من ِ ... عجیب غریب ؟!

Madmazel Fairy Tale

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
522
امتیاز
1,895
نام مرکز سمپاد
فرزانـ/̵͇̿̿/'̿'̿̿̿ ̿ ̿̿ ½
شهر
Minsk
دانشگاه
BSMU
رشته دانشگاه
پزشکی
شاید بعضی از شماها کارهایی میکنین یا عادت هایی دارین که عموم مردم اونارو ندارن ، شاید خیلی وقتا با انجام دادن اون کارها بهتون گفتن عجیب غریب ! حالا ازتون میخوام اگه همچین آدمی هستین نمونه هاشو بگین ، مثلاً من عادت دارم : ( البته بعضیاشم مال سال های قبلتونم میتونه باشه مث من 8-^ )


محض تنوع وقتی یه مهمونی برم ، با پیراهن کتونی ساق بلند بپوشم


روی قاب موبایلم با لاک طرح بکشم اینجوری :
Photo0739.jpg



یا مثلاً تا پارسال عادت داشتم که :

جلوی سفید آل استارام نقاشی بکشم اینجوری :
08072010739.jpg



یا رنگ بند 1 لنگه کفشمو متفاوت ببندم اینجوری :
Photo0742.jpg




همونجور که مثال زدم کارهاتون میتونه در رابطه با هرچیزی باشه : ارتباطتون با آدما ، سلیقه تون تو خوراک - پوشاک ، وسیله هاتون ، لحن یا مدل حرف زدنتون ، عادت های زندگیتون یا حتی ایده ها و آرزوهایی که می خواین در اینده عملیشون کنین و بهش برسین .

در ضمن ما نمی خوایم کارهایی رو بدونیم که شما از روی مُد یا بر فرض با تقلید از دوستای دیگه تون انجام میدین ، میخوایم چیزایی رو بدونیم که اولین بار با ایده ی اولیه ی خودتون انجام دادین ، مسلمه که کارهاتون هرچی متفاوت تر و عجیب غریب تر باشه برای ما جالب تره 8-^

تذکر : عادت های کوچیکتون رو تو یه پست جمع بندی کنین ولی برای بزرگ ها میتونین پست هایی با تفسیر و توضیح فراوون هم داشته باشین

مضمّــات! : بدیهیه که برای توضیح بیشتر میتونین عکس هم بزارین ;;) ( فقط سایز رو رعایت کنین که خیلی بزرگ نباشه )

قانون نامه : 2. در اين انجمن كاربران حق تمسخر ايده ها ي نوين وابتكار ديگر كاربران را ندارند و در صورت مشاهده هرگونه تمسخر پست كاربر فورا حذف شده و به وي تذكر لازم داده مي شود.


هدف : میخوایم ببینیم چه کسی خلّاق "بدنیا" اومده ;;)

حالا شما بگین ;;) شاید اگه استقبال تا یه حدی زیاد باشه نشان خلاقیت هم اهدا کنیم :-"

بله ، مچّکرم (:

پ.ن : همش میخواستم تابستون این تاپیکو بزنم ولی دیگه نشد صب کنم :د
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

خب من چی بگم؟
آها
مثلا من عادت دارم هر وخ میرم تو کوچه ی خوردنی با خودم میبرم از شکلات و میوه و چیپس و پفک گرفته تا این ک ب اقتضایِ زمان تغییر کنه.
مثلا اگه صب باشه ی استکان چایی با فند ورمیدارم میره درِ خونه ی دوستم.گاهی اوقات استکانو تو باغچه جا میذارم.همه هم میدونن از منه اون استکان.
و مثلا ظهرا با بشقابِ برنجم میرم بیرون و تو پیاده رو همینجوریک با دوستام گپ میزنم برنج میخورم(البته نه با دست)
حالی میده ها!!!!
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من کلا هر کی می بینتم یا نمی بینه بهم می گه عجیب غریب

- من تو زمستونا ، کوله پشتیم که قرمزه ، 2 تا کاپشن قرمز و یه پلیور قرمز هم دارم ، یه شالگردنم میندازم که 2 متره ( دقیقا !) و نصفش کاملا قرمزه و نصفش کاملا سفید . بعد وسطشو که میندازم دور گردنم ، هی ملت فک می کنن دو تا شالگردنو به هم گره زدم ، آخه تا پایین زانوم میاد ! بعد همه منو با این شالگردنه می شناسن !
کلا شالگردن دراز چن تا دارم که همه شون دو مترن و منم دور گردنم نمی پیچمشون ، همین جوری آویزونشون می کنم .

- همیشه یکی دو تا لااقل پیکسل زدم . پیکسل قبلیم که هدیه ش دادم به یه نفر ، یه صورتک گرد بافتنی قرمز رنگ بود که چشم و ابرو داشت .
قبل تر هم از دگه مانتوم یه گل آویزون می کردم .
امسال هم یه گوسفند خریدم هنوز وقت نشده از دکمه م آویزونش کنم .

- می تونم با صدا های مختلف حرف بزنم ! گاهی از قصد و گاهی بدون قصد می تونم صدام تغییر می کنه . بهم می گن باید بری رادیو هی !

- می تونم چن تا کارو هم زمان انجام بدم ! می تونم حرف بزنم و هم زمان یه چیز دیگه که تو ذهنمه رو بدون نگا کردن به کیبرد تایپ کنم ! می تونم سر کلاس به حرف معلم گوش بدم و المپیاد هم بخونم و به چن نفر دیگه و چن تا چیز دیگه هم فک کنم .
گاهی حتی اگه چن تا کارو با هم انجام ندم و تنوع تو کارم کم باشه ، نمی تونم هیچ کدومشو خوب انجام بدم !

-گاهی با قصد و گاهی بدون قصد می تونم مدلای مختلف راه برم . بستگی به حالت روحیم داره و موقعیتی که توش هستم .

- بدون قصد گاهی "س" م شدیدا می زنه و گاهی کمتر . ولی بعضیا فک می کنن از قصده . بستگی به حالت روحیم داره .

-همیشه سوالا رو از یه راه های دیگه ای حل می کنم تو کلاسا که گاهی خیلی سخت تره و گاهی خیلی آسون تر ! به خاطر همین معمولا معلما فک می کنن من یه آدمیم که زیاد مزخرف می گم و حرفای بی ربط می زنم و معمولا هیچ کی به حرفم گوش نمی ده . خیلی باید خواهش کنم تا معلما بیام راه حلامو واسه مسائل گوش بدن با اینکه خیلی موقع ها هم درسته . تو امتحانا کلا مسائلی رو که بقیه سخت حل می کنن رو من آسون حل می کنم و مسائلی رو که بقیه تو یه ثانیه حل می کنن ، من یه ساعت طول می دم .

-دوستام بهم می گن تو باید از این عینک های ری-بن بزرگ بزنی و بری دانشکده هنر تا با آدمای عجیب غریب مثه خودت دوست شی !

- می گن که من عجیب حرف می زنم . خب من قوانین خودم رو دارم . مثلا از فعل های مثل : "ببودن " ، "حرف گفتن " ، "نداشتم می گفتم " ، "داشتم نمی گفتم " و ... استفاده می کنم . من البته اینو قبول دارم ولی به نظرم اینا درست تره .

- تو خونه مون از بچگی م رو بعضی چیزا یه اسمای دیگه می ذاشتم که الآنم همون اسما رو واسشون استفاده می کنم ( با تغییر خود اون کلمه و کلمه انگلیسیش و حسم این کارو می کردم . ( از گفتنشون معذورم ! بعضیاشون ناجوره ! )

- می تونم با موضوعات بی ربط زودی شعر بگم ، داستان بنویسم ، یا خیال پردازی کنم .

پ.ن : بالایی رو خوندم یادم اومد :

- رو قوزک پام و پیژامه های خونه م و مانتو شلوار مدرسه م نقاشی می کشم . بعد هی پررنگشون می کنم .

- معمولا وقتی یه چیزیو کادو می کنم و به یکی می دم ، شبیه هیچ کدوم از چیزایی که قبلا کادو کردم نیست . نوع کادو کردن هر بار فرق می کنه معمولا . گاهی هم کاغذ کادو هاشو خودم درست می کنم . معمولا رو هر کدوم یه کاردستی درست می کنم . کادوییام به آدمای خاص هم خودم درست می کنم معمولا . تقویم ، کاردستی ، فایل صوتی و ...

* همه اینا رو دیگران چند بار به کرات در مورد من گفتن . از خودم نبود باور کنید !
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من عادت دارم شبا از تخت اینوری مخابم ینی برای اینکه خوابم ببره سرم رو آویزون میکنم از اینطرف تخت موهام میریزه پایین بعد پاهامم میزارم اون طرف تخت حد فاصل دیوار و تخت ... مث این تیمارستانیا که دارن آدمشون میکنن وآروم قرار ندارن... :-"
+ موقع غذا خوردن دونه دونه لقمه غذا رو تزیین میکنم ؛ بهش یه چیزی اویزون میکنم با قاشق تختش میکنم یا دایره ایش میکنم و مث ی شیرینی درستش میکنم میخورم... :-"

+ مانتو هام روشون نقاشی میکشم...!شال هامم میشینیم روشون دکمه میدوزم ؛ گل گنده می بافم؛ عروسک های کوچیک حتی وصل میکنم ...!همه دهنشون کف میکنه :-من طراحی میکنم دخترخالم وصل میکنه خودم اینقدر هنری نیستم!
روی کیف ویولنم پیکسل وصل کردم روش یه گیتاره روش رو خط قرمز زدن تا هی ازم نپرسن این گیتاره؟ حتی پیکسل سیگاری که روش خط قرمز کشیدن به کولم وصلیدم :-" نمیدونم چرا ها ولی حال میده سیگار ممنوع تو پیاده روها!
+ کفشامم فقط تو مدرسه س که هردوشون یک رنگن ولی همه جا این لنگه و اون لنگه فرق دارن :-"
+ یه عکس از دسک تاپ کام درست میکنم و به جای وال پیپر اون رو میذارم بعد ملت میان کلیک میکنن هی روی مای کامپیوتر و سایر ایکن ها و باز نمیشن! خلا3 مجبور میشن بیان پیش خودم و گزارش فضولی شون رو بدن و منم بگم اون عکس ایکنه ایکن نیست!
+مشکل نیلوفر مشکل منم هست سر این راه حل ها! طولانیا رو کم و کم ها رو طولانی حل میکنم!
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

يكي از كاراي ِ عجيبم كه البته به نظر ِ بقيه عجيبه نه خودم ، اينه كه همه چيز رو با سُس ميخورم . حتي نون پنير ! ( هميشه نه البته :-" )


خب نميدونم اين هم ميشه يانه ولي همه جا با كوله پشتيم ميرم حتي اگه خالي ِ خالي باشه . درواقع اگه كوله رو كولم نباشه احساس ميكنم يه چيزي كمه :-"


تو خونه كه ميام نا خودآگاه سلام ميكنم ، درحاليكه هيچكس خونه نيست يا خداحافظي ميكنم وقتي ميرم بيرون از خونه ، بازم درحاليكه هيچكي خونه نيست :-" (چون اصولا در اين مواقع كسي خونه نيست ، كسي نميگه كه اينكارت عجيبه :-" ولي احتمالا عجيب باشه :-" )


اين يكي واسه ي قبل از المپپاده : در ايستگاه ِ اتوبوس و در خود ِ اتوبوس و كلا در همه حال برگه هاي ِ سوال دستم بود با يه مداد داشتم سوال حل ميكردم . و اگه چيزي دستم نبود هم داشتم به صورت ذهني يه چيزي حل ميكردم ، يكي داشت باهام حرف ميزد يهو وسطش ميگفتم ببين راهم درسته؟ بعد واسش راه ِ حل توضيح ميدادم :-"

كلا همه ِ فاميل و دوستان ميدونستن كه من از برگه هاي ِ سوالم جدايي ناپذيرم ;D ( تو كوپه حتي كه هنوز بچه ها يادش ميفتن فوش بارونم ميكنن 8-^ )


مداد و برگه بياد دستم شروع ميكنم به كشيدن ;D يه شخصيت خلق ميكنم يا طرح ِ يه چيزي رو ميدم ... در مدت ِ يكسال كه همايش دستمون بود روي ِ هربرگه اي كه تو خونه و تو وسايل ِ من پيدا ميشد يه طرحي واسه لوگوي ِ همايش كشيده بودم ;D


(اينا الان ميشن كاراي ِ عجيب؟؟‌ :-" نميشن يني؟‌ :-" )
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

بعله...
کلیه ی دوستان وآشنایان بر این باورند که بنده طبیعی نیستم...اللخصوص مامانم! ;D

چن نمونش رو بگم فعلا:
-توی مدرسه بنده سعی نمیکنم از پله ها عین آدمیزاد بیام پایین،بلکه از روی نرده ها لیز میخورم... :-"

-آروم و قرار که اصلا به گروه خونیم نمیخوره...موقع راه رفتن توی سالن میدوئم و با کفشای عزیزم لیز میخورم...!

-یا مثلاً توی حیاط مدرسه مسابقه ی دوی عقب عقب راه میندازم :-"

-واسه ی لباس پوشیدن...مثلا مانتوی قرمز با شلوار آبی... :-"

-موقع خواب یه عالمه این ور و اون ور میشم تا اون طور که راحت ترم رو پیدا کنم و بعدش تا صب اصن جم نمیخورم!

-در روز بالغ بر میلیون هابار میگم سلام...مثلا وقتی میریم یه جایی هر دفه یه نفرو میبینم سلام میکنم :-"

خیلی زیادن...به مامانمم سپردم فک کنه... ;D
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من عادت دارم تو خونه به جای همسترام حرف می زنم. ;D یعنی خودم باهاشون حرف می زنم بعد به جای اونام صدا درمیارم. (جلوی مامان بابام حتی!) خُلم نه؟! ;D
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من یه مدت عادت داشتم( الانم بدم نمیاد راستش ) چسب مایع بریزم پست دستم بعد خشک که شد جدا کنم بجوم :دی
یا بادکنک رو قرچ قرچ بجوم :دی
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

بعضی وقتا که دستمو با ماژیک استدلر مینیویسم کلل با آب و اینا پاک نمیشه.بعد چسب مایع میزنم بهش بعد هی میکنم هی چسب میزنم خشک که شد میکنم اینجوری قششششنگ پاک میشه ;;) 8-^ چه خلاقم من 8-^ ;))

عادت دارم و داشتم آب بریزم رو خاک بعد بوش کنم خیلی بوی خوبی داره 8-^
عادت دارم صدای تلویزیون همیشه روی عدد زوج باشه.مثن شد 11 سریع یکی زیاد میکنم بشه 12 :-"
عادت دارم بالای برگه های امتحانی ام رو همیشه ی همیشه ی همیشه :-" اینجور بنویسم:
*به نام خدا*
*سوگند*امیدی*
مرضه دیگه :-" :-"چی کارش کنم :-" :-"
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من عادت دارم واسه چاي 9دهم ليوانو آب جوش مي كنم و فقط كمي چاي ميريزم كه رنگ افتضاحي( :-")ميگيره!

يا اينكه عادت دارم هر از چند گاهي عينكمو با لاك رنگ مي كنم! ;;)

يا اينكه رو در اتاقم تابلو درس مي كنم!با صدف و چسب اكليلي و....
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من یه سری صحنه های بدیهی زندگی رو تخیل میکنم، بد میرم توش در نمیام!
مثن اون روز داشتم تخمه میخوردم، با خودم فک کردم اگه برادرزادم اینجا بود ازم میخواس براش پوست بگیرم بش بدم. یه دفه به خودم اومدم دیدم هرچی تخمه تا حالا شکستمُ گذاشتم یه گوشه، که برادرزادم برداره بخوره!
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من و خواهرم وقتی بچه بودیم برنامه کودک درست می کردیم. (یعنی من اونو اُسگل می کردم :-" ) بعد مثلا اون مجری می شد منم فیلمبردار و کارگردان بعد با عروسکامونم انیمیشن تولید می کردیم. خیلی حال میداد.
آخرشم تدوین می کردیم تیتراژم می ساختیم براش حتی! بعد تو تیتراژ یکی در میون اسم من و خواهرم بود :-" آخرشم با تشکر از مامان و بابا ;D
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

دستمال ، کاغذ اینا کلا هر چی تو دستم باشه هی می خورمش تا تموم شه!


کلا هر حرفی که می خوام بزنمو قبلش طرف رو با جوابایی که می ده حتی با این تصور که وقتی جلومه تا کجائه رو تصور می کنم باعاش حرف می زنم اونم جواب می ده!
کلا تاثیرش خوبه ;D


شباام تا یه فیلی هس که پیشم نباشه،نمی شه که بخوابم! :-" :-" :-"
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

موقع کار (هر کاری) پاهام رو ویبره است کلا تیک عصبیه :P
سر کلاس (مخصوصا ادبیات) نقاشی بی تربیتی میکشم :-" :-"

شاینینگ: بخش خلاقانه قضیه کجاست الآن؟:دی
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

به نقل از خروس زری :
من یه سری صحنه های بدیهی زندگی رو تخیل میکنم، بد میرم توش در نمیام!
مثن اون روز داشتم تخمه میخوردم، با خودم فک کردم اگه برادرزادم اینجا بود ازم میخواس براش پوست بگیرم بش بدم. یه دفه به خودم اومدم دیدم هرچی تخمه تا حالا شکستمُ گذاشتم یه گوشه، که برادرزادم برداره بخوره!
اگه اینطوره من که 24 ساعته تو تخیلاتم که صحنه های بدیهی زندگی هم نیست زندگی میکنم چی ؟بچه ها بهم میگن گل اندیشه
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

من هیچقت با یه استایل کلاسیک پشت میز درس نمیخونم ...
مثلا کتا رو زمینه من بالا تخت نشستم گردنم زده بیرون از تخت
یا خیلی حالتا دیگه که یادم نمیاد !
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

الان یادم اومد :

وقتی خیلی عصبانی میشم یا خیلی گریه میکنم یا خیلی هول میشم یه بار میزنم زیر خنده بعد خندمم بند نمیاد .

یا وقتی بیکار میشم اگه لباسم بند داشته باشه بندشو میخورم اگه نداشته باشه که خود لباسو میخورم یعنی خیسه خیس میشه.یا اینکه تو مدرسه هم مقنعمو

بهترین مکان برای درس خوندنمم زیر میزمه
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

اساسا راه نمیرم،میپرم!
سر کلاس ریاضی وققتی معلم یه راه حل کوتاه میگه،من میرم پای تخته و یه راه حل خیلی طولانی رو میگم
آدمیم که یه دفه زیرو رو میشم
حال به هم زنین ترین بچه ی مدرسم!
بهترین جا برای درس خوندنم هم بالا پشت بوممونه
 
پاسخ : من ِ ... عجیب غریب ؟!

خب هيچوقت هديه هاييكه براي ِ بقيه ميبرمو كادو نميكنم ;D واسه همشون خودم جعبه درست ميكنم، كارت پستال هم همين طور.

بعد سالاي ِ پيش كه كاره خاصي نداشتم، هرسال عيد واسه همه ي دختراي ِ فاميل (خيلين :-" ) يه چيزي درست ميكردم به عنوان ِ عيدي. يا كارت ، يا قاب يا...

واسه روز ِ معلم هم تاحالا يادم نمياد كادو خريده باشم ;D هميشه قاب درست ميكردم و بچه ها ومعلمها ميدونستن كه من روز ِ معلم با يه پاكت قاب ِ رنگي رنگي ميرم مدرسه :-"

اين از هديه ;D

بعد كلا نميتونم بشينم درس بخونم، يا راه ميرم يا ميخوابم ;D و همين باعث شده كه برم تو فكر كه ايا من امسال ميتونم برم كتابخونه درس بخونم؟؟ :-"

چسب ِ روي ِ دست هم كه بچه ها اشاره كردن :-"

و چيزه ديگه اينكه بدون ِ لواشك زندگيم تقريبا غيره ممكنه 8-^ ميخوام الان 8-^
 
Back
بالا