اعتراف میکنم با ۱۶ سال سن تازه فهمیدم گلای داخل میدون و.. که دم عید یهو شکوفه میزنن، یهو شکوفه نزدن از چند ماه قبل شهرداری اونا رو کاشته بعد میاره وسط میدون
سبحان الله اصن
اعتراف میکنم چندین سال پیش عید یکی از فامیلامون که هنوزم ازش متنفرم اومده بود خونمون و به من گفت برو یه چایی برام بیار و دوتا هم قند بنداز توش
منم تف کردم تو چایی
و قندارم انداختم تا طبیعی جلوه بشه که کف قنداس که روی چاییه
و بله اون چایی رو خورد و دلم بدجوری خنک شد
من مامانم مدیر یکی از مدرسه های شبانه روزی هستش بعد اینا خوابگاه و پانسیون یکجا بود و من رو میبرد اونجا
اعتراف میکنم من به عنوان دختر مدیر تو 80 درصد خرابکاری ها و خلافکاری های اونجا به طور مستقیم شرکت داشتم
مثلا یبار از کامپیوتر اهنگ گذاشته بودم تو پانسیون اهنگ شاد و غیرمجازز قبل اینکه سرپرست بیاد یجوری قطعش کردم ...اون لحظه سرعت میگ میگ کم بود برامم
خیلی دوره خوبی بود
اعتراف می کنم هر بار از researchgate برام ایمیل مقاله های جدید استاد ارشدم میاد که پرسیده آیا x (نام استادم) نویسنده ی این مقاله است؟ من گزینه ی نه رو انتخاب میکنم
اعتراف می کنم دوست داشتم همکلاسی صدرا می بودم پایه ی همه ی کثافت کاری ها و گندای توی مدرسه
اینجا هیشکی باهام را نمیاد اوج شکوه بچه های مدرسمون اینکه در کلاسارو بزنن در رن
همه ماشالا خرخون