بدترین استرس!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mahtab.f
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : بدترین استرس !

وقتی برای مسابقات بسکتبال استانی می رفتم تو زمین . چون وقتی برمی گشتم تا یک سیلی محکم و از مربی نمی خوردم نمی تونستم بشینم.
 
پاسخ : بدترین استرس !

وقتی برای دادن مصاحبه ی زبان رفتم اینقدر استرس داشتم ک همه ی حرفامو دوبار میگفتم....ولی باز شانس آوردم ک طرف این آدم بود چون اگه میخواست حالمو بگیره 100% غش می کردم!!!
 
پاسخ : بدترین استرس !

ما امسال یه کاری کردیم، مربوط میشد به مدیرمونُ اینا :-"
بد شوهر مدیرمون صدا زد منُ(فقط منُ میشناخت) گف فلانی اون قضیه چی بودهُ اینا!
فقد شانس اوردم تو اون لحظه سکته نکردم! سریع رفتم بچه های دیگه رو که با ما همدست :-" بودنُ صدا زدم!
تازه برا اینکه بچه های دیگه متوجه نشن، با قیافه خیلی ریلکس ولی یه صدای گریه دار رفتم به بچه هامون گفتم... خودم که تا شب نه به خاطر کاری که کرده بودیم، به خاطر شوکی که بم وارد شده بود عصبی بودم حتی!
اصن یه وعضی ! :-"
 
پاسخ : بدترین استرس !

مال من بدترینش وقتی بود که رفته بودم کنسرت ! بعد قشنگ سفید بودم دستام عرق کرده بود درست نمی تونستم ساز بزنم !! :-ss
ینی رسما همه فهمیدن!!
جمعیت همه نگاه میکردن بهم بعد من از ترس داشتم میمیردم ! خلاصه رفتم هر جوری بود زدم دیگه !
اخر سر که فیلمش در اومد این طوری بودم وقتی خودم رو دیدم : X_X X_X
ابرو نموند ینی واسم تو اموزشگاه ... ;D
 
پاسخ : بدترین استرس !

کلا من از بچگی بی خیال بودم ;D
حتی شب امتحان المپیاد جهانی IMC رو هم مثل خرس خوابیدم.یعنی از بهترین خواب های عمرم بود!!!
اما امتحانای شفاهی جریانش یه چیز دیگس.
سوم راهنمایی معلم داشتیم آقای سالاری خیلی معلم خوبی بودن اما هر جلسه هم میپرسیدند.
نه اینکه دو تا اسم صدا کنه همه چی تموم شه ها،بلکه یه کیسه داشت پر شماره بعد دوتا در میوورد:بعد مثالا میگفت:(من شماره 13 بودم)
عددی است فرد :( :-ss
عددی است دورفمی :( :-ss
عددی است با دهگان 1 :( :-ss
عددی است اول :(( :-ss
11 نیست :(( :(( :-ss

...
خوداییش آدم سکته میزنه!!
 
پاسخ : بدترین استرس !

شب امتحان آخر ترم بود که استرس داشتم معدلم پایین نیاد!
 
پاسخ : بدترین استرس !

در کل ادم بی خیالی هستم به طوری که سر کنکور کلی با دوستام گفتیمو خندیدیم عینه خیالمون نبود کنکور داریم اما موقعه انتخاب واحد بدجور استرس داشتم
 
پاسخ : بدترین استرس !

سر المپیاد نانو اونقد استرس داشتم که کنار خیابون داشتم بالا می آوردم....خب بابا جمعیت جلو دانشگاه امیرکبیر آدمو میترسونه
اون روز خیلی فشار عصبی روم بود...چه قبل آزمون چه بعدش
....
بدتر از اون اینکه امتحان حرفه :-ss هم فرداش داشتم هیچی نخونده بودم
.......
پس فرداشم امتحان استانی نهج البلاغه داشتم
....
پس اون فرداشم قرار بود آزمون رتبه بندی یگیرن (که کنسل شد)
.....
اصلا سخت ترین هفته و مهم ترین هفته سال تحصیلی 90-91 بود واسه من
 
پاسخ : بدترین استرس !

من اوصولا" نه واسه امتحان ـا استرس گرفتم ، نه درس. گاهی شده قبلش عذاب وجدان بگیرم که چرا هیچ غلطی نکردم. امّا استرس ،نه !

تنها باری که وااااقعا" استرس گرفته بودم ، دیروز بود.
سرِ کلاسِ آقایِ دائمی ! ینی واااقعا" سرِ کنفرانسی که می خواستیم بدیم ، درحالِ مرگ بودم ! اونم از خودِ دائمی نمی ترسیدم ـا ؛ از کارایی که می تونه بکنه می ترسیدم ! :|
وای... کلا" این آدم... این آدم ... میتونم به جرئت بگم که اولین معلّمی ـه که می ترسم ازش !
 
پاسخ : بدترین استرس !

بد ترينش :-?

اها!(ولى دركل عمرم فقط همين دوبار استرس گرفتم)
اولى-وقتى داشتن اسماى بچه هايى كه اعزازم ميشدن(يه جورى گفتم انگار ميبرن آمريكا مثلا!)به مسايقه هاى كشورى روميخوندن نميتونستم نفس بكشم!زانوهام ميلرزيد و دندونام به هم ميخورد.چهارم ابتدايى بودم
خيلى بد بودا،ولى انتخاب شده بودم ;D

دومى-يه امتحان گرفتن برا فيلتر المپ زيست ،امسال،بعد يه هفته گذشت هنوز جوابشو نداده بودن.كلا ٤٠-٤٥نفر امتحان دادن،اينا ٧نفر ميخواستن!!

بهد يه زنگ تفريح رفتم دفتر پژوهش دعواكنم،بيرونم كردن ;D. گفتن داريم برگه هارو تصيح (جون من بگين،املاش درسته؟!)ميكنيم!

عاغا من همون جا افتادم زمين!اصلا فكر نميكردم استرس بگيرم ولى.. :-ss

اگه فقط خودم بودم اينطورى نميشدا!،ولى نگران بودم كه نكنه هستى يا مرواريد يا خودم قبول نشيم!

استرس سه نفر فشار آورد ديه!!

ولى خدا رحم كرد!بچه ها گفته باشم رو طلا ١،٢،٣حساب نكنين!مال ما سه تاست!! B-) B-) B-)
 
پاسخ : بدترین استرس !

بدترین استرسم مال دیروز و امروز بود.دوتا زلزله شدید پشت سر هم شاید با فاصله 10دقیقه اومد.خونه عین تاب خانواده اینور اونور میشد.اولیشو که تنها بودم رسما داشتم سکته میکردم. :-ss :(( :-s
بعد اون دوتام که پس لرزه ها تمومی ندارن.اوارمون کردن.تا همین الانشم مدام زلزله میاد.اسایش نداریم.تازه گفتن تا 48 ساعت احتمال زلزله شدید هست.یا همش با لباس نزدیک دریم که اگه چیزی شد درریم یا هم تو پارک و کوچه خیابون پلاسیم.توروخدا دعا کنین زودتر تموم شه خلاص شیم. [-o< 8-| :-<
 
پاسخ : بدترین استرس !

پارسال موقع امتحانای خرداد مامانم داشت منو میرسوند یهو تصادف کردیم و مامانم گفت بقیه راهو پیاده برو منمرفتم برگشتنی مامانم اینطوری بود: :-ss :-s
گفتم چی شده؟
مامانم ای وای امتحانتو خراب کردی؟ چه قد استرس داشتی؟ فکرت چه قد مشغول شد؟
من:چرا؟مگه چی شده؟
مامانم: :-w
اها اون تصادفو میگی نه اصن یادم رفت
مامانم:منو باش اینجا به جای تو از استرس مردم
من: ;D
 
پاسخ : بدترین استرس !

به نظر من وقتی بین دوتا دوست دعوا می شه و یکیشون...
بگذریم ولی بدترین استرس های من از دست یکی از دوستای بوقم بود البته الآن یاد گرفتم دیگه نباید برام مهم باشه...
 
پاسخ : بدترین استرس !

سال دوم بودم معلممون که میخواست زیست بپرسه حالت تهوع میگرفتم از استرس :-&
یه بار اینقدر ترسیده بودم که شروع کردم نذر کردن:
1000صلوات 100 حمد 500 توحید >:p
فکرشو بکن....هنوز توش موندم.البته فقط 200 تا توحید مونده ~X(
 
بد ترین استرس

حذف
 
پاسخ : بدترین استرس !

چقدبده درس نخونده باشی هرلحظه میخوای خانم اسمتونخونه تاخانم میخواداسم بگه میمیرم وزنده میشم
 
پاسخ : بدترین استرس !

من هميشه وقتي امتحان دارم استرس ندارم....بلكه وقتي جواب امتحانا رو ميخوام بگيرم استرس دارم!!
 
پاسخ : بدترین استرس !

بدترین استرس موقع مسابقات انتخابی کشوریه
 
پاسخ : بدترین استرس !

بدترین استرس عم وقتی بود که میخواستم یه رازی رو به دوستم بگم و واقعا حالم بد شد
 
پاسخ : بدترین استرس !

موقعي كه يه بار شب تنها خوابيدم توخونه
 
Back
بالا