بچه ها کسی "ماتاتا" رو یادشه؟!
یه نی نی هه بود خیلی نااااز بود بعد ازین لباس سرخپوستیا داشت!
اینم اول شعرش بود :ماتاتا ماتاتا ...ماتاتا ماتاتا ....یه روز شاد و خندونه ... یه روز...
دوسش داشتم
آره من براش میمردم!
حتی یه عروسک داشتم(ودارم)که خواهرم برام خریده بودش بد خیلی شبیه ماتاتا بود.
اسمشُ گذاشتم ماتاتا!حتی هنوزم بش میگم ماتاتا!
+
باو من آلزایمر گرفتم!این پستای بچه ها رو میخونم میبینم خیلی کارتونا بوده ننوشتم!
مثلن خاله بهارُ زی زی گولو ُ جودی آبوتُ منگوله گوش میرزا!(ویرایش:آرتور!باو من همه رو نیگا میکردم هرچی شما گفتین و خواهید گفت رو دوس دارم!)
ولی کلن همه اینایی که شما میگین، دوس داشتم دیگه تکراری نمی نویسم.
یه چی دیگه....
کی خرسای مهربونُ یادشه؟
یه جادوگریم توش بود اسمش جیغ جیغو بود؟
یه کارتون دیگم بود الان اسمش یادم نیست ولی مثلن اینجوری بود که این وسایل خونه مث حوله ها و قاشقا و مدادا شب که پسره میخوابید بلن میشد کاراشو میکردن؟بد سر صب که پسره میخواست بیدار شه ساعت میومد بشون میگفت؟
کسی اسمشو یادشه؟
یه چنتا از کارتونا رو یادم رف بگم مث خرسهای مهربان،میتی کومان،سرندی پیتی(میترسیدم)،ملوان زبل،خدا لک لک ها را دوست دارد،اوگی و سوسک ها (خعلی باحال بود)
این کارتونی که گفتم، حشرات بودن و هیجان انگیزو اینا، فردی و دوستان بوده
مگامن خیلی دوس داشتم مخصوصا اون سگشو
من و بابام و باباش رو خانوادگی میدیدیم ساعت 6 6:30 میداد
و دوتا کارتون مهم یکی وایکینگا . من خیلی سعی میکردم با تقلید این حرکته فکرهای هوشمندانه به سرم بزنه نمیشد .
و آخری که این پستو فقط بره اشاره به اون کارتون دادم آقای خط (la linea) هست که از همون کوچیکی تحسینش میکردم.رفتم تو گوگل سرچ کردم عکساشو دیدم یادم اومد.
اها یه چی دیه...
مرد موزیُ اینام بودن یادتون میاد؟
و یه چیز دیگه که هیچکدومتون نگفتین: ســــــنــــــــــــــــــــجــــــــــــــــــــــــــد!
الان که دیدم مهتا از خاله نگار گفته یادم اومد!
خیلی برنامه قشنگی بود!عاشقش بودم یعنی!
من رفتم،برمیگرم!
دیدید برگشتم؟
یه برنامه کودکی بود یه سری عروسک مروسک بودن تو یه روستا زندگی میکردن؟
بد من خیلی از اینا میترسیدم یعنی به حدی که وقتی تلویزیونُ روشن میکردم میدیدم اینه،
سریع خاموش میکردم میرفتم یه گوشه قایم میشدم!
الان دقیقا یادم نیست فقط یادم میاد یه قسمتشو دیدم(اونم به خاطر این که میخواستم ترسُ از دلم ریشه کن کنم ولی نشد)
تو این قسمته دختر پسره میخواستن برا مامان باباشون سالگرد ازدواج بگیرن!
..یه کارتونی بود ... نمیدونم موش بود چی بود که اسمش آرتور بود ..(عینک می زد )
زی زی گولو .. رو خیلی دوس داشتم ...
گربه سگ رو هم همیشه نگاه میکردم ..
یه کارتونی بود .. اسمش دقیق نمیدنم .. لیدی یا لیدا بود .. که با پدر بزرگش زندگی میکرد ... اوونم خیلی دوس داشتم ..
میو میو عوض میشه !
و در آخر عاشق کارتون جودی ابوت .. بودم .......