برگزیده مکالمات

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع naseri
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : برگزیده مکالمات

مادر بزرگم اومد بام شوخی کنه،
گف : چرا تو عروسی ِ مامان بابات نبودی تو؟ نچ نج. [-(
منم خیلی شیک گفتم : رفته بودم دنبال ِ عاقد. ;;)

هیچی دیگه. مجلس رف رو هوا مثن. :-"
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

من و دوستم به اسم مریم:

- مریم؟
- سکوت
-مریمی؟
-سکوت
-مریم جان؟
-سکوت
-دوست خوبم؟
-سکوت
و در آخر
- خــــــــــــــر؟
-بله؟بگو؟
;D ;D ;D


رفته بودیم همایش...!
بعد حوصلمون سررفته بود
اسم 20 نفر فردو رو کاغذ نوشتم به دوستم دادم گفتم به ترتیب ــی که خوشش میاد شماره بزنه
بعد برا فان ته ته کاغذ کلمه "خر" هم نوشته بودم
حالا دوستم همه رو شماره زده میبینم جلو خر چهارپنج تا علامت سوالو علامت تعجب گذاشته
تو پرانتز هم نوشته اینکه خودمم که!
لازمه قید کنم ایشون همون مریمن که اون بالا گفتم؟
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

گفت و گوی بنده با یه بچه 3 ساله:
-کوچولو میدونی صدای گربه چیه؟؟
-اره میدونم !!!!!
- خب چیه ؟
-اِ نمیدونم !
بنده :o :-??
اوشون :-" :-" #:-S
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

یه روز با دوتا از دوستام از مدرسه پیاده داشتیم میرفتیم خونه
دوستم بهم گف: امروز میرسیم به نظرت؟! ;D
یکی که داشت از خیابون رد میشد گف: خب امروز نرسین فردا که میرسین! :)) =)) =))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

تو میوه فروشی بودم داشتم میوه ها میذاشتم تو کیسه و جلوم یه زوج جوون بودن...

خانومه پرسید (از میوه فروش): عاغا آلوورا دارین؟ :-/
میوه فروش : بله اون زیر تو کارتونه... :-"
خانومه: میشه ببینم؟
میوه فروش: خانم گفتم که اون زیره...! :-L
یهو شوهره خانومه صداشو بلند کرد گفت: عاغا در بیار بذا رو میز ببینه دیگه !!! X-(

قیافه من به ترتیب بعد شنیدن این حرف>>> من: :-" :| :) ;D :)) =))

یکی میخواس زیر بغل میوه فروش رو بگیره از خنده نیفته زمین!!! :)) :))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

شقایق و یکی از فک و فامیل در حال حرف زدن :
فامیل : جاستین بیبر یه آهنگ خونده توش میگه 7000000تا دختر منو دوس دارن ولی من یه پسرو دوس دارم ;;)
شقایق : دیدی میگم دختره ! :>
فامیل: X-( :-L
(لازم به توجه است که این فامیل جزو اون 7000000 هستن ! :-")
 
پاسخ : برگزیده مکالمات


بـردنمـون یـه جـاییی بـعد یـه آقـاهه بود وقتـی واسه گـاوش آواز میخـوند گـاوه از چـاع آب میکـشید

آقـاهه:: مـن 6 مـاه وقـت گـذاشتم تـا این (گـاوه) ایـن چـیزا رو فهمـید و یـاد گـرفت

دوستـم بـا صـدای بلنـد:: مـاهم مـامـان و بـابـامون 16 سـاله دارن رومـون کـار میکـنن امـا نـه چـیزی مـیفهمیم نـه یـاد مـیگیریم

مـدیر/نـاظم/معلمـا:: [-(

آقـاهه و کـل افـراد حـاضـر:: =))

گـاوه هـم یـه نگـاه عـاقل انـدر سفـیه ای بـه مـا کـرد ک نگـو :-"
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

[صحبت درباره‌ی علت جغرافیا خوندن]

-خوب زشت نیست شما ندونین جای استانای کشورتون کجاست؟

-نه نیست.

-چرا هست،چون در اونصورت ایرانی تلقی نمی‌شین :>

-خوب چه بهتر، نشیم :| :-عشق‌به‌وطن :))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

خانومه تو رادیو:شما دو "برادر" چه نسبتی با هم دارید؟
یکی از دو برادر:ایشون دامادِ بنده هستن
:|
بعد از ساعاتی تفکر فهمیدیم منظورِ خانومه از برادر همون برادرِ بسیجی و اخوی و اینا بوده
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

بابا : یه خودکار قرمز به من بده... [خودش دست میندازه رو میز یکی برمیداره] ها..این خوبه
من : بابا... :-w اون خط ِ چشمه.
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

(يه نفر هست، هرهفته مياد خونمونو تميز ميكنه. اسمش "عيسي"ست.)

مامان: امروز عيسي زنگ زد، گفت-
من: گفت به من ايمان بيار. ;D
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

تا حالا شده بین شما و کسی دیالوگی برقرار بشه که ماندگار بشه ؟ ;D
یا مثلا این دیالوگ جالب باشه ...

مثلا :
من وقتی تابلوی روی پل عابر پیاده رو دیدم
من-بابا گاز بده گاز بده
بابام-واسه چی گاز بدم ؟
من-آخه اونجا نوشته بود "با آلوده کردن هوا مدارس فرزاندانمان را به تعطیلی میکشانیم" گاز بده شاید یه فرجی شد اینا از توهم فتوسنتز کردن ما اومدن بیرون :-"
بابام- :-?
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

ديالوگ امروز صبح من و بچه ها:

سوگند:وقتي شما تو سمپاديا زيگوت بودين من يه ستاره سبز داشتم ... ;;)

دو دقيقه بعدش:

زهرا:وقتي تو(من) تو سمپاديا زيگوت بودي من يه ستاره سبز داشتم سوگند چند تا ستاره... ;;) ;D

من: :-w :-w :-w :| :| :| >:p >:p >:p

اون دوتا ديوونه: :-" :-" :-" :-"

هيچي ديه اصن واحد زمانيمون از روز و سال و ماه تغيير كرده به زماني كه سوگند تو سمپاديا فلان قدر ستاره داشت :| 8-|
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

معلم زیستمون: ماهیُ هروقت از آب بگیری خفه می‌شه. ;D
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

معلممون رو صدا می زنم.
میگم:خانم صبوری..
سکوت...
میگم:ببخشید خانم...
سکوت...
میگم:ببخشید خانم صبوری...
دوستم بر گشته میگه:کر.....
معلممونم برگشته میگه:کاری دارین،دخترم؟
یعنی این معلما تا فحش نشنون جواب نمی دن... :D
.
.
.
عاقا ما یه معلم داریم خشن در حد لالیگا.اونروز داشتم با دوستم توسالن می رفتم که این معلمه برگشته به دوستم میگه :
تو اسمت چی بود؟
دوستمم که از ترس زبونش بند اومده بود،گفت:(فامیل دوستم رحیمیه)
خانمِ رحیمی هستم...
ینی من موندم دوستم این اعتماد به سقفو از کجا اوورده...
 
آخرین ویرایش:
پاسخ : برگزیده مکالمات

آقا معلم : پرده های کلاس چرا این جوریه ؟
[پرده برمودا بود :دی نصف پنجره زده بود بیرون !]
دوستم : تازه این که خوبه بقیه مون اصلا پرده نداریم [منظور این بود بقیه ی کلاسا ...حالا هیچ کی به روی خودش نیورده من م3 لبو سرخ شدم :| ]
__
شب ماراتن مسیه (رصد) :
همه میرفتیم ده دقیقه ای میخوابیدیم باز پا میشدیم دوستم هر کی میخواست بره بخوابه اونم میرفت یه چرتی میزد هیچ کی هم بیدارش نمیکرد برا همین کلی خوابیده بود
وقتی من باهاش رفتم و برگشتم ده دقیقه بعد عصبانی اومد ...
من : چته چرا این جوری ای ؟
اون : اه من امشب با همه خوابیدم همه هم وسطش منو قال گذاشتن رفتن ...
من : :دی :-"
اون : :-[
___
تو پانتومیم ما و بچه های حلی
توش انتزاعی داشت بعد ما به طور خیلی عجیبی حدس زدیم نزدیک به نَزَلَ عه ...
-نازل ؟
+ نچ ...
- نزول ؟
+ نچ
- آها ... انزال
+ :-[ نع
- نزّل ینزل نزل تنزیل ؟
+نه
- آها... انزل ینزل انزل انزال ؟
+ بچه ها بسه من خسته شدم ... :-$
___
در حال یادگیری ستاره های دوتایی :
ستاره : این کاری که شما دارین میکنین از دید ناظر مرکز جرمه ؟
آقای استاد : نه ما الان نشستیم رو ستاره ( در همون حال ادای نشستن رو هم در اوردن :-" )
ستاره : :| خیلی ممنون
آقای استاد : :-[
من هی منتظرم از سایت منو برا این چیزای صحنه دار بندازن بیرون ولی گویا نمیندازن :-"
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

مهمونی بود و یکی از دخترهای فامیل دورمون که نمی شناختمش آمد پیشم...
گفت:سلام.تعریف شما رو خیلی شنیدم...
من:اما من نشنیدم...
و رفتم...
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

خاله‌م تویِ گل فروشی در حالی که به یه گلدون نیم وجبی(واقعا همون نیم‌وجب بود!) اشاره می‌کرد قیمت‌شُ پرسید.
فروشنده:(بعد از کلّی قابل نداره و فلان) دویستُ بیست تومن.
خالَم:بعد گُلِ حرفم میزنه؟ :))
کلِ حُضّار: :))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

گفتگوی پسرخالم ودختر خاله هام در حاله خاله بازی
دیانا و آیتن : ما الان نشستیم تو آرایشگا
آیتن : من آرایشگرم
دیانا : منم مشتریم پس
امیر رضا: منم نشستم دم درآرایشگاه دارم دیانارو دید میزنم
:|
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

شوهرخاله‌م از داداشم پرسید:


- پارسا نوشابه چه رنگی می‌خوری؟ قرمز ... عـه نه، زرد می‌خوری یا سبز؟ ;D


پارسا: نارنجی. ؛؛) ;D
 
Back
بالا