پاسخ : سمپادیهای نماد آموزش عالی کشور-دانشگاه تهران
خب!
خوب بود راضیم :)
ولی خب صالح! کماکان می‌گم که میتینگ فارغ‌التحصیلان خیلی خوب‌تر بود
حالا بیا بگو مشکلت چی بود با اون میتینگ؟
به شخصه از دیدن همه‌تون خوشحال شدم.
هسپراید که بعد از این همه سال دیدمش بالاخره
(احتمالا یه بار دیگه هم دیده بودمش ولی خب هیچی یادم نبود)
آناهید که بالاخره دیدمش
معصومه
مریم که خیلی کم موند!
صالح که خب جدا می خواستم که ببینمش که شناسایی بشه و بعدا اگر در حال خطا دیده شد مچشو بگیرم کتکش بزنم
(خودش می‌فهمه چی می‌گم
)
فهیمه هم که دیگه از خودمونه
مهدی که اسم رشته‌ش عجیب و غریبه
من به سعیده هم اس ام اس داده بودم محل و ساعت رو ولی بعد از میتینگ متوجه شدم که بهش نرسیده بوده smsم...
آهان از دیدن مهران هم خیلی خوشحال شدم! من سوپروایزری هستم که TAهامو نمی‌شناسم
فقط فکر کنم همون یه ذره پرستیژ و آبرویی که جلوش داشتم هم به باد رفت
هنگامه :)
نیلوفر عزیزم
از همه هم بیشتر(
) پویا که وقتی اینجا هیچکس براش مهم نبود من در چه حالم و داشتم دیوونه می‌شدم پویا حواسش به من بود و فهمید چه وضعیتی دارم که خب تا همیشه ازش ممنونم و معتقدم که بهترین فرد این سایت بود که فراریش دادند بعضی‌ها! :)
فقط چقدر خوب میشد اگر Lorca هم میشد که بیاد.
دیگه هم اینکه کلا خوب بود بازی. ولی به نظرم خیلی بهتر بود اگر یه بحثی هم داشتیم.
از اینکه گفتم مافیا بازی نکنیم هم معذرت می‌خوام
خودم از پانتومیم خوشم نمیاد و عاشق مافیام. ولی خب مافیا هم بازی می کردیم پویا و فهیمه بازی نمی‌کردن که به نظرم خوب نبود. (خودم هم به دلایل شخصی بازی نمی‌کردم این بار
)
ولی کلا، خیلی خیلی جمع خوب و معقولی بودین همگی :)
داشتم فکر میکردم که چقدر جالبه که یه سایتی بین ما همچین پیوندی برقرار کرده...آدم‌های کاملا متفاوت از داتشکده‌ها و رشته‌های مختلف...
مرسی از همه‌تون که اومدین و بودین :)
پ.ن: پویا دو تا کلاسش رو نرفت. ۲تا۴ و۴تا۶ با یه استاد کلاس داشت! بعد گویا حضور و غیاب نکرده بوده امروز
خیلی خوشحال شد خلاصه
ولی گویا برای صالح اتفاق بدی افتاده.
ولی ترم یکی‌ها رو اکثرا می‌ترسونن الکی. نگران نباشین... ایشاللا درست میشه. صحبت کردن نیاز داره فقط :)
مهدی:
من یه ایمیل خشن زدم تو فروم. به خاطر اینکه برمی‌داشتن به جای اینکه ایمیل بزنن به من به استاد ایمیل می‌زدن
استادها هم خب عصبانی می‌شدن دیگه! به ما منتقل می‌کردن. بعد اون ایمیله وحشتناک خشن بود! در حدی که خودم که می‌خوندمش می ترسیدم. ولی خب بعدش دیگه این اشتباهات اتفاق نیفتاد عوضش! فکر کنم به خاطر همونه!
ما ساعت 9:30 کلاسمون تموم شد، خوابگامونم دوره، باید کلی وایسم این وسط 
/ X R@y
