اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کوچیک بودم پسر خالمو خیلی اذیت میکردم الان که فکر میکنم دلم براش میسوزه ;D
اعتراف میکنم تو مهدکودکم یک نفر بود هرچی من نقاشی میکشیدم اون همونو یک مدل دیگشو میکشید مثلا عروسک میکشیدم لاغر بود اون همونو با همون رنگا چاقشو میکشید خیلی رو اعصابم بود :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوزم چار هشتا(4×8) و هف چارتا(7×4) رو با هم قاطی میکنم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی لاله و لادن مردن با این که کوچیک بودم ولی خیلی گریه کردم

اعتراف میکنم هنوز هم نمیتونم تصویر سه بعدی ها رو تشخیص بدم ( با وجود تمام تلاشی که میکنم :-< )

اعتراف میکنم که پارسال ، شب کنکور داداشم من از استرس تا صبح نخوابیدم

اعتراف میکنم شب اولی که داداشم رفت تهران گریه کردم

اعتراف میکنم هیچ وقت داداشمو داداش صدا نزدم ( اصن تو دهنم نمیچرخه )
 
پاسخ : اعترافگاه !

~> اعتراف میکنم تو مهد کوذک یه پسره بود مُکمُکه(؟) میخورد بعد هروقت بعد از ظهرا میخوابیدیم من خوابم نمیبرد بعد پا میشدم مکمکه ــشو درمیاوردم و سری میخوابیدم بعد پامیشد میذاش دوباره میخوابید بعد این روال همینجوری ادامه داش.. :-"

~> اعتراف میکنم یه دختره هم بود فک میکرد من خواهرشم بعد تا من پیشش نمیخوابیدم خوابش نمیبرد.. بعد معلما منو با اون تو یه اتاق میکردن که خوابش کنم بعد منم تا میتونستم اذیتش میکردم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

جمش كن ئاغااا :-L
بعد از يه عمر فعاليت الان فهميدم hermes پسره :|
منو باش فك ميكردم دختره بش ميگفتم شما :-w
خو من چرا به اسم مدرسه ش توجه نكردم تا حالا ؟ :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از ی طرف شارژر تو گوشیمه از اونطرف هندزفری :-"
حرارت گوشیمو نمیشه درک کرد :-"
تازه هر موقع میام سراغش خودش میدونه باید بره سمپادیا ب جان خودم قفلش باز میشه بانگم رو صفحست :-"

اعتراف میکنم وقتی برای اولین بار لیلا لیلا لیلا ابروکمونی لیلا رو گوش میدادم فک میکردم برا من خونده ابروامو بالا میکردم :-"

اعتراف میکنم واسه این دارم اعتراف میکنم ک لایکام 666بشه ب همه بگم ی لایک بهم بدین تا از این امتیاز شیطانی بگذرم ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه بودم از تاریکی میترسیدم وقتی میدیم یکجا تاریکه یا به من امر میشد برم یک جایی که تاریک بود

میترسیدم ولی غرورم نمیذاشت بگم میترسم ... میدویدم تو تاریکی و سریع میرفتم کار مذکورو انجام میدادم بر میگشتم .
;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم مدت مدیدی یکی از فان های مدرسمون و خصوصا من :-"این بود که هی بگم"به چپ چپ به راست راست از جلو نظام"و به ایهامش بخندم :-" :))(واضحتر از این نمیشه گفت :-")
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم امروز بو آب فاضلاب ميدادم
يني امروز تو مد ي جوري آب بازي كرديم ك سابقه نداشته
تمام وجودم شده بود آب بوگندوي شلنگ مدرسه!
با كيسه فريزر آب جمع ميكرديم ميريختيم روهم
ي هو ناغافل سه نفر با هم، همزمان ، كيسه فريزراشونو رو من خالي كردن، چ لحظاتي تاسف باري، چون پرونده امسال بسته شد :((
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو کشتی که با دایی بزرگم گرفتم همچین پرتش کردم که هنوز کمرش درد میکنه ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

یادمه بچه که بودم همون 3 ، 4 ساله، تو مهدکودک با یکی از دخترا کلاسمون قرار ازدواج گذاشتیم(البته در رابطه با درسمون بودا :-" خانواده و اینا)، بعد از سیاه بختی ِمن یکی از آشناهای نزدیکمون بودن ایشون، الان چند سالی میشه نرفتم خونشون، خجالتم خوب چیزیه، شرایط ازدواج رو هم ندارم :))

یه هفته بود یکسره تو نیشابور زلزله میومد، بعد من 2 شب ـشو زیر تختم خوابیدم، آرزو داشتم هنوز :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچ کس باورش نمیشه رتبه 5 مرحله یک مرحله 2 قبول نشده...
خدایا اعتراف میکنم کم آوردم
.. به نظرت من تحمل این بار سنگینو دارم؟؟؟؟
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خوابم میاد. (:|
اعتراف میکنم نیروی ناشناخته ای منو اینجا نگه میداره :-??
اعتراف میکنم مخم داره سوووت میکشه درست مثه این :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک
هنوزم ک هنوزه با این قد و هیکلم از ملخ میترسم
نمیدونم چرا ولی م3 ... میترسم از این موجود :-ss :-ss

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

اعتراف میکنم ک
تا حالا چنبار خواستم عابر بانکا و تلفن عمومیا و ایرانسل و شاتل رو حتی گول بزنم :-"
ولی هربار،م3 اینکه نفراتی قبل از من این کارا رو کرده بودن و نمیشدش دیگه ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

~> اعتراف میکنم بعد از 5سال که دیه پیشِ اون نمیرم کلاس ولی هنوزم وقتی معلممو میبینم تن و بدنم شرو میکنه به لرزیدن از ترس.. (نمونش همین امروز) :-"

~> اعتراف میکنم کلی چیزی به ذهنم میر3 برا اعتراف بعد کلی منتظر میشم بره ص بعدی بنویسم بعد موقعش یادم میره :| همچنین اعتراف میکنم کلی ژانر اینایی که به ذهنم میر3 ولی اون یه هفته ای که باز میشه همش از ذهنم میپره.. :|

~> اعتراف میکنم هنوز هری پاتر 4 به بعد رو ندیدم :-<

~> پاک نکنی یه بار.. بذار 2تا در صفحه باشه.. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نمیدونم تصاویر سه بعدی،وقتی بهشون نگا میکنی چه شکلی میشن!
اعتراف میکنم خیلی از زیر کارای خونه در میرم
اعتراف میکنم آلزایمر مزمن(ینی چی؟!!)دارم!
اعتراف میکنم تو مدرسه از خودم چندش بازی درمیارم!!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم شهر های مهران و ورامین رو با هم قاطی می کنم ؛ چراشو نمیدونم آخه اصلنم شبیه هم نیستن ولی ... :-"

اعتراف می کنم گفتن کلمه ی مُخَیِّله برام خیلی سخته و ترجیح می دوم بگم مَخیله ;D

اعتراف می کنم اگه فریده نبود تا الان سرم بالای دار بود :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به همه میتونم بگم دوستت دارم به جز به مامان بابام... :x

اعتراف میکنم از مرغای خونمون نفرت دارم.... #-o

اعتراف میکنم از کنکور میترسم... :-ss
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر موقع بابام کار دارم یه جور دیگه صداش میکنم :-"
مثلا باباجونم ;;) و....
البته بابای من زرنگ تر از این حرفاس :( خام این حرفا نمیشه :-"
حرفای منم هدر میره هی :-" :(
 
Back
بالا