قتل

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع amirali
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
حیوونای کوچولو مثل پشه-مگس-گاهی وقتا هم مورچه
یه بارم این قدر دنبال مرغ مادرجونم کردیم که بیچاره گوشت تنش آب شد...تا چن هفته که اصلا تخم نمیگذاشت....حتی تا مرحله ی مردنم پیش رفت!:D:-?
 
من کوچولو بودم یه جوجه داشتم یه سری داشتم می دویدم که با پام شوتش کردم خورد به دیوار مرد:))
 
در دوران نوجوانی که نامم فین بود،پادشاه لیچ را بکشتم :D (کارتون adventure time)
640

big_1410780375_1391273159_image.jpg

latest

latest
 
امروز یه مارمولک اندازه دوتا بند انگشت یهو از بالای سرم افتاد رو زمین، خب منم تنها بودم و هرچی جیغ میزدم مطمئنا فایده ای نداشت، اول بهش تافت زدم که بره، خیره سر بازی در آورد و نرفت و باز هعی میومد سمتم، منم بهش چسب مو زدم:D
حرکتش کند شد و هعی میچسبید به زمین، جاتون خالی خیلی کاراش با مزه بود، منم با سر جارو جوری که له نشه انداختمش تو خاک انداز و بردم پرتش کردم بیرون، مورچه ها ترتیبش رو دادن
 
یه مسئله ای پیش میاد...
به نظرتون امکان داره قاتل انسان اینجا باشه و قتلشو تعریف کنه؟ :|

بله
بنده قاتل زنجیره ای هستم‌
الانم از زندان مینویسم
فردا صبحمم اعدامم میکنن
:| :| :|
 
اول دوم راهنمایی بودیم دبیر زیستمون گفته بود پروانه خشک کنید و کلکسیون درست کنید...خدا میدونه من اون سال چندتا پروانه کشتم:(واسه اینکه بالاشون صاف بمونه باید وسط بدنشونو فشار میدادی تا میمردن و همونجوری میموندن:((چقد وحشیانه بود:((:((چقددددررر:((

دیگه اینکه مامانم میگه بچه بودی قورباغه میگرفتی باهاشون بازی کنی یا بقیه رو باهاشون میترسوندی یا لهشون میکردی میمردن8-|من که یادم نمیاد:-"
[یه زمانی قورباغه خیلی در دسترسم بود اون موقع آب بیشتر بود هوای شهرمونم خنک تر بود بابابزرگم اینا شالیکاری داشتن8->لابه لای شالیا پره قورباغه بود...یاد باد آن روزگاران]
 
خوب راستش رو بخاید من ید طولایی در کشتن ماهی ها دارم بعضی از ماهی قرمز هامون حتی به لحظه ی سال تحویل هم نرسیدند
و البته بعضی از ماهی های خودم هم از بس بهشون غذا ندادم مردند:oops:
 
خجالت میکشم ولی من نیز در زمینه جوجه رنگی یس:oops:
زور میزدم به جوجه ها پرواز یاد بدم;;)
جوجه به ردیف رو بند رختی میذاشتم و بعد با انگشت پشتشون میزدم بپرن(یک عدد مرده و یک پای شکسته که البته خوب شد:-")
جالبه که توانایی جهش تا ارتفاع دومتری پیدا کرده بودن;;)
یا حمامشون میکردم تو قابلمه دیگه خودتون میدونید چی شد دیگه8-|
 
من تو دوره ی دبستان آزارم به مورچه میرسید که با ناخون سرشونو جدا میکردم یه وقتاییم اون یه سر سوزن خون که داشتن می ریخت رو دفتر مشقم
بعد توبه کردم( :| ) الان فقط دربرابر سوسکا از خودم دفاع میکنم
 
من دیروز با کتاب مطالعات جدیدم ی سوسک کشتم ... تنها کار بدرد بخوری ک کتاب مطالعات نهم می تونه انجام بده
 
من نه ولی دوستم یه همستر ناز داشته دوست داداشش میاد تو دهن همستره اونقدر فوت می کنه تا بنده خدا خفه میشه.

من با ذره بین مورچه زیاد سوزوندم.یکی دو تاشونم در راه علم فدا شدن چون سوختنشون باعث شد کشف کنم که دمای ذوب مورچه از دمای ذوب کاغذ پایین تره.
ولی خدایی خیلی صدای وحشتناکی می دن موقع سوختن.
 
آقا ما ی بار ماهی گرفته بودیم منم انداختمش رو خاک تا بمیره:Dقتل عمدی نبود خودش مرد:D
 
فقط مورچه و پشه و عنکبوت وسوسک
البته تا جایی که یادمه
 
اومممممم خب دردناک ترین قتلی که تا حالا داشتم کشتن یه مورچه با وایتکس بود :-"
پشیمانم ....(T_T)
 
دردناکترین قتلی که من انجام دادم این بود که یه شاپرک بیچاررو لای دستمال کاغذی له کردم.....تا دو سه روز عذاب وجدان داشتم
 
یه تپه از خاک درست میکردم
یه سوراخ هم میزاشتم شبیه تونل از این ور تا اون ور
مورچه هارو میکشوندم تو تونل
از این ور شلنگ ابو فرو میکردم تو تونل
اب رو باز میکردم از اون طرف شاهد جنازه های بیرون اومدشون بودم :D
 
Back
بالا