اعترافگاه!

arvin.a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
956
امتیاز
10,946
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
خواجه نصیر
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنیم الآن 3 سال دارم میرم کلاس زبان بعد میدونید گه عراق تو زبان انگلیسی تلفظش شبیه اراکه بعد من هی میگفتم این چرت و پرت هاییی که اینا میگن به اراک نمیخوره بابا آخه آمریکا به اراک حمله نکرده :))
 

ابوالفضل

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
1,544
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سبزوار
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

من معترفم هر وقت پست های ایشون[nb]http://www.sampadia.com/forum/index.php?action=profile;u=8468[/nb] رو میبینم قبل از اینکه پستو بخونم فک میکنم یا طنزه یا داره مسخره میکنه........بعدشم که پستشونو میخونم بعدن یادم میره چی نوشته فک میکنم داشته مسخره میکرده :P
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,384
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون من بودم
که پونز رو گذاشت زیر صندلی معلممون
و اون من بودم که بعدش ماشینش رو خط خطی کرد :-$
 

proud girl

کاربر فعال
ارسال‌ها
41
امتیاز
128
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم جو گير شدم اينستاگراممو پاك كردم الان عين چي پشيمونم
 

s123

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که هر کی میگه برام دعا کنیا منم میگم باشه یا باشه حتماا ;))
بعد یه چن ثانیه میگذره بزرگ میشم یادم میره و دیگه دعا نمیکنم البته به جز یه نفر که برای کنکور گف :-"
اگه بفهمن :)) اعتماد که کار دست ادم میده دیگه :-"
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا حداقل اواخر سال اول دبیرستان تمام ذهنیتم از خوندن برای کنکور مرور درس ها از سال اول دبستان بود و حتی تا زمانی که سال دوم و توضیحات معلم ها شروع نشده بود هنوز هم به صورت محدود تر به این موضوع اعتقاد داشتم ولی از سال پنجم که امتحان تیزهوشان داده بودم :-" و اعتراف میکنم حتی تا ۴ ماه پیش تمام کتابامو از سال پنجم نگه داشته بودم :-"

B-)
 

sogolii

کاربر فعال
ارسال‌ها
46
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
حالا فرزانگان يه شماره يي ماله ط
شهر
طهران
مدال المپیاد
المپياد شيمي مي خونم
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم تا همين چند وقت پيش
نميتونستممم يه سري كلمات رو تلفظ كنم
مپل سيامك كه ميگفتم سيمك يا تلوئن كه يه چيز نابودي ميگفتمش
و كلاس دومم دبستان اولين تقلبم رو كردم كه املا ي اعضا رو از روي بقل دستيم ديدم
 

boz kuhi

کاربر فعال
ارسال‌ها
39
امتیاز
475
نام مرکز سمپاد
مدرسمون
شهر
گورستون
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تاحالا ده ها بار پیش اومده به راننده بگم برو راست بعد سمتِ راستمون دیوار بوده.
 

mahsa98

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
410
نام مرکز سمپاد
فرزانگان3
شهر
تهران
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه بودیم(حدود 2 سال پیش) وقتی میخواست تبلیغات نشون بده پایین گوشه یه علامت میزد(جدیدا ندیدم)
من و خواهرم هر کی زودتر علامتو میدید یک امتیاز میگرفت هیچی دیگه از صبح تا شب پای تلوزیون به امید یه تبلیغات :D
بیکاری چه به سر ادم نمیاره :))
 

Aramesh_Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
8,245
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا (ع)
شهر
لاهیجان
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا همین چن وخت پیش فک میکردم این آقای مطهری ، آقای مطهری ک میگن ، همون مدیریت ـه :-"
ک ب لطف دوست خوبم حمیده شفاف سازی شد برام :-" :D
 

lovesky

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
606
امتیاز
3,585
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : اعترافگاه !

حرکت کثیفی بود ولی خب :-"
دیشب تا صبح بیکار میگشتمُ تو نت بودمُ اینا :-"فقط یه پنج دقیقه کتاب ریاضیمم باز کردم،خواستم برم بخوابم،برای اینکه مامانم فکر کنه همه این مدتُ داشتم فعالیت مفید میکردم کتابُ همونجوری باز گذاشتمم عینکمم روشُ رفتم خوابیدم :-"
فکر کرده بودن واقعا همه این مدت درس میخندم و غر نزدن :-"

از خودم بدم اومد :-" :)) X_X
 

galexy-A.R

کهکشـــــــان
ارسال‌ها
582
امتیاز
6,993
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Bushehr
سال فارغ التحصیلی
1392
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بسیار خوشحال هستم که تاکنون حتی یک یوزر از شهیدبهشتیای شهرمون رو اینجا ندیده ام :-" احساس راحتی
امیدوارم در اینده هم به همین نحو ادامه پیداکنه :D (<



khanooomi : @ پایین : مجازا منظور مدرسه پسراس دیگه :-" من که نمیتونم هر دفعه برای سایت شرح بدم 98درصد کل کشور شهیدبهشتین ولی پسرای ما طلایه داران (:| (:|
:-" دستت درد نکنه داری فرق بوشهر و برازجون رو برا من توضیح میدی الان؟ :-w :-w
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,648
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از کهکشان -A.R :
اعتراف میکنم بسیار خوشحال هستم که تاکنون حتی یک یوزر از شهیدبهشتیای شهرمون رو اینجا ندیده ام :-" احساس راحتی
امیدوارم در اینده هم به همین نحو ادامه پیداکنه :D (<
اعتراف میکنم وقتی کنترل دست منه تلویزیونمون دیوونه میشه و مدام شبکه عوض میکنم :-"
اعتراف میکنم من آدم بدی هستم که دعا میکنم زن داداشم 3 قلو بیاره :D

...............
کهکشان جان برازجون که شهید بهشتی نداره طلایه داران داره یا همون شهید مطهری :D
شهید بهشتی مال بوشهره ;;)
بعدشم یکی از بچه های طلایه داران بود که همون بهتر که الانم نیست :))
 

boz kuhi

کاربر فعال
ارسال‌ها
39
امتیاز
475
نام مرکز سمپاد
مدرسمون
شهر
گورستون
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که از وقتی فهمیدم که توی"تا حالا دقت کردین"(تو خلاقیت بود گویا :-?)دیگه نمیشه پست داد تا حالا صدتا ازش یادم افتاده که میخواستم بنویسم. :-<دریغ از اینکه قبلاً حتی یک پست توش داده باشم :D
 

mehraz

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
107
امتیاز
911
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین2
شهر
اصفهان
پاسخ : اعترافگاه !

بار اول که رفتم مشهد(تا حالا یه بار رفتم در سن 9 سالگی)

تشنم شد رفتم اونجایی که مردم آب میخورن(فک میکنم اسمش سقاخونه اس)

بعد دیدم مردم لیواناشونو میگیرن زیر شیر بدون اینکه شیر رو بازکنن از خود شیر آب میاد

اعتراف میکنم که فکر میکردم خدا میبینه کی آب میخواد بعد آب میریزه تو لیوانش

هنوز با تکنولوژیه شیر های چشمی آشنا نشده بودم
:D :D
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,639
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که هر وقت توی یکی از پستام یکی از اسمایلی ها رو می ذارم ، خودمم به حالت همون اسمایلی در می یام!!!!!!!!!!!!

مثلا اگه :D رو بذارم خودم هم در همون لحظه به همین شکل در میام!!!!!!!!!! :D
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,384
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : اعترافگاه !

*اعتراف می کنم در عین سادگی خیلی خورده شیشه دارم. :D

اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم،
همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت،
خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی،
تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟
یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم،
وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!
:D
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم..
چيزه ..خوباشو فقط ميگما :D
بچه ك بودم مامانم برام يه شلوار لي خريده بود خيلي دوسش داشتم..ولي برام بزرگ بود :( :(منم برا اينكه اندازم شه 5تا شلوار رو (نقل از مامانمه) از روي هم پوشيده بودم ك اندازم شه .. و براي اينكه بالاتنه با پايين تنه هماهنگ باشه.. 4 تا بلوزم پوشيده بودم مامانم ديده بود مث تانك شدم گفت هر چي لباس در مياورديم بازم تنت لباس بود... :D


يه دوست داشتم سيد بود، اسم داداشش هم محمد بود، داداشش آسم هم داشت؛ يه روز رفته بودم خونشون
به داداشش گف آس مَمَد بيا اينجا..
بعد كه با هم تنها شدیم ،به دوستم گفتم خوب نيست تو به داداشت بگی آس ممد ، خب آسم داره گناه که نکرده ؛
دوستمم یه نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و اینجانب مطلع شدم اس ممد ، مخفف آقا سید محمد هست
 

وارش

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
17
امتیاز
90
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
آمل
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه صنعتی نوشیروانی
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا همین پارسال فکر میکردم همای همون همایون شجریانه!!
اعتراف میکنم کلاس پنجم که بودم و هنوز دست چپ و راستمو تشخیص نمیدادم_یکی از شوهر عمه هام قبل تولد من فوت کرده_ تو جمعیت می پرسم: مامان،عمه همه ی بچه هاشو قبل مردن شوهرش به دنیا اورد یا بعضیاشو بعد اون؟؟!! :D
و یک چیز دیگه من هنوزم نمیدونم W8 یعنی چی :D
 

ابوالفضل

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
1,544
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سبزوار
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

عاقا من اعتراف میکنم یه بار از مدرسه اومدم ....تو مدرسه دعوام شده بود ......اعصابم بدجور خورد بود.....
کیفمو شوت کردم یه طرف ...... بعدش حس این پولدارای ناراحتو گرفتم گوشیمو پرت کردم رو مبل.........لامصب کمونه کرد نزدیک بود بیافته ........ینی قلبم اومد تو دهنم
 
بالا