اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم...!
یه زمانیم بود (دوم ابتدایی) انقد خاک تو سر و لوس بودم که مدرسه ها تموم شد برگشتم خونه تا شب زار زدم! X_X
دلم واسه معلممون تنگ شده بود! ;D =((
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Lovesky :
اعتراف میکنم...!
یه زمانیم بود (دوم ابتدایی) انقد خاک تو سر و لوس بودم که مدرسه ها تموم شد برگشتم خونه تا شب زار زدم! X_X
دلم واسه معلممون تنگ شده بود! ;D =((
اعتراف میکنم تا همین 3 ماه پیش به خاطر جدا شدن از معلمام زار میزدم (و میزنم! ;) ) رووز و شبببب!!

(خدا نصیب کنه از این دانش آموزا!!!)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم من یه بار بچه داداشم رو گریه انداختم بعد انداختم تقصیر اون یکی بچه داداشم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کل دیروز عصر،درگیر این بودم که یه خودکار چه جوری کار میکنه! :-" آخر نتونستم طاقت بیارم بازش کردم دل و رودش ُ ریختم بیرون ، هــــی هرجوری فکر کردم نتونستم بفهمم چه جوری کار میکنه X-( :-"آخه از این پیچی ـا بود که باس میپیچوندیش بـد نوکش میومد بیرون ، ولی تو دل ُ رودش هیچی نبود که این عمل ُ انجام بده!!!
آخرشم اعصابم خورد شد پرتش کردم تو حیاط! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی ماه های میلادی رو میگن مثلا اوت من نمیفهمم منظورش کدوم ماهه ؟
خب عین آدم بیاین بگین April May Jun یا حالا هرچی دیگه :P
 
پاسخ : اعترافگاه !

در راستای پست قبلی اعتراف میکنم همیشه ژوئن و ژوئیه و ژانویه رو قاطی میکنم با هم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم انقدر خودشیفته هستم(و در عین انقدر اعتماد ب نفسم پایینه!)ک وقتی ی لایک اضافه میشه ب هر پستم میرم اون پست رو میبینم و هی با خودم میگم"ایول پوریا ترکوندیا"!!!...
بعد جالبه 8000خرده ای لایک دارم بازم ی لایک میتونه در حد مرگ خوشحالم کنه!!...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اقا الان خيلي ضايس من اعتراف كنم تمام مدت اين سالها فكر ميكردم گوگوش مَرده؟ :-" ;D
خو چي كار كنم اصلا بش مياد زن باشه؟ :-"
بعد تازه الان همين جوري چرخ ميزدم تو نت ديدم نوشته هومن خلعتبري هفتمين شوهر گوگوش...
والا با اين نوناشون :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چن روز پیش نمیدونستم دومیدانی همون پرتاب دیسکه به داداشم گفتم این پسره تو دوتا ورزش مدال اورده گفت نه جفتشون یکی ان :-[ بابا دومیدانی ینی اونی که میدویی خیلی عجیبه اسمش :|

اعتراف میکنم با این سنم هنوز بلد نیستم کلید بندازم در رو وا کنم نمیدونم کودوم طرفیه میچرخونم شانسی واشد،شد نشد اونوری میچرخونم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

من تا 2سال پیش بالای ویکیپدیا رو به جای did e koli میخوندم didkeli! فک میکردم این یه تایتل از اون متنه که من نمیدونم چیه؟! بعد هی میرفتم تو گوگل به طرق مختلف مینوشتمش که بفهمم چیه؟! آخرسر یه بار یکی از روش خوند فهمیدم منظورش دیدکلیه!!

تا اول راهنماییم به abar no akhtar میگفتم abarnavakhtar!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم ......
وقتی بچه بودم یه کاسه داشتم که هر وخ گریم بگیره اشکامو تو اون بریزم ب مامان بابام نشون بدم دلشون واسم بسوزه =(( =(( هیچ وقتم پر نمیشد می رفتم توشو پر اب میکردم.......
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از بچه گیم عادت داشتم وختی سرِ سفره با بقیه میشستم سرِ نمک پاشو شل میکرمو بعد بلند میگفتم چقد غذا بی نمکه! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

ا
به نقل از MohaMMad RaPeR :
اعتراف میکنم من یه بار بچه داداشم رو گریه انداختم بعد انداختم تقصیر اون یکی بچه داداشم ;D
اعتراف مى كنم همين ١ ساعت پيش دختر خالمو گاز گرفتم :-[اخه خيلى نازه :xبد گفتم يكى از پسرايه شره فاميل گازش گرفته بد همه كلى دعواش كردن... X_X :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم وقتي تو خونه يه چيزي رو خراب ميكنم يا ميشكونم ميندازم گردن خواهرم كه سه سالشه :-" :-[
اعتراف ميكنم وقتي كلاس اول بودم دوستام رو با حقه بازي مجبور مي كردم اون وسيلشون كه من دوست داشتم رو بدن به من
بعد كلكسيوني از اين اشيا نيمچه دزدي داشتم :-" :-" :-"
بعد هر هفته يه جا قايمشون ميكردم :-[
آخر يه روز كه خيلي عذاب وجدان گرفته بودم طي يك حركت انتحاري همه رو از پنجره اتاقم ريختم بيرون :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار معلم عربیمون ازم چایی خواست
و من با کمال نامردی تو چاییش تف کردم ;D :-"
----------------------------------------------------------------------------------------------------
اعتراف میگنم بچه بودم فک میکردم امید همون معینه :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بیشتر پفکای نمایشگاه پارسالو دونفری با الهام خوردیم.
+
اعتراف میکنم تو مسابقه روبیک امسال واسه بعضیا تا 2 دقیقه هم زمان میگرفتم تا نگا کنن. :-"
+
:-" :-" :-"اعتراف میکنم بچه ی قلدور و زور گوییم. :-"
+
اعتراف میکنم ادای آدمای شاخو در میارم همیشه :-"
+
اعتراف میکنم...
بسه دیگه
بیش از این خودمو لو نمیدم :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم ترمینالِ قم ، تهرانِ :-\
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به مدت 4 ماه بدون اینکه بغل دستیم بفهمه سر کلاسا آهنگ گوش میکردم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم ....
همین چن وخ پیش خواهرم اومد کنارم (شیش سالشه ) گف من از روح می ترسم .... منم ذل زدم تو چشاش گفتم این که ترس نداره من و تو هم الان روح داریم ینی روحیم ...... ;D
بیچاره از اون موقع دیگه از خودشم می ترسه ......
...
البته من بلاهای زیادی سر این خواهر مذکور در آوردم ..... یکیشکم اینه که هر وخ ی چیزی رو خراب می کنم میندازم گردن اون =(( اما خب حقشه دیگه >) >) >)
 
Back
بالا