من یه تورّقی کردم نوشتههای کوتاهی که خوب بهنظر میاومدن رو خوندم؛ بقیهش برای ماراتنِ ه.د خونیِ بعد کنکور
روایتِ سروش صحت عــالی بود. من واقعاً حرفی ندارم دیگه دربارهی این بشر. جدّاً خوب بود آ. از همه نظر. شاید یکی از ملموسترین روایتهایی که تا حالا خوندهم!
روایتِ احسان رضایی خیلی چیز خاصی نداشت؛ صرفاً بامزه بود بعضی جاهاش.
بد نبود اون هم.
داستانها رو که کلاً رد کردم
روایت شغلی خوب بود.
روایت مستند [من هیچوقت اسمِ این بخش رو یاد نمیگیرم. :/ همین که عکس از آگهی کتاب زمان قاجار میذارن و اینا؛ همین «روایت مستند»ه؟] ، نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد عـــالی بود.
>> شیفتهشون شدم.
اونی که دفترچهی لغات فرانسویِ ناصرالدینشاه بود هم خوب بود. [فکر نمیکردم ناصرالدینشاه انقد خطّش خوب باشه
#جدی]
یادداشت سردبیر م که نداشت. آه ای نفیسهی مرشدزاده کجایی؟
بقیه؟ بعدِ کنکور.
""
× سه ماه ه که لوگوی روی جلد مجلّه سبزطور ه. :/ این ماه و عید که رسماً سبز بود؛ بهمن م رگههای سبز داشت. تنوع بدن خب.
× طرحِ جلد م بد نیست. صرفاً بـــــد نیست
~ بعداً: «یک تجربه» رو هم خوندم. خوبِ رو به متوسط.
اونی که «معین فرخی» (؟) نوشتهبود عالی بود. اوّلی هم خیلی خوب بود. مالِ یاسر مالی رو خیلی خوشم نیومد ازش
احسان بیکایی هم خوب بود.
~ بعداًتر: رفتم ه.د عید رو برداشتم یه نگاهی بهش بندازم؛ نشستم داستانِ ونهگات رو خوندم. «قطرههای کوچک آب». چقـــــــــدر خوب بود! بینظیر بود آقا. نبوغ ازش میریخت همینجوری. اصلاً عــالی. :ططط