اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم این مدت که مسافرت بودم اصلا ورزشای پام رو انجام ندادم! میشه کسی به دکترم نگه؟ ;;)
و در راستای اعتراف بالایی الان پام درد میکنه :-"

اعتراف می کنم دلم واسه سمپادیا به شدت تنگ شده بود! :)

اعتراف می کنم اگه پول داشتم حتما واسه خودمم یکی می خریدم ولی نداشتم :( (یکی مثل کادویی که واسه تولد دوستم خریدم منظورمه ;D)
 
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف میکنم بچه که بودم خیلی به مامانم وابسته بودم بعد وقتی مامانم میرفت سفر یا کار اداری چند روزه داشت مثلا :-"

منم اینقد دلم تنگ میشد واسش ! میرفتم تو کمد لباسای مامانم رو تو بغلم میگرفتم گریه میکردم :-" 8-|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هنوز هم بلد نیستم آواتار برا خودم بذارم!(دلیل بی آواتار بودنمم همینه!) ;D

اعتراف می کنم تا پارسال فک می کردم بیل گیتس سیاه پوسته وقتی عکسشو دیدم خیلی جا خوردم. :o
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی تو روزنامه میدیدم آگهی زده "به ساندویچ زن ماهر نیازمندیم" ساندویچ زنُ میخوندم ساندویچِ زن!بعد فکر میکردم منظورشون ساندویچیِ که توسط همسر درست شده باشه ;D :)) =))
^#^ X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم گاهی خیلی تعارف میکنم و خجالتی هستم
اعتراف میکنم صدای همه پسرا واسم مثل همه، فقط صدای بابامو میتونم تشخیص بدم حتی اگه دایی یا عموم با شماره جدید بهم زنگ بزنه عمرا صداشو نمی شناسم
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف می کنم ورق بلد نیستم بازی کنم! بعد هر دفعه دوستام صدام میزنن که بیا من صد تا بهونه میارم در میرم! X_X

بعد اعتراف می کنم که از راه پله می ترسم ! کلا همیشه میدوم تو راه پله ها!


بعد اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم با پسر داییم عروسی کنم! X_X X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که همیشه فکر میکردم حرم 2تاست... ! داداشامم مسخرم میکردن و میگفتن خنگه شعبه ی دوشو زدن :(

منم 7 سالم بود و ساده و زود باور
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم عين چي از بعضي از اسباب بازياي شهربازي ميترسم
بعد وقتي ميريم،شروع ميکنم اصرار که بيايد فلان چيزو سوار شيمو اينا! چون ميدونم کسي نميذاره!
بعد همه فک ميکنن چقد شاخمو اينا!
سر همين دو دفه مجبور شدم رنجر سوار شم!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کوچیک بودم خیلی دقت میکردم قدم هام با قدم های کسی که باهام راه میره هماهنگ باشه :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تویه قسمت "علایق" پروفایلم، به جای اینکه بنویسم "سه تار" نوشتم "سه تارم" که هر کی میاد، عرضه کنم سه تار میزنم ... :-[

خیلی اعتراف بزرگی بودا ... ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم قبلا فكر مي كردم در كلمه مستر بين ، كلمه مستر هم جزو نام طرفه و به انگليسي اگر بخواهند صدايش كنند مي شود مستر مستر بين . :-[ :)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم پارسال تابستون از کتابخونه کتاب گرفتم امسال که عضویتمم تموم شده هنوز پس ندادمشون

اعتراف می کنم تو این سال تحصیلی از دو تا از بچه ها سی دی گرفتم سال تموم شد و هنوز تهویلشون ندادم

اعتراف می کنم کلا چیزی بمن ندید یادم میره کلا پس بیارم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با اینکه داداشم خیلی اذیتم میکنه و بعضی موقع ها واقعا از دستش عصبانی میشم ولی وختی تام و جری نگاه میکنه و از ته دل میخنده انگار کل دنیا رو بهم دادن :x
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چند وقت پیش فکر میکردم هندوانه را دونه ای میفروشند نه کیلویی :-"و معیارشون هم میزان سبز بودن پوستشه X_X :-" =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی عضو شدم فکر می کردم بخوای تو یه تاپیک پست بدی باید همه ی پستای اون تاپیکو بخونی :-" ;D:-" پیر شدم تا همه ی سوتیا رو خوندم :-"و شاید برای همینه که هنوز تو حرف بزن پست ندادم ^#^
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم...!
بچه بودم خعلي خبيث بودم، بعد پوستمم نازک بود، دست ميزدن بهم سرخ ميشد!
بعد آقا هروخ هوس ميکردم حال داداشمو بگيرم (!) تا بهم دست ميزد گريه ميکردم!
بعد مامانم فک ميکرد کتکم زد،دعوا...!
دچار عذاب وجدان شدم!!:دي
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که اصلا آدم شناس خوبی نیستم و تاحالا نشده به شخصیت کسی بیش از 30% پی ببرم
اعتراف میکنم تا حالا 3بار عاشق شدم و4 بار به دختراگفتم دوسشون دارم :-[ X_X ^#^
 
Back
بالا