تکست‌هایِ ماندگار

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع EhsanJ
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
خیلی ممنون ، اینقد آسون ، منو داغون کردی!


واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی


تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی؟!


منو به محبته دو روزه مهمون کردی


********

همه عالم میدونستن که بری میمیرم!


اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی


خیلی ممنون ، واسه هرچی که آوردی به سرم!


خیلی ممنون ولی من ،هیچوقت ازت نمیگذرم!


**********

من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا


با همین سر به هواییت منو ویرون کردی!


منکه با نگاهه شیرینه تو فرهاد شدم


مگه این کافی نبود که ، منو مجنون کردی!


********

همه عالم میدونستن که بری میمیرم!


اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی


خیلی ممنون ، واسه هرچی که آوردی به سرم!


خیلی ممنون ولی من ،هیچوقت ازت نمیگذرم!

خیلی ممنون _سیاوش قمیشی


 
Sorena_Tatre Sayeha

وسط کویر چند تا خونه ـَست

همون شهر سوزانِ راه بی قدم

شهری از جنس قهر

شهری از جنس سایه های بی اثر

بعد اولین جاده های بی رمق

میدون چهارم ، خونه کشاورز

جایی که لباس آسفالت میشه پاره

وسط کوچه ها و زاغه های بی نفس

بعد یه در دو لنگه ضد زنگی

حیاطی با کفی سنگی

کودکیِ من ، گوشه ی اتاق

مشغول تماشای تئاتر سایه هاست

با بغضی به سنگینی سایه یه زن

زیر سنگینی دستور و اراده یه مرد

من اشک سایه هارو دیدم

آفتاب متهم مایل به مرگ

پدرم شاهرگ خیابونا رو خال کرده بود رو بازوی چپش

یه هرگز نمیر مادر تلخ

که بی مادری رو میکنه غم آلوده ترش

شاید واس همینه ک مادر و بفهمه توو چشمای من

زیر امضای سرد پدر ، با یه نه میشه رد

مادرم نگا شسته خونی تر از گونه هاش

هیچی نیست توو صداش

لباسش انگار بود چادر حجابش

پهن رو بی مرامی استخون شونه هاش

من کنار دیروز ، کنار فردا/من کنار سارا،کنار منا

کنار همه آرزوهای بی گناه

چهار تماشاگر اعدام آفتابیم

چهار قاضی اتهام سایه ها

من از اون کوچیدگانم به درون

تووی نغمه دلم با رنگ زبون

منم آخر زرد خزون

نادون بی امون دل نگرون

که باد تموم خونمو بُرد

آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم

من از اون کوچیدگانم به درون

تووی نغمه دلم با رنگ زبون

منم آخر زرد خزون

نادون بی امون دل نگرون

که باد تموم خونمو بُرد

آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم

عشق نفرت میشد و تنم

زیر نگاه سرد سایه های متهم

هم مردنی ترین هجای شعر من بود

قاتل همسایه های متهم

این بیرون سایه ها کشیده ترن بابا

من که فقط مخاطب این نمایشم

دیوار پشتم انقدری بدون سایه ـَس

که شک میکنم حتی به حضور و بودنم

گاهی دوتا دست سُر میخورد توو هم

دوتا دست که از هم پُر میشد بزرگ میشد

با غروب خورشید تووی پرده ی بعد گرگ میشد

من از دیدن تئاتر گرگ ها رو‌ دیوار

بیمار تر شدم از امنیت مردن

یه هیولا جلوم یه شبنم و میخورد

وقتی دونه ی اشک‌ کوچیکمو ‌میخوردم

یه دختر که موش و میتراشن ، آی نزنید

اون همه آرزوشه موهاش

یه سایه ی تموم معصومیت من بود

میبینی پدر ، پاشیدم آره

سایه ی زندگیم توو دست باد وحشی

به سیلی روزگار خندید

غبار نفرت سایه های مادر

میکنه پایان این تئاتر و ‌زخمی

من کنار دیروز ، کنار فردا/من کنار سارا،کنار منا

کنار همه آرزوهای بی گناه

چهار تماشاگر اعدام آفتابیم

چهار قاضی اتهام سایه ها

من از اون کوچیدگانم به درون

تووی نغمه دلم با رنگ زبون

منم آخر زرد خزون

نادون بی امون دل نگرون

که باد تموم خونمو بُرد

آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم

من از اون کوچیدگانم به درون

تووی نغمه دلم با رنگ زبون

منم آخر زرد خزون

نادون بی امون دل نگرون

که باد تموم خونمو بُرد

آشیونمو خورد ، تووی جنگ تموم
 
آخرین ویرایش:
کلنجار - کاوه آفاق (The Ways)

دو سه روزی میشه تنها، تو خونه موندم
خوابیده ساعت و اما بیدار می‌مونم
کساده بازار من و، بیزارم از حرف
که ای کاش می‌مردم و این روزها رو نمی‌دیدم

از کلنجار خیلی خسته‌م، سکوت شده کار من
از شیوع قشر خاصی که ژست و عقده‌ای توامن

وقتی با هر خوبی من، پاسخ بدی بود
وقتی با صورت غم، میری تو دیوار دود
وقتی کینه، میشینه رو اجزای قلبت
دیگه خونه میشه آخرین درمان دردت

از کلنجار خیلی خسته‌م، سکوت شده کار من
از شیوع قشر خاصی که ژست و عقده‌ای توامن
 
منو حالا نوازش کن ، که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره ، که این احساس زیبا هست
منو حالا نوازش کن ، همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید ، به دنیای تو برگردم
هنوزم میشه عاشق بود ، تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش ، اگر چه دیگه وقتی نیست
نبینم این دم آخر، تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم ، میدونم قسمتم اینه
تو از چشمای من خوندی ، که از این زندگی خستم
کنارت اونقدر آرومم ، که از مرگ هم نمیترسم
تنم سرده ولی انگار ، تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه
هنوزم میشه عاشق بود ، تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش ، اگر چه دیگه وقتی نیست
نبینم این دم آخر، تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم ، میدونم قسمتم اینه

#نوازش-ابی
 
نیمه شب بیرون زدم رفتم پی میخواری ام
تا در میخانه رفتم در پی دلداری ام
دوش دیدم درِ میخانه صف است از عاشقان
ای خدا ناخورده می من به شما رسیده ام

یا رب آخر ز غم عشق تو دیوانه شدم
بیخود از خود شدم و راهی می‌خانه شدم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دیگر جام شراب

خوش خرامان میروی ای جان جان بی من مرو
سرو خرامان منی در دل و جان بی من مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو


مونس شب های دل زارم
ای تو که شدی همه دار و ندارم
یا رب یا رب یا رب یا رب

مرهم قلب و دل بی قرارم
ای که تو شدی همه دار و ندارم
یا رب یا رب یا رب یا رب

یا رب ای دل عشق تو صبر و ثباتم میدهد
عطر تو وقت سحر از غصه نجاتم میدهد
یا رب امشب برایم نم باران بنویس
دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس
یا رب امشب برایم نم باران بنویس

خوش خرامان میروی ای جان جان بی من مرو
سرو خرامان منی در دل و جان بی من مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو

#حمید هیراد_خدا


+خییییییلی عالیه،از دس ندین :)
 
چند تا عکس یادگاری با یه بغض و چندتا نامه
چندتا آهنگ قدیمی‌ که همه دل‌ خوشیامه

آینه‌ای که روبرومه غرق تو بهت یه تصویر
بارونای پشت شیشه من و تنهایی‌ و تقدیر

دست من نیست نفسم از عطر تو کلافه می‌شه
لحظه‌ای که حسی از تو به دلم اضافه می‌شه

باورم نمی‌شه اما این تویی‌ که داره میره
خیره میمونم به چشمات حتی گریم نمیگیره

چشمای مونده به راه و شب تنهایی ماه و یه دل بی‌ سرپناه و من و خونه
ساعتهای غرق خواب و این من بی‌ تو خراب و یادت هرگز نمیمونه، نمیمونه، نمیمونه
#یادگاری_قمیشی
 
رو در و دیوار این شهر
همش از تو یادگاره
توی این کوچه ی تاریک
منو تنها نمیذاره ...
#محمد_زارع
 
یه خیابون دو تا عاشق
یه هوای شاعرانه ی قشنگ و
نم بارون بزنه شلق شلق رو گونه هامون
بپیچه تو گوش کوچه خنده هامون
برسه به گوش آسمون صدامون
چه قشنگــــــــــه...
که بگیری دستمو نگام کنی و
یهویی یواشکی صدام کنی و
نفسم بشی و من برات بمیرم
بپرم دوباره دستاتو بگیرم
بگم عاشق توعم عزیزترینم
***
حالا من عاشقم یا تو
میبندی چشماتو
میگی فقط با تو
قشنگه دنیا
قدم بزن با من
تو نم نم بارون
که مثل ما عاشق
نمیشه پیدا...


#حامد همایون_عاشقانه
 
اقالو به بالا بود و هفتت رو به بالا بود و راهت ز من کج بود
عشق تو در قبرم پاییز بود، لیز بود، پا لیز بود، پاییز بود، لیز بود
بالا شدم به جهان چون ندیدم اثری
بلوا شدم گاهی سر بر پا شدم رویت هماره رو به پاییز بود، لیز بود، پا لیز بود، لیز بود
در دل آتش غم رُخت تا که خانه کرد
دیده سیل خون به دامنم بس روانه کرد
آفتاب عمر من فرو رفت و ماهم از افق چرا سر برون نکرد
هیچ و صبحُدم نشد فلک چون شفق ز خون دل مرا لاله گون نکرد
ز روی مهت جانا پرده برگشا
در آسمان مه را منفعل نما
به ماه رویت سوگند که دل به مهرت پابند به طرّه ات جان پیوند
قسم به زند و پازند به جانم آتش افکند فراق رویت دلبند
بیا نگارا جمال خود بنما
ز رنگ و بویت خجل نما گل را
رو در طَرف چمن، بین بنشسته چو من
دلخون بس زِ غمِ یاری غنچه دهن
اقالو به بالا بود و هفتت رو به بالا بود و راهت ز من کج بود
عشق تو در قبرم پاییز بود، لیز بود، پا لیز بود، پاییز بود، لیز بود
بالا شدم به جهان چون ندیدم اثری
بلوا شدم گاهی سر بر پا شدم رویت هماره رو به پاییز بود، لیز بود، پا لیز بود، لیز بود
اقالو به بالا بود و هفتت رو به بالا بود و راهت ز من کج بود
عشق تو در قبرم پاییز بود، لیز بود، پا لیز بود، پاییز بود، لیز بود
لیز بود، پا لیز بود، پاییز بود، لیز بود
لیز بود، پا لیز بود، پا لیز بود، خیس بود، لیز بود، خیس بود، پا لیز بود، پاییز بود، پا لیز بود...
Mohsen Namjoo-Haftat
 
رفیق من سنگ صبور غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونم و دل‌زده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
...
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش

سنگ صبور، چاوشی
 
آخرین ویرایش:
I'm so tired of being here
Suppressed by all my childish fears
And if you have to leave
I wish that you would just leave
'Cause your presence still lingers here
And it won't leave me alone
These wounds won't seem to heal, this pain is just too real
There's just too much that time cannot erase
When you cried, I'd wipe away all of your tears
When you'd scream, I'd fight away all of your fears
And I held your hand through all of these years
But you still have all of me
You used to captivate me by your resonating light
Now, I'm bound by the life you left behind
Your face it haunts my once pleasant dreams
Your voice it chased away all the sanity in me
These wounds won't seem to heal, this pain is just too real
There's just too much that time cannot erase
When you cried, I'd wipe away all of your tears
When you'd scream, I'd fight away all of your fears
And I held your hand through all of these years
But you still have all of me
I've tried so hard to tell myself that you're gone
But though you're still with me, I've been alone all along
When you cried, I'd wipe away all of your tears
When you'd scream, I'd fight away all of your fears
And I held your hand through all of these years
You still have all of me, me, me

my immortal
Evanescence
 
خلقی ترسان از عریانی
از بی رنگی،از بی نانی
خلقی خواب و مستی گوید
که هیچ و هیچ و هیچ
هر سو شیخ و هر سو عابد
خلقی ترسا،خلقی موبد
خلقی خواب و مستی گوید
که هیچ و هیچ و هیچ



چارتار-خلق
 
شاعرترین عاشقت می نگاشت
با شعله ات شب حقیقت نداشت
لب تر کنی هرچه خواهی شود
دیوانه تا بی نهایت رود
می رقصی در یادم
از غیر از تو من آزادم
چون فریادی در صحرایی
یا شب های بی فردایی
چون رویایی از بیداری
یا تنهایی از دیداری
تلخی نکن با من ای یار آیینه رو
با چهره ام لحظه ای از جوانی بگو
بی ساحلت قایق و عزم دریا کجاست
ای رسته در خاطرم این سرودن تو راست

چارتار - دریا کجاست
 
ا خودم بیشتر ا همه چی زدم
الان خیلی ساله به خودم سر نمیزنمو
جای همه مشتام رو تخت سینمن
منو این سیگارا نخ ب نخ کشیدنمو
روند نفسام شد یکی در میون
دیدم فقط میدم تو نمیدم بیرون
انگار سیگارام یه بسته تیغ تو ریه ام شکوند
که با هر نفسم کل سینم میسوخت
دیگه نه میکشیدم بکشم
نه حالت عادیو تحمل میکرد کششم
چقدر انگشت خودم رفت تو چشم
و چقدر هر روز با دست خودم تنبیه میشم
اه
من ا خود شاکی ام حاجی
بم خوش نمیگذره هر جا میرم حاجی
یه جوری شده رو فرم باشم یه رو
همه ازم میپرسن خوشحالی برا چی
اه
بابا من این نبودم
انقدر هر روز پخش زمین نبودم
چی میخواستمو چی در اومد
نگا دیگه بم کیا تیکه میپرونن

تنگی نفس
شایع
 
Sorena_Poshte In Jang Ha

پشت این جنگ ها ، پشت این رنگ ها

پشت این زندگی ها ، پشت این سنگ ها

پشت این عشق لعنتی بی خبر

پشت این لبخند های تلخ بی اثر

پشت این لرزیدنای دست که نونشو میده

پشت این خطا یه مداده که جونشو میده

من با هر خط که مینویسم له میشم داداش

دارم نقب میزنم به یک بنا به نام من بجنگ

نقب میزنم به سنگ آب میکشم ازش

لاشه های دیروز من که قلدرن

امروز یه باورن که لاشخور خورن

من اون تختم به روی من به گچ زدی به خط

ریه های امروزم از همون گچا پرن

من خُلم یا این همه خلق بی خبر

وقتی پشت هر قیچی باغبونیا گلن

آهای عمر کوتاه گل دروغه

آهای پرتگاه نسیب پل دروغه

آهای زن های خسته نفس شدید مجرم

آهای مرد های چرک قصه های کار

آهای بچه های کوچه های خاطره

آهای گونه های سرخ دخترای دار

آهای پیرزن چرخک به دست

چند تا دست باید بچسبن به هم رئیس

که مهر بسازن بکنن این مملکتو آباد

چند تا دست باید بشن قطع

تا این چرخ بچرخه واسه مملکته آباد

چند رئیس جمهور، چند کابینه

چند شعار شهر آزادینه

من که مست الکلم أ پرت و پلا پرم

من همون نگارم که گیسومو به دندون کشیدم أ توو دست این تبر

تموم من موند زیر چرخ جامعه

قرصم دودم الکلم سقوطم

با تموم مادرای این شهرم این همون پسر بود

به خاطر درد ، رگ سرد ،توو تن لت و پاره ـَم

من پسر صلحم اما ننم سر زا رفت

من موندم لای شما لا*یا

من موندم لای بازی با این بازیا

کلی انسان طلب دارم

پشت هر نگاه پر از لبخند کج شدم به اخمت

بگو تموم مانع ها رو رشدم بشینن

آخ که نمیدونی این پشتم چه بیوه ـَس

پشتم چه بیوه ـَس ، چه بی سند چه تلخ

این جهان چه رنگینه آخ که نمیدونی

چقد دلم خالیه و راه رفتن با دل خالی چه سنگینه

شدم یه شاعر از دست تو از دست تو تو ها

شدی یه شعر به دست من به دست من منا

پشت این سوز باد تازیونه رو صورت کتک خورده ی این همه خونه

پشت حق مردم شعار ناشیونه

پشت این فراموشی های ماهی گونه

پشت لب لال آرزو های محال و هوا و خواب و خیال و

پشت زار لاله و لاله های زار پاره

پشت بابا های جاهل و مادرای پر از زخم

پشت شهر تحقیر ، برچسب تقدیر

دستای بی تصمیم

بی قدرت بی خلاقیت

پشت دعای فردایی تلخ

پشت من چه بیوه ـَس

اما هنوزم رو ت*مم میرم راه

لحظه هامو لت و پار میکنم با حرفام

پشت سینه ـَم چه قهره دل

پشت این دل چه دل دلیه اهل دل

پشت پر پروازم بازار داسه

تلخه که تیغا میخونن لا لای لاله

پشتم چه بیوه ـَس

کجا بزارم پشت کدوم ابر ها خدا بزارم

پشت تن زر پرست کوچه های تهران

درخت های پاییز برگ گریه میکنن

به قیمت خدای خسته از صدای گرگا

حتی اگه مثِ پشتم بیوه شم

با این دستام شلوار دنیا رو میکشم پایین

من پسر صلحم اما ننم سر زا رفت

یک دو سه چپ راست بالا پایین

زدین زدین زدین حالا ماییم

منم که میام از پشت قبر آرزو

پشت این عشق لعنتی بی خبر

پشت موی بلندت که دزدیده شد به شعر

یه تیکه ام با صورت رفت توو ناکجا

منم ترددم منم فوت منم منم یه مردم

منم تلخ به رنگ الکل

منم یه صورت با چند هزار چشم و گوش

منم یه قامت با چند هزار دست و پا

من هم کورم ، هم لالم ، هم کرم ، هم خیالم
 
بازا ای دلبرا ، که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده ، در انتظار توست
در دست این خمار غمم ، هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست
ساقی به دست باش که این مست مِی پرست
چون خُم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست
سیری مباد سوخته ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست


علیرضا قربانی-بی قرار
http://s9.picofile.com/file/8325911226/Alireza_Ghorbani_Bigharar_1.mp3.html
 
The Ways-Shal
شال آن شال سرخ تو
موج ، موج موی تو
نرمترین حادثه
چه زیباست …دور روی تو
آفرین به آخرین
شاهکار روی تو
توی اوج سادگی
چه زیباست … اندوه تو
وای که این واژه ها
لالند در پیش تو
آه چه بد زخمی
که فردا کیست … هم آغوش تو
آه ! که این لعنتی
این قرصهای افسردگی
رنگ به رنگ ، دوز به دوز
به باد داد … آرام زندگی
 
زمانه به ما هیچ ندادست یاوری
خورشید به ما هیچ نکردست مادری
درد می پیچد در دلمان ، درد می پیچد
که هیچ نداریم انگار آقا بالاسری
که هیچ نداریم انگار عشقی در سری
چون دوست دشمن است ، شکایت کجا بریم ؟

ای کاش
محسن نامجو
 
آدمک آخر دنیاست بخنــــد
آدمک مرگ همین جاست بخنــد
دست خطــی که تو را عـاشق کرد
شوخی کاغــذی ماست بخنــد
آدمک خر نشــوی گریه کنی !
کل دنیا ســراب است بخنــد
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخنـد
فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند
راستی آنچه به یادت دادیم
بر زدن نیست که درجاست بخند
آدمک نغمه آغاز نخوان
به خدا آخردنیاست بخند...!
 
Back
بالا