به نقل از حمیـده :
خواب چی میبینی؟به نقل از حمیـده :
خیلی امتحان کردن نیلوفر، جواب نمیده. : (به نقل از نيلوفر ب. :
یه سری خواب های درهم برهم که گاها اصلا ربطی به فکرایی که در طول روز داشتم ندارن. مثلا شب خواب دیدم قلم چی امتحان دادمو یه رتبه خوب آوردم. بعدش گفتن این کنکور بود ! یا خواب میبینم مامان و بابام دارن زبونم رو می‌برن و هرچقدر جیغ میزنم که بشنون ولی نمی‌شنون و امثال اینها. این دومی که از بچگی باهامه!به نقل از میم ح میم دال :
به نقل از حمیـده :
خانواده فقط میگن بخون.به نقل از میم ح میم دال :
زیاد به نتیجه کاری ندارن. :دواهمه که نه. تقریبا آدم بیخیالی هستم. ولی اینکه هرشب یه سری چرت و پرت ببینی خیلی دیوونه کنندس :دبه نقل از نيلوفر ب. :
خیلی از این خوابا بخاطر فکرای منفی ای هست که در طول روز به ذهن آدم میاد . و کم کم علاوه بر اینکه روزتو خراب میکنه خوابتم خراب میکنه .به نقل از حمیـده :
این شکلکه انگار داره شیشه پاک می کنه!!!! 
)
دقیقا چیه؟چرا به وجود میاد؟؟به نقل از بره ناقلا :
اخه ما کامل نخوندیم هنوز، انشالا ترم عاتی
یه جور وسواس فکریه، مثلا از نشونه هاش اینه طرف دری رو که بسته، چندین بار چک میکنه که ببینه بسته شده یا نه. یا مثلا یه موضوعی رو که میخونه، باید ریشه ش رو بفهمه، مثلا یه فرمول رو میخونه و باید کل اجزا و مولفه هاش رو بفهمه از کجا اومده. خیلیامون نوع خفیف این وسواس رو داریم ، اما اونایی که شدیده این وسواسشون مثلا شبا از بس هی در و پنجره رو چک میکنن نمیتونن بخوابن.به نقل از بره ناقلا :نه من اینو نوشتم سایر دوستان توضیح بدن
به نقل از موازی :کسی میدونه چطوری میشه تاثیرپذیری از اطرافیان رو به حداقل رسوند؟
دست خودم نیست ولی هرکس هر پیشنهادی بده خواسته یا ناخواسته امتحانش میکنم ولی 90%نتیجه بد میگیرم.مثلا با وجود اینکه اوایل از غذای دانشگاه و خوابگاه راضی بودم بسکه هم اتاقیام غر زدن و شکایت کردن از همه چیز ،منم ناراضی شدم.به حدی که یک ماه آخر حتی یکبار هم نرفتم سراغ غذای دانشگاه و فقط خودم غذا میپختم.این یه مثال بود. گاهی میتونم باهاش مقابله کنم و دیگه اون رو انجام ندم ولی گاهی هم این عمل مدت ها باهام میمونه.الان هم مطمئنم نمیتونم به غذای دانشگاه لب بزنم با وجود اینکه میدونم اونقدرا هم که میگن بد نیست.
نخوری به نفعه خودت و زوجه ایندته به هر حال نه ببین من مطمئنم که کار خودم درسته و اینطور نیست که نظری نداشته باشم،اما نمیدونم واقعا چرا دقیقا عمل اون طرف رو انجام میدم.مثلا میدونم تا ساعت دو شب بیدار موندن اصلا جالب نیست ولی وقتی میبینم همه بچه ها تا دو بیدارن منم بیدار میمونم.یه جورایی بیش از حد همرنگ جماعت میشم.به نقل از مازیمون :
به نقل از موازی :
