رو دوست دارم!
کلا من اهل خواب دیدن نیستم .
یعنی شبا اون قدر نمی خوابم که به خواب دیدن برسه، همون تیتراژش صبح می شه.
و بیشتر روزا می خوابم که خواب روز هم به کلی باطله # # # #
من زیاد خواب می بینم بعضی هاشم درست در می آد. مثلا یه بار خواب دیدم امتحان ریاضی داریم و پرسش جغرافیا. فردا همون برنامه رو داشتیم و من هم همه ی سوالای ریاضی رو بلد بودم هم جغرافیا رو چون میدونستم سوالا چیه B-)
من معمولا تو خواب می بینم یکی افتاده دنبالم و میخواد منو بکشه! منم دائما فرار میکنم بعضی وقتا هم که می بینم راهی برای فرار نیست پرواز می کنم!
.
یه بار هم خواب دیدم تو مدرسه مهمونی گرفتیم مدیرمون هم بود میگفت من بلد نیستم برقصم ما گفتیم خانم بیاید بهتون یاد میدیم!