کارتون های زمان ما!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع smart girl
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : کارتون های زمان ما!

کلا" زندگیت پای تلوزیون بوده ها..
ینی تمامِ بچگیتُ کارتون میدیدی؟
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﺁﺑﯽ
ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻋﻘﺮﺏ ﻫﺎ ﺳﺒﯿﻠﺎﺵ ﺑﻮﺩﻥ
ﺑﭽﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ.ﺁﻗﺎﯼ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺴﺖ
ﺧﺎﻧﻮﻣﻮ ﺁﻗﺎﯼ ﻧﻤﮏ ﭘﺎﺵ
ﺳﻄﻠﻮ ﺑﯿﻠﭽﻪ
ﻭ ﺧﻮﺩ ﺁﺑﯽ ﻭﺍﺳﺘﯿﻮ
ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﯾﺎﺩﺗﻮ ﻧﺮﻩ*ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮﯼ*
ﻫﻤﺶ ﺍﻭﻟﺶ ﺭﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﺁﺑﯽ ﺭﺩ ﻣﯿﻨﺪﺍﺧﺘﻮ ﺍﺳﺘﯿﻮ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺵ ﺟﺪﯾﺪ پاکش میکردو
و آخر نوع حدس زدنش رو صندلی نتیجه گیری و دفتر چشو خیلی دوست داشتم
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

این رد پای آبیُ که هنوزم بعضی وقتا میده! >:D<

+ راندمان داشتی وقتی جلوی تلــِـوزیون بودی و با این دقت هم برنامه ها رو میدیدی..؟
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

گاهی مشقایی که در اون موقع ها مینوشتمم یادم میاد
مثلا قسمتی که داشتن برای صندوق پست تولد میگرفتنو یادمه ریاضی مینوشتم
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

من خرساى مهربونو خيلى دوس داشتم! اون جيغ جيغوئه!
پت پستچيم خوب بود!
يه كارتونى بود همه حشره بودن يكيشون كه قهرمانشون بود و يادم نيست با چى مىجنگيدن ولى عالى بود!
يه كارتون ديگه هم بود چن تا سگ بودن شمشيراشونو مىزدن به هم مىگفتن يكى براى همه، همه براى يكى!
يه كارتون ديگه ام بود يه كارآگاه كه يه همكار دست و پا چلفتى داشت و خواهرشم خبرنگار بود و ماجراهاشون يه كم تخيلى بود! آدم بده هم يه دست آهنى داشت فك كنم اسمشم مرداك بود!
 
٣٠صدو ١

از هر چي بگذريم از يه چيز نميشه اونم عمو پورنگه! اصن لذتي داشت تماشاي برنامه هاش. يه بار كه واسه جشنواره ي فيلم كودك و نوجوان مشهد بود بامن مصاحبه كرد. معروف شده بودم اصن :))
 
عمو عمو عمو عمو پورنگ

منم اون کارتونه که همه حشره بودنو یک مورچه نقش اولش بودو یادمه
کسی اولین برنامه عمو پورنگ یادشه
۷ سالم بود،شروع شدو تو یک استدیو ی خالی و نیم دایره ی بزرگ وایستاده بود
پس زمینه ی نقاشی شده داشت و یادمه یک کبوتر در حال پر کشیدن هم دقیقا کنار عمو پورنگ تو عکس دیده میشد
یک فایل دستش بودو بعد خودشو معرفی کردو گفت برین یک برنامه ببینید
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

چنتا کارتون خیلی خوب بود ...
یکی گربه سگ اثر پیتر هانان !
یکی سگ های آبی بود ...
اوگی هم بود اواخرش...
گودزیلا...
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

کارتون اکشن زمان ما دیجیمون ها بود ! من عاشق اون کاکتوسه بودم :x
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

آره من یادمه اولین برنامه عمو پورنگُ..
یادم میاد تو ماه رمضون بود...بد اومد گف سلام بچه ها من عمو پورنگم اومدم تا مهمون خونه هاتون باشم. ;D
آرم یادم میاد صحنشُ قشنگ...
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

اون برنامه ای که پدربزرگای ما هم دیده بودنش حتا ،
که مربوط به چشم بادومی ها می شد،
سه تا برادر بودن می رفتن جنگ و یه خواهر داشتن که براشون دعا می کرد،
الان اسم خودش رو یادم نمی یاد..
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

اینی که الان گفتم یادمه
سه تا چینی اینا بودن که استراتژی جنگیو اینا تو کارتونش خیلی مهم بودو وآخرش خواهره یک متنو هر بار تو باد زمزمه میکرد که منتظرشونه
+
ایول تو هم یادته خاطره
خیلی جالب بود یادش بخیر
اون بازیشو چی؟
یک پسر کوچولو با بلوز قرمز تو یک صفحه ی سبز که قلب بدست میاورد تا گنجو باز کنه
زنگ میزدن میگفتن چپ چپ چپ،راست راست راست،بالا بلا....
 
پاسخ : ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

به نقل از White Lord August :
اینی که الان گفتم یادمه
سه تا چینی اینا بودن که استراتژی جنگیو اینا تو کارتونش خیلی مهم بودو وآخرش خواهره یک متنو هر بار تو باد زمزمه میکرد که منتظرشونه
+
ایول تو هم یادته خاطره
خیلی جالب بود یادش بخیر
اون بازیشو چی؟
یک پسر کوچولو با بلوز قرمز تو یک صفحه ی سبز که قلب بدست میاورد تا گنجو باز کنه
زنگ میزدن میگفتن چپ چپ چپ،راست راست راست،بالا بلا....
نه این مسابقه رو که یادم نمی یاد.
اما توی اون کارتونه اسم یکی از برادرا نیوبی بود... گمونم.
 
پاسخ : ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

به نقل از White Lord August :
اینی که الان گفتم یادمه
سه تا چینی اینا بودن که استراتژی جنگیو اینا تو کارتونش خیلی مهم بودو وآخرش خواهره یک متنو هر بار تو باد زمزمه میکرد که منتظرشونه
+
ایول تو هم یادته خاطره
خیلی جالب بود یادش بخیر
اون بازیشو چی؟
یک پسر کوچولو با بلوز قرمز تو یک صفحه ی سبز که قلب بدست میاورد تا گنجو باز کنه
زنگ میزدن میگفتن چپ چپ چپ،راست راست راست،بالا بلا....
آره خیلی باحال بود. همش هم ساعت مچی میداد آخرش
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

آره مشکول ایول
این یک قدیمی تره
شاید پنج شش سالگی
یک خاله بود که لباس سبز داشت
بعد یک سری عروسک بودن که آدما لباساشونو پوشیده بودن
عروسکای بستنی های مختلف که یکیشونم یک کیم قهوه ای بود
یک قیفی هم بود که دختر بود
 
پاسخ : ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

به نقل از White Lord August :
این یکی خیلی قدیمیه
شاید پنج شیش سالگی یا کمتر
یک خاله ای بودو یک سی عروسک که آدما پوشیده بودن
یادمه یکیشونم کیم بودش
کلا فک کنم انواع بستنی ها بودن عروسکاش
آره من یادمه، من عاااااااااااشق اون برنامه بودم.
قیفی و چوبی، فکر کنم خواهر برادر بودن.
چه دورانی داشتیم..
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ!

آفرین آفرین
الان اسما یادم اومد
یادم صبحا میزاشتش
منم دوسش داشتم
هر روز صبح نگاه میکردم
کاراگاه گدجت فراموش نشده
دست های پر توان برسید به داد این ناتوان
 
پاسخ : کارتون های زمان ما!

یه کارتونی هم بود، دوقلو های افسانه ای
جولز و جولی بودن گمونم.
خیلی جالب بود...
دستاشونو به هم می دادن یه قدرتی به وجود می اومد که می تونست دشمناشونو نابود کنه...
afsaneyi.jpg
 
Back
بالا