خب من توی پیش دبستانی اینو تجربه کردم ((: ما اون موقع تویه شهره دیگه ای زندگی میکردیم
و تا اونجا که یادمه تنها پیش دبستانی که در عین خفن بودن و لاکچری بودنش خیلی آزاد میگرفتن و مختلط بود
و حتی چیزی به اسم مقنعه وجود نداشت
همین جایی بود که ما توش بودیم ... و درست سالِ بعد از ما هم جمع شد
خب منم تو اون محیط بودم و دیدم ! چند تا پسر بودن تو کلاسمون که دخترا سرشون دعوا میکردن
و حتی دقیقا یادمه که یه تابلو داشتیم که عکس همه بچه ها روش بود و هر چی بچه بهتری بودی جلو عکست ستاره هایه بیشتری میزدن . یه روز دو تا دختر رفتن عکسایه دخترایه کلاسو از رو تخته ورداشتن و چیدن رو میز پسرا
و گفتن "انتخاب کنید!" :/
منِ پنج شیش ساله ، کُپ کرده بودم !
تازه اینی که گفتم بولد ترین خاطره ی تو ذهنم بود ، علاوه بر این هزار تا داستان ریز و درشته دیگه ای هم داشتیم
مثلا اینکه دخترا گریه میکردن برا پسرا یا پسره از حیاط پیش دبستانی گل میچید میداد به دختره و...
خب شاید بگین اینا بچه ان و فلان و بهمان ! اما یه کوچولو کنترل کردن بچه ها هم بد نیست ... خصوصا تو این سن حساس که اوج تاثیر از محیط و یادگیری، اینجاست که اتفاق میوفته ... که متاسفانه اونجا زیاد خبری نبود ازش .
ولی اگه مختلط شدن مدارس، کنترل شده و اصولی باشه ، همین شناخت جنس مخالف میتونه خیلی خوب باشه که بعدا توی زندگی مشترک ، فرد حداقل یه آگاهی دست و پا شکسته ای هم که شده از اخلاق و روحیاته جنس مقابلش (حالا اومدیمو جنسش موافق بود
) داشته باشه. شاید اگه این اتفاق میوفتاد جمله ی " زنا / مردا پیچیده ان" رو نداشتیم !
بالاخره هر فایده ای تویه دلش یه سری معایبم داره دیگه