بدترین استرس!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mahtab.f
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : بدترین استرس !

تا الان ؛

اولین امتحانم بود تو سمپاد.:))..یعنی میخواستم امتحان تیزهوشان بدم انقد نترسیدم:))

امتحان ریاضی بود..بعد فک کنم آخرم از شدتِ استرس یه سوالو ج دادم فقط..حیلی بد بود X_X
 
پاسخ : بدترین استرس !

در کلاس پنجم گروه های 5،6نفری بودیم و هر هفته یکی سرگروه می شد که تکالیف زیر گروهی هایش رو ببینه و معلم هم تکالیف سرگروه هارو می دید.
یه هفته که م.ح سرگروهمون بود و داشت تکالیفمونو می دید که من و دوست صمیمی م.ح دیدیم که م.ح تکلیفش رو برای چک کردن رو میز خانوم نذاشته پس با یک نقشه تصمیم گرفتیم دفترش رو بذاریم رو میز خانوم.
بله...در فاصله ی پنج قدمی تا مقصد یه بار پام پیچ خورد،یه بار دفتره افتاد و ...
اما بالاخره عملیات به خوبی انجام شد.[ من: ;D دوست م.ح : :| و م.ح : :o ]

بله ... اما شب مادر م.حبه خونمون زنگ زد و گفت:"کی دفتر دختر عزیزمو یواشکی برداشته گذاشته رو میز خانوم؟؟؟البته من از این ناراحت نیستم . از این نارا حتم که دفتر دخترم افتاده رو زمین." :-L :-L :-L
من: :-?
او: :-w
من:"نمی دونم..." :-ss
او:"پس من فردا میام مدرسه با معلمتون حرف دارم." >)
من:"باشه..." :(

وقتی به مامانم گفتم ،گفت:"طلایی که پاکه چه منتش به خاکه؟؟؟خوب کردی که گفتی که بیاد." =D>
البته من به مامانم نگفته بودم که چی تو مدرسه پیش اومده بود. :-<

خلاصه کل شب رو از استرس نخوابیدم. :-ss :-ss :-ss :-s :-s :-s [-o< [-o< [-o<

و فردا صبح تو مدرسه هر بار که در باز می شد یا معلممون می رفت بیرون می مردم و زنده می شدم.

اما آخر هیچ خبری نشد. X-( :-L ;)) :| [-o< B-)
 
پاسخ : بدترین استرس !

جدیدا بدترین استرسمو موقعی داشتم که باید از جلوی ستادای انتخاباتی رد میشدم :-s اصن در عذاب بودم که چطور ردشم که با این کاغذ ماغذاشون خفم نکنن ;D
 
پاسخ : بدترین استرس !

هیچی استرس شب کنکور نمیشه ;D

از استرس خوابت نمیبره، از اینکه خوابت نمیبره استرس میگیری، این چرخه ادامه دارد ;D
 
پاسخ : بدترین استرس !

من اصلا یه آدمه بی خیال هستم و همیشه همه ی کارهام رو از روی ارامش انجام میدم برا همین تا حالا کم نشده وقتهایی که دیر رفتم مدرسه :)) ;D

ولی

یادمه همیشه از توی راهنمایی که تو سمپاد بودم و دبیر زیست از بقیه جدا بود تا اول دبیرستان که زیست داشتیم از پرسش های شفاهی زیست می ترسیدم اما همیشه هم بلد بودم ولی یک استرس وحشتناک داشتم از اونا که قلبت داره از دهنت میاد بیرون

خدا رو شکر می کنم که دیگه از دستش در رفتم . [-o< [-o< [-o<
 
پاسخ : بدترین استرس !

بدترن استرسم چند روز پیش مال امتحان ریاضی بود :|
وقت امتحان داشت تموم میشد و من چند تا سوال بالای یک نمره رو جواب نداده بودم... :|
از شدت استرس عرق کرده بودم و میلرزیدم :-<
 
پاسخ : بدترین استرس !

خداییش بدترین استرس موقع گرفتن کارنامه هست دیگه! ;D
 
پاسخ : بدترین استرس !

من خيلي كم استرس دارم هميشه
تنها كسي هم كه واسه امتحان استرس نداره منم
فقط بعضي وقتا كه مجري ميشم استرسم خعلي بالا ميره :-&
 
پاسخ : بدترین استرس !

وای یه بار با معلم اجتماعیم بد جور دعوام شد. البته اون با من دعواش شد. قصیه از اسن قراره که یه روز یه کار گروهی بهمون داد که انجام بدیم و بعدشم از کلاس رفت بیرون. آقا منم زود تر از بقیه انجامش دادم. بعد دیدم کلی وقت دارم نشستم مشقای کلاس زبانم رو نوشتم. یه دفه معلمه اومد تو کلاس مثل چی پرید به من و کتابمو هم ازم گرفت. خلاصه بدجور گریم انداخت طوری که خون دماغ شدم . میگفت بابات باید بیاد مدرسه. منم اصلا درک نمی کردم که این یه دفه چش شد. همه هم به من حق میدادن. حتی معاونمون. خدا از این معلما نصیب دشمنتونم نکنه :-/ :-sso
 
پاسخ : بدترین استرس !

امتحان ریاضی ترم دوم با کلی استرس #-o
 
پاسخ : بدترین استرس !

کلاً آدمی هستم که وقتی استرس داشته باشم سوتی می دم . چند سال پیش معلم پرورشیمون یک روز قبل مسابقات اذان یقه منو گرفت به زور بهم گفت باید بری مسابقه . منم که شوکه شده بودم گفتم چرا من ؟! گفت مشکلی داری ؟ از ترس گفتم نه . رفتم مسابقه چنان استرسی داشتم که عضلاتم می لرزید و عرق کرده بودم . یه وضعی بود بیا و ببین . داشتم اذان می گفتم که صدام لرزید و خیلی خیلی عذر می خوام صدام مثل یک گوسفند شده بود :-s خیلی خجالت کشیدم . همه حضار خندشون رو کنترل می کردن . :)) و عاقبت استرسم آبروریزی بود . :-"
 
پاسخ : بدترین استرس !

من کلا برای امتحانا استرس دارم.البته استرسم فقط برای امتحانا نیست کلا برا هرکاری استرس دارم.ولی استرسی که چند روز پیش وقتی قرار بود برگه های امتحانو سفید بدیم داشتم از همیشه بیشتر بود.چون کلاسای دیگه کلی استرس وارد میکردن که بعضی بد جنسایی هستن که سفید ندن و من اونجا ضایع میشم ولی خدارو شکر هممون سفید دادیم.البته من لوله های خودکارو درآوردم ولی بازم استرس داشتم.توی کلاس بعدی با همین روش ما نصف بچه ها خودکار اضافه با خودشون آورده بودن
 
پاسخ : بدترین استرس !

بدترین استرسمُ نمی تونم اینجا تعریف کنم ... اما همینقد میگم که نمی دونستم یه اتفاقی افتاده یا نیفتاده که اگه افتاده بود کُلا از هستی ساقط می شدم ! انقدر استرس داشتم که رفتم پیش مامانم ، هیچی هم نمی تونستم بهش بگم ، فقط گفتم مامان چیکار کنم ؟! و زدم زیر گریه :|
 
روزی که بجای تمام کلاسام فیلم دیده بودم و با کلیک روی نوار گوگل همه چیم لو میرفت، بابام لپ تاپمو قرض گرفت...
 
Back
بالا