اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم و میدیدم تو تلویزیون یه بازیگر تو نقشش رفته مسافرت
می گفتم حتما واسش مشکلی پیش اومده که نیس :(
 
پاسخ : اعترافگاه !

× اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه صبح زود که همه خواب بودن ار خواب بیدار میشدم گریه میکردم میگفتم خدایا من نمیرم :-<
اینقد که از مرگ میترسیدم :-"
تازه میگفتم بقیه هم نمیرن :-<

+ چقد احساساتی بودم من :>

× اعتراف میکنم یه بار رفته بودیم شمال خواهرم هی کنار اسب وایمیستاد که ازش عکس بگیرم منم هی جوگیر بودم فقط از اسب ِ عکس میگرفتم خواهرم تو عکس نمی افتاد :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اولین لحظه که نام کاربری sadlove رو دیدم فکر کردم منظورش اینه: 100Love
میدونم الان ازم قطع امید کردید! خو سوتی دادم دیه! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

بچه که بودم مامانم مثلا میگفت هر کی دروغ بگه خدا سنگش میکنه........... سالنمون تا نیمه سنگ بود....... اعتراف میکنم همیشه فک میکردم هر کدوم این سنگا یه آدمن!!!!!! کلی هم باشون حرف میزدم...........تازه فک میکردم من اگه سنگ شم چه سنگی میشم!!!!!!

اعتراف میکنم بچه که بودم تو کف واژه *امانت فروشی* بودم!!!!!!!!! فک میکردم خدایا این دیگه چه مغازه ایه؟؟ آخه مگخ امانت مردمم میفروشن! :)) (:|

اعتراف میکنم هروقت وارد اعترافگاه و حرف بزن میشم همیشه صفحه 1 رو اشتباهی میخونم!!!!!!!الان دیگه تقریبا حفظم!!!!! :))

+محدثه:سه تا پست ترکیب شد
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم عاشق بابام شده بودم :))) :-"""
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم وقتي كلاس پنجم ابتدايي بودم تو روز معلم كه بچه ها تخم مرغارو توش پرگل ميكنن ميارن من به صورت خام بردم! ;D
تا معلم اومد تو كلاس تخم مرغارو زديم به سقف!!سرازير شد رو سر معلمه!!!انقد خنديديم و كلاس تعطيل شد!! =))
البته بعدش بردنمون دفتر...! ;D
++++
اعتراف ميكنم هر وقت سريالي تموم ميشد من تا چندروز گريه ميكردم!!! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم نمی دونستم اصل کلمه ی تهمت چیه میکفتم تنبک....حالا در یک بحث کاملا جدی:
من:چرا تنبک میزنی؟
بقیه: =))به تهمت میگه تنبک =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم مهدکودکم میرفتم از شیشه شیر میخوردم :-"""
تازه یه بار دخدرخالم اومده بود خونمون بعد من هی دلم شیرکاکائو میخواس بعد هی از خجالت نمیخوردم.. آخرش رفت سرِ نماز منم دویدم تو آشپزخونه و شیشه شیرکاکائو رو برداشتم و پشتِ محدثه ایستادم که منو نبینه و تند تند شرو کردم به خوردن.. ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو کلاس آمادگیمون،کلی کتاب قصه و نقاشی و از اینا بود!!!بعد من سواد نداشتم دیگه(آمادگی بودم خوب!!!)بعد روز اول مدرسه داشتم از دلشوره میمردم که اگه الان معلممون ازم بخواد اینارو بخونم،بلد نیستم!!!تو لحظه های آخر هی به مادرم میگفتم که واسم داستان حسن کچلو بگه حفظ شم!!!!!!:D =)) بعد منو به زور انداختن تو کلاس!!! :-s
 
اعتراف میکنم بچه که بودم یکی از دوستای بابام میگفت کتابای بابات رو پاره کنی بهت بستنی وشکلات و اینا میدم. >)
منم هر وقت میدیدمش از الکی میگفتم همه کتابا رو پاره کردم و مث زالو میچسبیدم بهش :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه اعترافِ خیلی بد X_X(نخونید آقا X_X)
اعتراف میکنم خیلی بچه ک بودم فک میکردم هروقت ک دارم آهنگ گوش میدم در همون لحظه خواننده هه برام اون آهنگ رو میخونه X_X اونوقت هی آهنگایی ک دوست نداشتمو رو دور تند و آروم میذاشتم ک مثلا خوانندشو اذیت کنم X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

1-اعتراف می کنم بچه که بودم به خدا مرگم بده می گفتم خدا مریم بده بعد همیشه موقع خاله بازی از این اصطلاح استفاده میکردم :o :o ;D ;D ;D
2-اعتراف میکنم بچه که بودم مجریای تی وی که میگفتن میخوایم مثلا فلان عیدو تبریک بگیم من سه ساعت منتظر میشستم که طرف تبریکشو بگه!!!فک میکردم تبریک گفتم امری است جدا :o :-[
3-اعتراف میکنم روزای اول عضویتم نمیدونستم این لایکای ملتو کاربرا بهشون میدم فک میکردم یکی از مدیرا نشسته داره به پستا + - میده تازه همیشه ی خدام تو تعجب بودم که ملاک این مدیره برا + - چیه؟؟؟؟؟!!!! :-[ :-[ :-[ :o :o ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سوم ابتدایی که بودم مامانم برای این که شیر بخورم
واسم شیشه شیر خرید =)) =))و من هر روز به هوای اون شیر میخوردم =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه بودم فکر می کردم آدمای تو تلوزیون مارو میبینن! برا همین هر وقت می خواستم تلوزیون ببینم کلی سر و وضعمو درست می کردم!! :o
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا دو سه سال پیش این نون خشکیا هستن بعد میومدن داد میزدن تو کوچه من ننه خشکی میشنیدم :))

بعد با خودم میگفتم چه ربطی داره نون خشک و ننه خشک؟ :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم دفه اولی که اومدم سمپادیا به جای اینکه پستا بدم تو تاپیکا به یکی از کاربرا پ.خ فرستادم ........ سوتیه دیگه مگه چیه .
 
پاسخ : اعترافگاه !

.
 
Back
بالا