پاسخ : کتک خوردن از یه بچه
یه بار پنجم بودم از مدرسه اومده بودم یه بیسکویت دستم بود نگین (خواهرم 2 سال ازم کوچیکتره) گفت بازم بیسکویت داری گفتم نه همینو بخور اونم گرفت رفت بخوره منم رفتم بخوابم
بعد از ظهر از خواب پاشدم هیچ کس خونه نبود به جز منو خواهرام گیج خواب رفتم توحال که نازنین(خواهرم3 سال ازم کوچیکتره) از رو دسته ی مبل پرید رو گردنم
می خواستم بندازمش پایین گفتم بچه ست یه چیزیش می شه بردمش بندازمش رو مبل مو هامو کشید که مثلا اسبم برم عقب منم یه قدم رفتم عقب پرتش کردم رو زمین اول نشست منو نگاه کرد
من X-( X-( X-( X-( X-( X-(
باخودش گفت نزنم زیر گریه یه کاریم می کنه زد زیر گریه منم داشتم می رفتم تو اتاقم که یهو خون از دماغش فواره زد
بعد از این که خون دماغش بند اومد معلوم شد نگین با بیسکویته حسابی کخ ریخته نگینم حسابی دعوا کردم ولی اینا باشن با من از این شوخی نمیکنن