مشاوره روان‌شناسی

smart.g

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
191
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

سلام. من یه مدتیه حدود یک ماه کلا حس می کنم با خودم لجبازی می کنم. البته می دونم احمقانه به نظر میاد ولی واقعا ازارم میده ! مثلا یه تصوری دارم که یه نفر مثلا همکلاسیم به دلایلی که من نمی دونم درس نمی خونه یه حسی بهم میگه تو باید کارو زندگیت رو بذاری کنار بری اونقدر تلاش کنی که مشکلش حل شه:| و اگر این کارو نکنی عذاب وجدان میاد سراغت! یا در مورد خیلی کار های دیگه یه جور زیاده روی یه حس احمقانه بهم میده که تو نمیتونی کنترلش کنی ... واقعا اینجور نیست که تا حالا تجربه ش کرده باشم فقط تصوراتشتوی ذهنمه . امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم:) به نظرتون بیماریه ؟
 

moOn:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
335
امتیاز
2,483
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نظرم این علائم نشان دهنده یِ وسواسِ فکریه. وسواس هایِ فکری تصاویر، عقاید یا برانگیختگی هایی هستن که فرد بصورتِ غیرارادی و افراطی بهشون فکر می کنه و هر چند بی معنی هستن اما پیروی نکردن ازشون باعث عذاب وجدان یا بی قراری فرد می شه.
شما باید ذهن خودتون رُ مشغول کنید تا درگیر این افکار تکرار شونده نشید. چون این جور فکرا هرچند سماجت زیادی دارن اما اگه فرد کمی بهشون بی توجهی کنه یا خوراک بهتری برای ذهنش پیدا کنه، فراموش می شن.
بهتره برآورد کنید که این افکار چقدر از زمان روزانه یِ شما رُ به خودشون اختصاص می دن و در واقع چقدر وقتتون رُ تلف می کنن و آرامشتون رُ از بین می برن. بعد با برنامه ریزی و تلقین اولویت بندی ها کم کم این زمان رُ کاهش بدید.
به نظرم این که یه جایگزین ثابت برای افکار وسواسی پیدا کنید خیلی کمک کننده ست. یه فعالیت مفید مثل خوندن چند صفحه کتاب.
 

mahya.m

M H Y A☀-
ارسال‌ها
59
امتیاز
253
نام مرکز سمپاد
Fatzanegan
شهر
Tehran
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
Inam na:)
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از smart-s :
سلام. من یه مدتیه حدود یک ماه کلا حس می کنم با خودم لجبازی می کنم. البته می دونم احمقانه به نظر میاد ولی واقعا ازارم میده ! مثلا یه تصوری دارم که یه نفر مثلا همکلاسیم به دلایلی که من نمی دونم درس نمی خونه یه حسی بهم میگه تو باید کارو زندگیت رو بذاری کنار بری اونقدر تلاش کنی که مشکلش حل شه:| و اگر این کارو نکنی عذاب وجدان میاد سراغت! یا در مورد خیلی کار های دیگه یه جور زیاده روی یه حس احمقانه بهم میده که تو نمیتونی کنترلش کنی ... واقعا اینجور نیست که تا حالا تجربه ش کرده باشم فقط تصوراتشتوی ذهنمه . امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم:) به نظرتون بیماریه ؟ khoda shahede mnm intoriam ama in hes mn yeho migire yeho mipare :D
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از موازی :
اگه یکی فکرکنه به اسکیزوفرنی مبتلاست باید چیکار کنه؟
حتمن باید به متخصصه مغز واعصاب مراجعه کنه هرچه زودتر.

به نقل از m@#Sa :
من یه مدت همش احساس میکنم خیلی محدودم همش فک میکنم بقیه با کنایه بامن حرف میزنن و زود گریه میکنم دست خودم نیس چم شده؟ :(( :(( :(( :(( :(( :((

خب شما مگه برای حرف دیگران زندگی میکنی ؟حرف دیگران برات مهم نباشه .برای خودت زندگی کن برای حرف دیگران تره هم خورد نکن .شاید هم کمی حساس
شدی سعی کن باخودت مبارزه کنی بهش فکر‌نکنی.

~متوالی ، ادغام
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

سلام.
من الان دو روزه ک از اتاقم بیرون نمیرم، ینی هیچ جا ب اندازه ی اتاقم بم ارامش نمیده، ب خاطر همین ترجیح میدم تا جایی ک می تونم از اتاق بیرون نرم. هیچ علاقه ای هم ب بودن در جمع خانواده و صحبت و تلویزیون نگاه کردن ندارم. داد خونوادمم در اومده. ولی نمی تونم دیگه دست خودم نیس.وقتیم ک مثلا میخام برم با یکی حرف بزنم خیلی زود منصرف میشم. هیچ دلخوشی و برنامه ای هم ندارم واصنم ب چیزی ک بتونه سرگرمم کنه فک نمی کنم ک این از ادمی مث من خیلی بعیده. حالا من باید چیکار کنم؟ ی چیزیم هس ک ازارم میده ینی دقیقا نمدونم چیه ولی ازار دهندس و ب خاطر همین قضیه خیلی وقتا تپش قلب نامعقول دارم.
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Prosur :
سلام.
من الان دو روزه ک از اتاقم بیرون نمیرم، ینی هیچ جا ب اندازه ی اتاقم بم ارامش نمیده، ب خاطر همین ترجیح میدم تا جایی ک می تونم از اتاق بیرون نرم. هیچ علاقه ای هم ب بودن در جمع خانواده و صحبت و تلویزیون نگاه کردن ندارم. داد خونوادمم در اومده. ولی نمی تونم دیگه دست خودم نیس.وقتیم ک مثلا میخام برم با یکی حرف بزنم خیلی زود منصرف میشم. هیچ دلخوشی و برنامه ای هم ندارم واصنم ب چیزی ک بتونه سرگرمم کنه فک نمی کنم ک این از ادمی مث من خیلی بعیده. حالا من باید چیکار کنم؟ ی چیزیم هس ک ازارم میده ینی دقیقا نمدونم چیه ولی ازار دهندس و ب خاطر همین قضیه خیلی وقتا تپش قلب نامعقول دارم.
خب سعی کن فکرتو مغشوش نکنی اصن به چیزایی واقعن ازارت میدن فکر نکن. به چیزای خوب فکرکن ببین. چقدر زندگی میتونه قشنگ باشه.
احتمالن گوشه گیر شدی، سعی کن تو جمع باشی با دوستات وخانواده...

وقتی هم تپش قلب میگیری نفسه عمیق بکش
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

بعد اگه فک کنی ک کسی نمتونه حالتو درک کنه و ممکنه اخرشم ب خاطر همین از دستشون ناراحت شی چی؟
فک کنی با وجود شرایط برابر اونا تو ی دنیای دیگه سیر می کنن و تو حتی نمتونی ب اندازه ی اونا بخندی چی؟
ب خاطر همین چیزاس ک نمتونم ب کسی نزدیک شم.
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Prosur :
بعد اگه فک کنی ک کسی نمتونه حالتو درک کنه و ممکنه اخرشم ب خاطر همین از دستشون ناراحت شی چی؟
فک کنی با وجود شرایط برابر اونا تو ی دنیای دیگه سیر می کنن و تو حتی نمتونی ب اندازه ی اونا بخندی چی؟
ب خاطر همین چیزاس ک نمتونم ب کسی نزدیک شم.
نیگا کن عزیزم، این چیزا یه تلقینه که میگی نمیتونم بهشون نزدیک بشم.
سعی کن با دیگران خوب باشی بگی وبخندی، بعضی وقتا ادما نمیتونن هم دیگرو درک کنن، چون باید تو شرایطش قراربگیرن که درک کنن.
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

درسته همه ی اینا.ولی میدونی مسئله ی من اینه ک حداقل انتظار دارم در مواردی ک کاملا براشون ملموسه و دقیقا تو شرایطی هستن ک منم هستم حالمو درک کنن. شاید این انتظارو حتی از خودم داشته باشم ک بتونم درکشون کنم، ک بتونم مثل اونا برخورد کنم ولی وقتی می بینم نمیشه، وقتی می بینم تنها کسی ک اذیت میشه فقط منم، دوری می کنم ازشون. ی جورایی خسته شدم از این شرایط میخام مث بقیه بی خیالی طی کنم و یکم ب خودم امید داشته باشم ولی نمیشه.
 

Shery

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
4,748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجـنورد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Prosur :
سلام.
من الان دو روزه ک از اتاقم بیرون نمیرم، ینی هیچ جا ب اندازه ی اتاقم بم ارامش نمیده، ب خاطر همین ترجیح میدم تا جایی ک می تونم از اتاق بیرون نرم. هیچ علاقه ای هم ب بودن در جمع خانواده و صحبت و تلویزیون نگاه کردن ندارم. داد خونوادمم در اومده. ولی نمی تونم دیگه دست خودم نیس.وقتیم ک مثلا میخام برم با یکی حرف بزنم خیلی زود منصرف میشم. هیچ دلخوشی و برنامه ای هم ندارم واصنم ب چیزی ک بتونه سرگرمم کنه فک نمی کنم ک این از ادمی مث من خیلی بعیده. حالا من باید چیکار کنم؟ ی چیزیم هس ک ازارم میده ینی دقیقا نمدونم چیه ولی ازار دهندس و ب خاطر همین قضیه خیلی وقتا تپش قلب نامعقول دارم.
سلام.
من نمیدونم اما احساس میکنم میتونه مربوط به کنکوری باشه که جدیدا پشت سر گذاشتین.
و خب علاوه به اون دیگه درس هم نمیخونین کار دیگه هم انجام نمیدین بیکاری هم تشدیدش میکنه.
بنظرم ، یه لیست از کارایی که دوست داشتین انجام بشن تهیه کنین ، یه لیست آهنگ یا فیلم حتی :D
خلاصه که سعی کنین خوب از تابستون استفاده کنین. :د
و ضمنا برای همه ی ما گاهی ، روزایی پیش میاد که حوصله هیچ کس رو نداریم حتی کسایی که خیلی دوسشون داریم.
نگران این قضیه نباشین ؛ رفع میشه ،سعی کنین خوش بگذرونین :]
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Prosur :
درسته همه ی اینا.ولی میدونی مسئله ی من اینه ک حداقل انتظار دارم در مواردی ک کاملا براشون ملموسه و دقیقا تو شرایطی هستن ک منم هستم حالمو درک کنن. شاید این انتظارو حتی از خودم داشته باشم ک بتونم درکشون کنم، ک بتونم مثل اونا برخورد کنم ولی وقتی می بینم نمیشه، وقتی می بینم تنها کسی ک اذیت میشه فقط منم، دوری می کنم ازشون. ی جورایی خسته شدم از این شرایط میخام مث بقیه بی خیالی طی کنم و یکم ب خودم امید داشته باشم ولی نمیشه.
تو خودتو بزار جای دیگران شاید نتونن درکت کنن، ولی مثن تومواقعه ای که قابل درکه واسشون بهت کمک میکنن تااندازه ای که درتوانه شون هست،
سعی کن بی خیال باشیو به خودت بگو چرا من باید ناامید وگوشه گیر باشم؟اصن فایدش چیه!؟فقط اینکه خودت عذاب میکشی،پس قوی باش.
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,307
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Prosur :
سلام.
من الان دو روزه ک از اتاقم بیرون نمیرم، ینی هیچ جا ب اندازه ی اتاقم بم ارامش نمیده، ب خاطر همین ترجیح میدم تا جایی ک می تونم از اتاق بیرون نرم. هیچ علاقه ای هم ب بودن در جمع خانواده و صحبت و تلویزیون نگاه کردن ندارم. داد خونوادمم در اومده. ولی نمی تونم دیگه دست خودم نیس.وقتیم ک مثلا میخام برم با یکی حرف بزنم خیلی زود منصرف میشم. هیچ دلخوشی و برنامه ای هم ندارم واصنم ب چیزی ک بتونه سرگرمم کنه فک نمی کنم ک این از ادمی مث من خیلی بعیده. حالا من باید چیکار کنم؟ ی چیزیم هس ک ازارم میده ینی دقیقا نمدونم چیه ولی ازار دهندس و ب خاطر همین قضیه خیلی وقتا تپش قلب نامعقول دارم.

سلام دوست عزیز!

عمده دلیلی که میتونه موجب دوری کردن از محیط خانواده بشه ، عدم جو محبت آمیز و صمیمانه هست ، میتونه به خاطر سرکوفت ، تحقیر ، تنبیه ، توبیخ و سرزنش گری باشه که شما تنهایی رو انتخاب میکنید!

من به عنوان یک دوست به شما توصیه میکنم سعی کنید ارتباطتون رو با آدمهای اطرافتون بیشتر کنید ، حالا نه لزوماً خانواده ، سعی کنید به یک کلاس تابستونی برید ، در جمع خانواده هم راجع به مسائل پیش پا افتاده بدون چالش حرف بزنید!

شما امسال کنکور داشتید ، شاید یکی از دلایلش همین باشه ، سعی کنید حتماً یک فعالیت خارج از خونه و جو درس و مدرسه داشته باشید ، مثل شنا ، دنس یا هر کاری که برای شما شادی و اعتماد به نفس میاره
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

سلام!
من از ادبیات اصلا اصلا اصلا خوشم نمیاد!!!
نه اینکه فکر کنید کتاب نمیخونما !! نه !!!
از قواعد ادبیات متنفرم!! وگرنه من خودم عاشق داستان نویسی و شعر و .... اینا هستم ولی حرف قواعد که میادااا ....
نمره ادبیاتم هم از همه ی درسام پایین تره!!
نمیدونم چیکارش کنم ؟؟ واسه امتحان ترم سه روز برنامه ریزی کردم که مثل آدم بابرنامه و گام به گام برم جلو ولی ...
امتحان ترمم هم خراب کردم!!!!!!!!
آخه چیکارش کنم دوستش ندارم!!! :(( :((
 

Agent 47

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
318
امتیاز
1,190
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از YaSm!nA :
سلام!
من از ادبیات اصلا اصلا اصلا خوشم نمیاد!!!
نه اینکه فکر کنید کتاب نمیخونما !! نه !!!
از قواعد ادبیات متنفرم!! وگرنه من خودم عاشق داستان نویسی و شعر و .... اینا هستم ولی حرف قواعد که میادااا ....
نمره ادبیاتم هم از همه ی درسام پایین تره!!
نمیدونم چیکارش کنم ؟؟ واسه امتحان ترم سه روز برنامه ریزی کردم که مثل آدم بابرنامه و گام به گام برم جلو ولی ...
امتحان ترمم هم خراب کردم!!!!!!!!
آخه چیکارش کنم دوستش ندارم!!! :(( :((

منم دوران دبیرستان با این که علاقه زیادی به خوندن کتاب و داستان نویسی و ... داشتم ولی از درس ادبیات کاملا زده بودم. حتی دوم دبیرستان این درسو افتادم و مجبور شدم دوباره شهریور امتحان بدم! فکر کنید آدم دبیرستان درسی رو بیفته.
بعضی چیز ها هستن تو زندگی و نمیشه کاریش کرد. تنها راه چاره اینه که بیخیال باشید. شما علاقه دارید به ادبیات و کار های زیادی می کنید و این چیزیه که ارزش داره. نمره ادبیات هر چقدر هم کم بشه خواهید دید که تو زندگی 2-3 سال آیندتون اصلا تاثیری نداره.
شاید بیشترین تاثیرش تو کنکور باشه که اگه خیلی بحرانی باشه وضعیت می تونید با تحمل درسی رو بخونید که متنفرید. سعی کنید انگیزه بدید به خودتون و به این فکر کنید که اگه الان بخونید هم نمرتون بالاتر میشه و هم راحت میشید بعدش. ولی اگه بد شد هم ناراحت نشید. واقعا مهم نیست. بعضی وقت ها دیدگاهی که داریم از یه واقعه باعث میشه که اون واقعه تبدیل بشه به مصیبت اگه این دیدگاه عوض بشه اون مصیبت تبدیل میشه به یه چیز خیلی ریز و بی ارزش.
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از YaSm!nA :
سلام!
من از ادبیات اصلا اصلا اصلا خوشم نمیاد!!!
نه اینکه فکر کنید کتاب نمیخونما !! نه !!!
از قواعد ادبیات متنفرم!! وگرنه من خودم عاشق داستان نویسی و شعر و .... اینا هستم ولی حرف قواعد که میادااا ....
نمره ادبیاتم هم از همه ی درسام پایین تره!!
نمیدونم چیکارش کنم ؟؟ واسه امتحان ترم سه روز برنامه ریزی کردم که مثل آدم بابرنامه و گام به گام برم جلو ولی ...
امتحان ترمم هم خراب کردم!!!!!!!!
آخه چیکارش کنم دوستش ندارم!!! :(( :((
من خودم رشتم انسانیِ ولی ادبیات زیاد علاقه نداشتم ولی سعی کردم باهش کنار بیام مثن خیلی می رفتم شعره حافظُ،مولوی،خیام اینا می خوندم کم کم خوشم اومد ازادبیات وتونستم ادبیات خوب یاد بگیرم چون سعی کردم باعلاقه ادبیاتو بخونم.... شما هم سعی کن بانفرت ادبیات مطالعه نکنی با اشتیاق وعلاقه بخون. این فقط شامله ادبیات نمیشه واگه همه ی درسارو باعلاقه وباحوصله واشتیاق بخونی در درس خوندت هم مفیده میشه هم موفق ترمیشی
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

سلام.
مرسی از راهنماییاتون!!
مثل اینکه چاره ای نیست و باید باهاش کنار بیام... :(
اصن من همین الان سعی میکنم تغییر عقیده بدم و تظاهر کنم عاشق ادبیاتم نکنه ادبیات هم ی کم از من خوشش بیاد و تظاهر دوستی کنه!!
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از YaSm!nA :
سلام.
مرسی از راهنماییاتون!!
مثل اینکه چاره ای نیست و باید باهاش کنار بیام... :(
اصن من همین الان سعی میکنم تغییر عقیده بدم و تظاهر کنم عاشق ادبیاتم نکنه ادبیات هم ی کم از من خوشش بیاد و تظاهر دوستی کنه!!
 

shatoonak

Tulip
ارسال‌ها
681
امتیاز
5,579
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ن.ج.ب.ا.د
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

سلام
مدت طولانی میشه که با دیدن تجمع چیزای دونه دونه و گِرد کنار هم عصابم بهم میریزه.مثلا چند تا جوش رو کنار هم ببینم یا چیزایی ازین قبیل.اما مثلن از چیزی مثل گُل آفتاب گردون بدم نمیاد.بیشتر از چیزایی که حالت چندش و ناخوشایند دارن عصبی میشم.اصلن برام قابل تحمل نیس دیدن اینجور چیزا
حتی یادمه موقه ای که بچه بودم و به یه دارو حساسیت دادم بودم بدنم ریخته بودم بیرون؛دستکش و جوراب پوشیده بودم که نبینم هیچ قسمت از بدنمو چون به شدت برام غیر قابل تحمل بود

میشه بگین این حالت عادیه یا نه؟اصن به مشکلات روانی مربوط میشه؟چرا اینجوری میشم؟
مرسی
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Mortez :
سلام !

مشکل من اینه که آدما رو صفر و یکی میبینم

و تا حد خوبی ایده آل گرا هستم
وخیلی کم واقع گرام

چ کنم خوب شه ؟

++ از اجتماع هم تا حد خوبی می گریزم :-"


سلام خب شما باید سعی کنی تو اجتماع شرکت کنی وازدیگران گریزان نباشی سعی کنید تو جمع های دوستانه شرکت کنید ودربحث ها هم همینطور

بعد این که باید اعتماد به نفس داشته باشید وبه خودتون ایمان داشته باشید
مشکله خاصی نیست حل میشه فقط باید خودتون بخوایید.
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : مشاوره روان‌شناسی

به نقل از Mortez :
ممنون جواب دادین !

خب آخه من سعی میکنم درمورد چیزی که ندونم و مطالعه نکردم خیلی بحث نکنم (و اینکه خب خیلی هم در مورده مسائل نخوندم که بخوام بحث کنم )
+ چرا باید برم تو اجتماعی که حالم به هم میخوره ازشون ؟
ینی اینکه اصن بد بینم نسبت به مردم
بعضی هاشون دروغگو ، تهمت زن ، بد جنس ، خیانت کار و ...

++ راجع به اون 0 و 1ای و ایده آل گرایی و واقع گرایی چی ؟

خب اينكه چرا بايد شما بدبين باشين ؟بايد تو اجتماع باشيد ونظراتونُ بگيد ،خب سعي كنيد اون تنفر هم ازبين ببريد يعني اين كه به ديده خوشبيانه نگاه كنيد.


خب اگه واقع گرايد زياد نيستيد وسعي كنيد ديده تونو راجب هرچي كه هست عوض كنيد وواقع گرا باشيد .
صفر ويكي هم اينكه منظورتونو نفهميدم؟
 
بالا